کتاب شرکت خلاقیت
معرفی کتاب شرکت خلاقیت
کتاب شرکت خلاقیت؛ غلبه بر نیروهای غیرمنتظرهای که بر سر راه الهام بخشی قرار میگیرند نوشتهٔ اد کتمول و امی والاس و ترجمهٔ ریحانه توکلی است و هورمزد آن را منتشر کرده است. اد کتمول یکی از رؤسای استودیوی پیکسار است. این کتاب داستان شرکت پیکسار را توضیح میدهد و میگوید که پیکسار چگونه از شرکتی کوچک و پیشپاافتاده، با همکاری استیو جابز، به شرکتی موفق تبدیل شد.
درباره کتاب شرکت خلاقیت
موانع بسیاری در مسیر خلاقیت وجود دارد. شرکت پیکسار هم از همان روزی که ایجاد شد، موفق نبود. کتاب شرکت خلاقیت دربارهٔ گامهای مؤثری که پیکسار برای رسیدن به خلاقیت برداشت بحث میکند.
کتاب شرکت خلاقیت به چهار بخش تقسیم میشود: آغازکردن، حفظ ایدههای نو، ساختن و پشتیبانی و آزمایش دانستهها. این کتاب شرححال شرکت پیکسار نیست؛ اما در برخی موارد، برای درک اشتباهاتی که انجام داده و درسهایی که آموخته، سرگذشت شرکت پیکسار را هم بررسی میکند.
خواندن کتاب شرکت خلاقیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای کسبوکار و موفقیت پیشنهاد میکنیم.
درباره اد کتمول
اد کتمول بنیانگذار استودیوهای انیمیشن پیکسار و مدیر انیمیشن پیکسار و انیمیشن دیزنی است. او به دلیل موفقیت مادامالعمر در رشته گرافیکهای کامپیوتری، پنج جایزه دانشگاهیِ «گوردون ای سایر» را دریافت کرده است؛ همچنین مدرک دکترای خود را در رشته علوم کامپیوتر از دانشگاه یوتا گرفته است. وی هماکنون با همسر و فرزندانش در سانفرانسیسکو زندگی میکند.
درباره امی والاس
امی والاس روزنامهنگاری است که در جی کیو، وایرد و نیویورکر و مجله نیویورکتایمز فعالیت میکند. در حال حاضر، نیز وی در مقام ویراستار پارهوقت در دفتر مجله لس آنجلس مشغول به کار است. امی والاس پیش از این کار، در مقام گزارشگر و ویراستار در روزنامه لسآنجلس تایمز مشغول به کار بود و ستون ماهانهای برای نشریه ساندیبیزینس وابسته به روزنامه نیویورکتایمز مینوشت.
بخشی از کتاب شرکت خلاقیت
«به مدت سیزده سال، میزی بزرگ در اتاق کنفرانس شرکت پیکسار داشتیم که نام آن را میز غربی گذاشته بودیم. زیبا بود؛ اما تنفر مرا برمیانگیخت. طول این میز زیاد و ضخامتش کم بود؛ مانند آنهایی که در نقاشیهای کمدی دیدهاید؛ همانها که زوجی پیر و ثروتمند برای صرف شام پشت آن مینشینند، یک نفر در این سر میز و دیگری در آن سر میز. در وسط هم شمعدانی بزرگی با شمعهای بسیار قرار دارد و دو نفر برای صحبتکردن مجبورند فریاد بزنند! طراح این میز را بهگونهای انتخاب کرده بود که استیو جابز دوست داشت. بسیار خوب! این میز، ظریف بود؛ ولی ما را از کار بازمیداشت.
ما نشستهای عادی خود را درباره فیلمهای سینماییمان دور آن برگزار میکردیم؛ سی نفر رودرروی هم در دو ردیف طولانی پشت میز مینشستیم و اغلب، بیشتر افراد در کنار دیوار مینشستند. در واقع، افراد بهقدری پراکنده بودند که برقراری ارتباط دشوار بود. افراد بدشانسی که در دورترین قسمتهای انتهایی میز مینشستند حتی نمیتوانستند ایدهها را درک کنند. بهعلاوه نکته مهم این بود که کارگردان و تهیهکننده فیلم بتواند صحبتهای تکتک افراد را درباره موضوع بحث بشنود. آنها باید در وسط میز قرار میگرفتند. رهبران خلاق شرکت پیکسار، از جمله جان لاستر، مدیر خلاقیت شرکت پیکسار، من و تعدادی از باتجربهترین کارگردانان، تهیهکنندگان و نویسندگان نیز همین کار را انجام میدادیم. برای اطمینان از اینکه این افراد همیشه دور هم جمع میشوند، فردی برای هر جایگاه کارت مخصوص میساخت. شاید ما هم به همین شیوه در میهمانی شام حاضر شویم. به عقیده من، وقتی این مورد به الهامات خلاقیت تبدیل شود، عنوانهای شغلی و سلسلهمراتب افراد بیمعنی میشوند؛ اما ما بهصورت غیرعمد، به این میز و تشریفاتی با کارت جایگاه اجازه میدهیم پیامی متفاوت ارسال کنند: هر چه نزدیکتر به وسط میز مینشستید، تصور میکردید باید مهمتر و مرکزیتر باشید و هرچه دورتر بودید تمایل کمتری به صحبتکردن داشتید. فاصله زیاد شما از مرکز گفتوگو باعث میشد مشارکتتان حالت فضولی پیدا کند. وقتی دور میز شلوغ میشد، که اغلب چنین بود، افراد بیشتری دورتادور در کنارههای دیوار اتاق مینشستند و به این ترتیب، ردیف سومی بهوجود میآمد؛ آنهایی که در وسط میز بودند، آنهایی که در دو سمت پایانی میز بودند و آنهایی که اصلاً دور میز نبودند. ما بدون هیچ قصد قبلی، مانعی ایجاد کرده بودیم که افراد از ورود به بحث دلسرد میشدند!»
حجم
۶۱۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۴ صفحه
حجم
۶۱۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۴ صفحه