کتاب تبیین پست مدرنیسم
معرفی کتاب تبیین پست مدرنیسم
کتاب تبیین پست مدرنیسم نوشتهٔ استیون آر. سی. هیکس و ترجمهٔ حسن پورسفیر است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب شکگرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو.
درباره کتاب تبیین پست مدرنیسم
استیون آر. سی. هیکس در کتاب تبیین پست مدرنیسم به شرح شکگرایی و سوسیالیسم از ژان ژاک روسو تا میشل فوکو پرداخته است. نویسنده در این اثر بیان کرده است که بر طبق بسیاری از ارزیابیها، جهان وارد دوران فکری تازهای شده است. به عقیدهٔ بسیاری اکنون در دوران پستمدرن هستیم. روشنفکران برجستهای به ما میگویند که مدرنیسم مرده و دورانی انقلابی پیش روی ماست؛ دورانی که از ساختارهای ظالمانه گذشته آزاد شده است، اما در عین حال نگران انتظاراتش از آینده است. حتی مخالفان پستمدرنیسم که عرصهٔ روشنفکری را بررسی میکنند و از آنچه میبینند ناخشنود هستند، سرفصل تازهای را تشخیص میدهند. در جهان روشنفکری، نوعی تغییر موضع به وجود آمده است. گفته شده است که پستمدرنیسم به نوعی استراتژی عملگرایانه در برابر ائتلاف خرد و قدرت تبدیل میشود. به نظر «فرانک لنتریشیا»، پستمدرنیسم به دنبال یافتن بنیان و شرایط حقیقت نیست، بلکه در پی اعمال قدرت به منظور دگرگون کردن اجتماعی است. اگر میخواهید با چیستی پستمدرنیسم، بحرانهایی پیش روی سوسیالیسم و راهبرد پستمدرن و چرایی فروپاشی خرد در بیستم آشنا شوید، این کتاب را بخوانید.
خواندن کتاب تبیین پست مدرنیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ پستمدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تبیین پست مدرنیسم
«در روسیه پیش از انقلاب ۱۹۱۷، لنین نیز نظریه مارکسیستی را به شیوهای مشابه برای آنکه در بستر روسیه قابل استفاده شود مورد بازنگری قرار داده بود. مسلما روسها مصائب بسیاری داشتند، اما کسانی که مصیبتزدهتر بودند کاری برای خودشان انجام نمیدادند؛ به نظر میرسید با بیتفاوتی پذیرفتهاند که این سرنوشت مقدرشان در زندگی بوده است. و با توجه به اینکه روسیه هنوز یک دژ مستحکم فئودالیسم بود، دشوار میشد سرمایهداری را بهخاطر مصائب آنها سرزنش کرد. لنین تبیینی برای این امر آورده بود که چرا پرولتاریا در ملتهای غربی دارای نظام سرمایهداری در زیر یوغ ستم و بیگانگیشان انقلاب نمیکردند ــ سرمایهدارهای غربی با زیرکی این فلاکت را به ملتهای فقیرتر و توسعهنیافته انتقال داده بودند ــ اما این تبیین به رفع مشکلات روسیه کمکی نمیکرد. مطابق مارکسیسم کلاسیک، انتظار کشیدن برای تحقق سوسیالیسم در روسیه به معنای انتظار کشیدن برای تحقق سرمایهداری در روسیه بود، انتظار کشیدن برای اینکه پس از آن سرمایهداری پرولتاریایی صنعتی را گسترش دهد، سپس پرولتاریا به نوعی آگاهی طبقاتی جمعی دست یابد و آن گاه در برابر ستمگران قیام کند. این امر زمان طولانی کلافهکنندهای را طلب میکرد. از این رو، نظریه مارکس باید اصلاح میشد. سوسیالیسم در روسیه نمیتوانست در انتظار گسترش سرمایهداری کامل بماند. انقلاب باید مستقیما روسیه را از فئودالیسم به سوسیالیسم میرساند. اما بدون پرولتاریای سازمانیافته سرمایهداری، این انتقال نیازمند گروهی نخبه است که، از طریق نیروی اراده و خشونت سیاسی، موجب «انقلابی از بالا» شود و سپس سوسیالیسم را در «دیکتاتوری پرولتاریا» بر همگان تحمیل کند.
در چین، مائو تسهتونگ در دهه ۱۹۲۰ به نتایج مشابهی رسید. مائو از نتایج انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ الهام گرفته بود ــ از این رو، نوشت که روسیه اکنون «کشور متمدن درجه اول جهان است»۳۸۴ ــ اما وی نیز از نتایجتلاشهای خودش و سایر کمونیستها برای آموزش و سازمان دادن دهقانان چینی ناخرسند بود. از این رو، مائو نیز به این نتیجه رسید که سوسیالیسم باید مستقیما از فئودالیسم سر برآورد. چین در مقایسه با روسیه حتی از آگاهی سیاسی تودهای کمتری برخوردار بود. در نتیجه، مائو معتقد بود هرچند دهقانان در وقوع انقلاب نقش دارند، رهبری قوی نخبگان ضروری و اساسی است.۳۸۵ مائو دو متغیر دیگر را نیز طرح کرد که لنین طرح نکردهبود. بینش مارکسیستی کلاسیک در باره سوسیالیسم شامل نوعی اقتصاد صنعتی و تکنولوژیک توسعهیافته بود، اقتصادی که نیروهای منطق (دیالکتیکی) به وجود آورنده و تداومبخش آنند. مائو از تأکید بر تکنولوژی و عقلانیت دست کشید: سوسیالیسم چینی بیشتر از نوع کشاورزی و دارای تکنولوژی سطح پایین خواهد بود و بیشتر به موجب اراده و پافشاری ناب و پیشبینیناپذیر پدید میآید تا منطق و خرد.»
حجم
۴۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۴۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه