دانلود و خرید کتاب فصل تاریکی لئونورا میانو ترجمه پریزاد تجلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب فصل تاریکی اثر لئونورا میانو

کتاب فصل تاریکی

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب فصل تاریکی

رمان فصل تاریکی نوشتۀ لئونورا میانو با ترجمۀ پریزاد تجلی توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. داستان در مورد روستایی است که به‌دنبال یک آتش‌سوزی تعدادی از روستاییانش گم شده‌اند و خواننده با مادران رنج‌دیده‌ای روبه‌رو است که پسرانشان و تعدادی از آن‌ها مردانشان را گم کرده‌اند. اما آن‌ها کجا رفته‌اند؟ مسئول این اتفاق کیست؟ 

درباره رمان فصل تاریکی

فصل تاریکی رمانی اثرگذار است که موضوع تجارت برده‌ها را از زاویه دید جدیدی نگاه می‌کند. رمانی دربارۀ آغاز تجارت ظالمانۀ برده‌ها به آن سوی اقیانوس اطلس و سایۀ بردگی که قرار است جهان را فرا بگیرد، سایۀ شومی بر سر سیاهان که زخم‌های عمیق آن تا سال‌ها باقی می‌ماند. نویسنده در این کتاب عامدانه رازآلود و تلخ می‌نویسد تا این درد جمعی سیاهان را نشان دهد. رمان فصل تاریکی تجربۀ از دست‌ دادن‌هاست. از دست دادن عشق، هویت، تجربۀ مردمی واقعی که دارای هویت و خانواده‌اند اما باید همواره به‌دنبال اثباتش باشند. 

رؤیا‌گونه‌بودن و شاعرانه‌بودن متن، فضای داستان را خاص کرده است. مادرانِ ده پسری که گم‌شده‌اند به پیشنهاد یکی از زنان بزرگ قبیله کنار هم جمع می‌شوند. آن‌ها خوابی شبیه هم می‌بینند و در خواب‌هایشان صداهایی آشنا از دل تاریکی آن‌ها را صدا ‌می کنند و از آن‌ها کمک می‌خواهند. این تاریکی همان نقطۀ آغاز برده‌داری و تجارت کثیف برده‌ها در آفریقاست.

خواندن کتاب فصل تاریکی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

رمان فصل تاریکی به دوست‌داران ادبیات فرانسه، علاقه‌مندان به داستان‌های مربوط به سیاهان و رنج‌هایی که سالیان دراز تحمل کرده‌اند پیشنهاد می‌شود.

درباره لئونورا میانو

لئونورا میانو نویسندۀ فرانسوی‌ - کامرونی است که در چهارم ژوئن ۱۹۷۳ در کامرون متولد شد. او به‌عنوان یکی از نویسندگان برجسته در حوزۀ ادبیات آفریقایی شناخته می‌شود. میانو به‌‌واسطۀ آثار خود که مسائل اجتماعی، تاریخی و فرهنگی آفریقا را بررسی می‌کند، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات آفریقا دارد. اولین رمانش قلب تاریک شب نام دارد و برای رمان فصل تاریکی برنده جایزۀ فمینا شده است.

بخشی از کتاب فصل تاریکی

«از ذهن‌شان پاکش می‌کنند اما همان لحظه هم پیش چشمان‌شان است. زن‌هایی که پسران‌شان ناپدید شده‌اند، چندین شب است که خواب به چشم‌شان نیامده. بعد از آن آتش‌سوزی بزرگ، هنوز همهٔ خانه‌ها را مرمت نکرده‌اند. این زن‌ها جایی دور از سایرین، با تمام قوا با اندوه‌شان مبارزه می‌کنند. تمام طول روز میان آن‌ها هیچ‌چیز در مورد دل‌نگرانی‌هایشان ردوبدل نمی‌شود، یک کلمه هم از گمشده‌هایشان نمی‌گویند. حتی اسم پسران‌شان را که از آن روز دیگر دیده نشده‌اند، به زبان نمی‌آورند.»

«زن‌ها همه با یک حرکت روی خود را برمی‌گردانند؛ ژستی کاملاً عصبی. چشم‌هایشان را باز نمی‌کنند. صدا محو می‌شود. کلمات آخر در ذهن‌شان طنین می‌اندازد: قبل از آمدن روز همه‌چیز از دست خواهد رفت. با بسته نگه داشتن پلک‌ها اشک‌هایشان را کنترل می‌کنند، در همان حال با یک دست زانوهایشان را خم می‌کنند. این‌طوری نمی‌گذارند تا آن شبح در آن‌ها رخنه کند. اشک می‌ریزند. این اتفاق برای همه‌شان می‌افتد. آن‌جا، در آن لحظه. اما اگر یکی هم قفل دهانش را باز کند، دیگران به روی خودشان نمی‌آورند. هیچ‌کدام از این خواب با هم حرف نمی‌زنند. هیچ‌کدام آن‌یکی را کنار نمی‌کشد تا در گوشش بگوید: در خواب پسرم آمد و از من خواست...»

«در دیار مولونگوها، روزْ کمی دیگر از راه می‌رسد. آواز مرغ سحر هنوز شنیده نمی‌شود. زن‌ها خوابیده‌اند. در خواب‌شان اتفاق عجیبی می‌افتد. روح‌شان به سرزمین رؤیا ـ بُعد دیگر واقعیت ـ سفر کرده، آن‌جا با کسی ملاقات می‌کند. سایهٔ تاریکی به سراغ‌شان می‌آید: به سراغ تک‌تک‌شان. از میان هزاران صدا هم می‌توانند صدایی را که با آن‌ها حرف می‌زند، بشناسند. در خواب، سرشان را خم می‌کنند، گردن‌شان را جلو می‌دهند تا در آن سیاهی نفوذ کنند. تا صورتش را ببینند. اما آن تودهٔ تاریک انگار خیلی ضخیم است، نمی‌توان در دل آن رخنه کرد. چیزی تشخیص نمی‌دهند، فقط این صدا را می‌شنوند: مادر این سیاهی را باز کن تا بتوانم دوباره به دنیا بیایم. آن‌ها یک قدم به عقب می‌روند، اما صدا اصرار می‌کند. مادر عجله کن! قبل از آمدن روز باید کاری بکنی، در غیر این صورت همه‌چیز از دست می‌رود.»

«خورشید با بی‌میلی در حال پهن کردن بساط روز است. روشنی را از لای درِ باز می‌بینند. درِ خانه را نمی‌بندند. آن‌قدر از این‌پهلو به آن‌پهلو می‌شوند تا روز از راه برسد. بعد می‌روند بیرون و طوری مشغول کارهای روزمره می‌شوند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، بدون آن‌که بپرسند آیا به‌زودی اجازهٔ این را خواهند داشت که نزد خانواده‌هایشان بازگردند.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان