کتاب عکس هایی که نگرفتم
معرفی کتاب عکس هایی که نگرفتم
کتاب عکس هایی که نگرفتم نوشتهٔ محمدعلی داوری دولت آبادی است. نشر سنجاق این داستانهای درمانبخش (کتاب دوم) را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب عکس هایی که نگرفتم
کتاب عکس هایی که نگرفتم برابر است با داستانهای درمانبخش (کتاب دوم)؛ در واقع این کتاب شامل یک مجموعه داستان کوتاه معاصر و ایرانی است. یک روانشناس بالینی نویسندهٔ این ۱۳ داستان است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب عکس هایی که نگرفتم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عکس هایی که نگرفتم
«چنگیز خان مغول توانسته بود از دروازههای شهر بگذرد و وارد خوارزم شود. من و چند سلحشور دیگر، آخرین افرادی بودیم که در مقابل او و لشکریانش مقاومت میکردیم. هر سو نگاه میکردی نیزههایی شکسته، بدنهایی تکهتکه شده، شعلههایی پراکنده و رد خون، به چشم میخورد.
من و چنگیز، شمشیر در شمشیر انداختیم و باهم مبارزه کردیم. چیزهای بدی هم به هم گفتیم. او را نمیدانم چه میگفت ولی من گفتم: «بمیر ای لعنتی یا امروز تو را میکشم»؛ و بعد صدای برهم خوردن شمشیر بود و شیهه اسب.
چنگیز خیلی زود یکی از دستانم را از بدنم جدا کرد و آن را به سمت صورتم پرتاب کرد...
در همین زمان در اتاقی که خوابیده بودم، چند اتفاق دیگر افتاد که شاید باورکردنی نباشند. نخست اینکه وقتی این خواب را میدیدم روی همان دستم غلتیده بودم و باعث شده بودم که دستم کرخت و بیحس شود و دو اینکه درست وقتی چنگیز، دستم را به سمتم پرت کرد، پدرم اناری را که از باغچه چیده بود، به سمتم پرت کرد و گفت: «ظهر شده، بلند شو» و نتیجه چه شد؟! در همان لحظه که چنگیز دستم را پرت کرده بود با ضربه اناری پرتابشده، از خواب پریدم. یکی از دستانم هم که زیر بدنم بیحس مانده بود و نمیدیدمش، واقعاً فکر کردم دستم کندهشده!
داد زدم دستم کوش! پدرم حاج و واج نگاهم میکرد و گفت روی دستت خوابیدهای. خیلی خوشحال شدم و انار... انار را نخوردم. مگر میشد همرزمانم در جنگ باشند و من مشغول خوردن انار.
به گمانم یکی از چیزهایی که هنوز کسی نتوانسته عکس درستوحسابی از آن بگیرد، همین خوابها هستند و چه حیف! چون بعضی از خوابها برای ساختن فیلمی هیجانانگیز، زیبا و جالب یا برخی اوقات هم ترسناک، جالباند.»
حجم
۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۱ صفحه
حجم
۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۱ صفحه
نظرات کاربران
کتابی جالب و قابل تامل