کتاب کوری عصاکش کور دگر
معرفی کتاب کوری عصاکش کور دگر
کتاب کوری عصاکش کور دگر نوشتهٔ گرت هوفمان و ترجمهٔ محمد همتی است. نشر برج این رمان آلمانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب کوری عصاکش کور دگر
کتاب کوری عصاکش کور دگر رمانی کوتاه نوشتهٔ گرت هوفمان است که در ده فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است. عنوان این رمان کوتاه آلمانی برگفته از یک نقاشی به همین نام از «پیتر بروگل» است. نویسنده در کتاب حاضر داستان روزی را روایت کرده است که قرار است این نقاشی کشیده شود. او داستان خود را از زبان شش مرد نابینا که سوژهٔ نقاشی هستند، روایت کرده است. شخصیتهایی که گرت هوفمان خلق کرده است کُلیتی واحد دارند و راوی قصه، اولشخص جمع است. گفته شده است که هوفمان در نگارش این رمان وامدار ساموئل بکت، رماننویس و نمایشنامهنویس ایرلندی، است. شخصیتهای هوفمان مانند شخصیتهای بکت در وضعیت سکون و رکود ماندهاند و توان تغییر ندارند. شخصیت نقاش در این رمان مضحک است. این رمان کوتاه نگاهی عمیق و بدبینانه به شکنندگیِ اجتماعات انسانی و دشواریها و تناقضات آفرینش اثری هنری دارد.
خواندن کتاب کوری عصاکش کور دگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و علاقهمندان به رمانهای کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره گرت هوفمان
گرت هوفمان در سال ۱۹۳۱ در لیمباخ/زاکسن در شرق آلمان به دنیا آمد. وی نویسندهای است که در رشتههای زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، جامعهشناسی و علوم سیاسی تحصیل کرده است. شهر زادگاه هوفمان، پس از جنگ جهانی دوم، جزو مناطق تحت اشغال روسها بود. در آن روزها، وقتی هوفمان مشغول تماشای فیلمی بود، از سروصدای بچهها عصبانی میشود و فریاد میزند که بس است. این فریاد، تعبیرِ سیاسی میشود. این نویسنده، به خاطر فریادش، یک ماه به زندان روسها میافتد، پیرو آن از مدرسه اخراج میشود و ادامهٔ تحصیلاتاش را بهصورت خصوصی نزد یکی از معلمهای همان مدرسه میگذراند. هوفمان در سال ۱۹۴۸ در مدرسهٔ زبانهای خارجی در لایپزیگ پذیرفته میشود. یک سال بعد، آزمونهای زبان روسی و انگلیسی را با نمرهٔ بسیار خوب پشت سر میگذارد. در میانۀ تابستان ۱۹۵۱ به آلمان غربی میگریزد و ساکن فرایبورگ میشود. وی تا سال ۱۹۵۷ در همانجا ادامهٔ تحصیل میدهد. از گرانبهاترین تجربیات آن سالهای گرت هوفمان باید به همکاری بهعنوان دستیارِ برنهارد گوتمان (۱۹۵۹ - ۱۸۶۹) مورخ نابینا، ناشر و داستاننویس اشاره کرد. شاید این تجربه در نگارش داستان بلندِ سقوط کوران بیتأثیر نبوده باشد؛ اثری که هوفمان در آن، به ماجرای خلق تابلویی با همین نام از پتر بروگل نقاش میپردازد. گرت هوفمان برای گذران زندگی در فرایبورگ شروع به نوشتن نمایشنامههای رادیویی برای رادیوی آلمان غربی (WDR) میکند. او از سرآمدان این رشته از ادبیات نمایشی میشود. او در سال ۱۹۵۷ رسالهٔ دکترایش را با عنوان «مشکلات تفسیری در آثار هنری جیمز» مینویسد. در همین رساله است که به نسبت میان هنر، هنرمند و زندگی از منظر هنری جیمز، نویسنده انگلیسیامریکایی میپردازد؛ از جمله اینکه هنر بر زندگی برتری دارد. هوفمان، نخستین رمان خود را پس از هفت سال کار و در آستانهٔ پنجاه سالگی مینویسد. او در همان گام اول برندهٔ جایزهٔ اینگهبورگ باخمان میشود. بلافاصله پس از دریافت این جایزه، از سمتاش بهعنوان استاد زبان و ادبیات آلمانی استعفا میدهد و خود را وقف نوشتن میکند. او پس از سالها همکاری با رادیو و تلویزیون و مشق نمایشنامهنویسی، از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۳، یعنی طی چهارده سال، هفده کتاب منتشر میکند. این پرکاری، گاه، سلامت گرت را به خطر میانداخت. بارها پیش آمد که او توان مسافرتی کوتاه برای دریافت جوایزش را نداشت. منتقدان آثار او را به دقت زبانی و قدرت متقاعدکنندگی بالایی میشناسند که بیش از همه به زبان فرانتس کافکا نزدیک است. آثار او پس از گونتر گراس بیش از همهٔ نویسندگان ادبیات آلمانی به زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شده و نیویورک تایمز او را پس از هاینریش بول، شگفتانگیزترین نویسندهٔ آلمانی نامیده است. گرت هوفمان پس از عمری نگارش نمایشنامههای صحنهای، رادیویی و تلویزیونی و نیز نگارش رمان و نوول و استادی دانشگاههای مختلف اروپا و امریکا، در اول ژوئیهٔ سال ۱۹۹۳ در شهر اردینگ از توابع ایالت بایرنِ آلمان درگذشت.
بخشی از کتاب کوری عصاکش کور دگر
«ریپولوس بعد از اینکه دوباره آن بالا میرسیم، حتی میخواهد دربارهٔ شأن ما حرف بزند و چند باری هم این کلمه را به زبان میآورد، اما جملهای با آن نمیسازد، حسابی جا خوردهاست. و همان موقع که صداهای ما در هم پیچیدهاست و نفسمان بهسختی بالا میآید، نقاش که از قرار معلوم از زمینخوردن ما حسابی هیجانزده شده و یحتمل طرحی هم از ما در حال سقوط زدهاست، میگوید حالا میداند که باید ما را در چه حالتی نقاشی کند: روی یک پل، روی یک سراشیبی، در حال سقوطی غمانگیز. و بعدش او (نقاش)، همین طور که کلفت ما را دوباره روی پل بهصف میکند، باز هم مشغول طراحی یا نقاشی میشود، و ما صدای ضربقلمهایش را میشنویم. هرچه قبلاً خیلی حرف میزد، حالا سکوت کردهاست. و از دیگرانی هم که هنوز در اتاقش هستند و ما نمیدانیم چند نفرند، خواهش میکند که ساکت باشند، چون دارد نقاشی میکند و همان طور که خیلی سریع برایشان توضیح میدهد، در آن حال باید کاملاً در بحر ظاهر آنها فروبرود که لحظهای بیشتر پایدار نمیماند و بعدش ما تغییر میکنیم و ظاهر دیگری به خودمان میگیریم که ممکن است حالت قبلیمان را پاک بر هم بزند یا کاملاً با آن در تناقض باشد. خودش که با ما حرف نمیزند، بهواسطهٔ دوست خوبش از ما میخواهد که لطف کنیم دفعهٔ بعد، به این سرعت نیفتیم، بلکه کمی طولش بدهیم، چون نمیتواند به آن سرعت بکشدمان. میگوید که حتی ما هم با همهٔ کندی و بیدستوپاییمان، دائم در حرکتیم، و حتی وقتی اعضای بدنمان حرکت نمیکنند، حالت صورتمان عوض میشود. اما فوراً با اقرار به اینکه بیرون ما کشیدنش کاری ندارد و بلکه عنصری سطحی است، حرف خودش را نقض میکند، چون فقط باعث انحراف بیننده از سوژه میشود که همان وضعیت جهان و انسان است. و این وضعیت نباید با بازنمایی صرف انسان و جهان نمایانده شود و برای این کار نیاز به دامهایی است. بلندی یا کوتاهی یک تاش، رنگگذاری، ترکیببندی، ترتیب عناصر پسزمینه که باید خاص هر تابلویی برای تقویت فیگورها طراحی شود. گاهی برای این منظور به ساختاری فکر میکند که قادر باشد آنچه قصد نمایاندنش را دارد، برجسته کند، حتی اگر کمی ساختگی به نظر برسد، که البته در هنر همهچیز ساختگی است. درختها، ابرها و مزارع، حدقهٔ چشمها، بینیها و دهان چیزی بیش از رنگهایی نیستند که به آنها شکل داده شدهاست، همه علائمی اختصاریاند که دائماً از نو ابداع میشوند و هیچ ربطی به ابرهای واقعی، درختها، چشمها یا بینیهایی ندارند که ما دوروبرمان میبینیم. جز اینکه این رنگها، این شکلها، در گذر از یک قلمرو به قلمروی دیگر، شباهتهایی میآفرینند که به طرزی فریبنده اصیلنما هستند، آنوقت است که میگویم: این نقاشی است. خدا را شکر که میشود روی نقاشی نقاشی کرد، فقط باید صبر کنی تا رنگها خشک شوند، چون در غیر این صورت نمیشود آنها را تراشید.»
حجم
۱۰۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۰۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه