کتاب داستان ها و مغز
معرفی کتاب داستان ها و مغز
کتاب الکترونیکی «داستان ها و مغز» نوشتهٔ پائول ب. آرمسترانگ با ترجمهٔ فائزه جمشیدی در انتشارات اندیشه احسان چاپ شده است. این کتاب با ترکیب علوم اعصاب و هنر داستانسرایی، نشان میدهد چگونه داستانها مغز ما را تحت تأثیر قرار میدهند و میتوانند احساسات و تفکر ما را شکل دهند.
درباره کتاب داستان ها و مغز
کتاب داستان ها و مغز پرده از رازهای ارتباط میان داستانسرایی و مغز برمیدارد. آرمسترانگ در این اثر به بررسی نحوهٔ تأثیر داستانها بر مغز انسان و نقش آنها در شکلدهی تجربیات، هویت و درک ما از جهان میپردازد.
این کتاب به خوانندگان نشان میدهد که چگونه داستانها قادرند از طریق تحریک قسمتهای مختلف مغز، پاسخهای عاطفی و حس کنجکاوی را برانگیزند. آرمسترانگ با استفاده از تحقیقات گوناگون در حوزههای علوم اعصاب، روانشناسی و روشهای داستانسرایی، به بررسی و تحلیل تأثیرات روانشناختی داستانها بر انسان میپردازد.
کتاب با بهرهگیری از نمونههای ادبی و سینمایی توضیح میدهد که چگونه داستانها میتوانند تفکر، ادراک و حتی ساختار بیولوژیکی مغز ما را تغییر دهند. از جمله موضوعاتی که در این کتاب به آن پرداخته شده، تأثیر داستانها بر حافظه، همدلی و فرایندهای تصمیمگیری است. کتاب داستان ها و مغز تصویری متفاوت از تأثیر داستانها بر مغز و در نتیجه بر زندگی انسان ارائه میدهد.
کتاب داستان ها و مغز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مخاطبان این کتاب طیف وسیعی را شامل میشوند. دانشجویان و محققان در حوزههای علوم اعصاب، علوم شناختی، روانشناسی، ادبیات، هنرهای نمایشی و هر کسی که به کشف ارتباط میان هنر و بهطور خاص داستانسرایی و عملکرد مغز علاقهمند است است، میتواند مخاطب این کتاب باشد.
بخشی از کتاب داستان ها و مغز
«داستانها به مغز کمک میکنند تا در مورد تعارض بیپایان بین نیاز به الگو، ترکیب و ثبات و نیاز به انعطافپذیری، سازگاری و گشودگی به تغییر مذاکره کند. توانایی فوقالعاده و متناقض مغز برای بازی رفت و برگشت بین این ضروریات رقیب، نتیجه سازماندهی غیرمتمرکز آن بهعنوان شبکهای از ارتباطات متقابل بالا به پایین، بین قسمتهای متقابل آن است. سیمور چتمن، نظریهپرداز روایت (۱۹۷۸:۴۷ -۴۵) شکلگیری طرح را به "تمایل ذهن ما برای چسباندن همهچیز" نسبت میدهد. همانطور که او اشاره میکند، "ذهن ما بهطور مداوم بهدنبال ساختار است." این در واقع یک اصل اساسی علم عصبشناسی معاصر است. در مقابلِ نیاز شناختی به ثبات، روانشناس ویلیام جیمز (۱۹۵۰ [۱۸۹۰]، ۱:۱۳۹) مغز را بهعنوان "اندامی که حالت طبیعی آن دارای تعادل ناپایدار است" توصیف میکند، که دائم در حال نوسان است. بهگونهای که "صاحب آن را قادر میسازد تا رفتار خود را با کوچکترین تغییرات در شرایط محیطی وفق دهد". مغز جهان را با تشکیل و حل کردن مجموعههای عصبی، ایجاد الگوهایی که از طریق شلیک مکرر به شیوههای معمول ما برای تعامل با محیط تبدیل میشوند، میشناسد؛ حتی اگر نوسانات مداوم در این سنتزها با تمایل آنها برای مستحکم شدن و ارتقاء احتمال ارتباطات قشری جدید مبارزه میکند. به عملکرد متوازنکننده بیوقفه مغز بین شکلگیری و انحلال الگوها، بازی اکتشافی بین تعادلهای گذشته و عدم قطعیتهای آینده را که برای عملکرد ذهنی موفق و بقای گونههای ما ضروری است، ممکن میسازد. داستانها با بازی و با همخوانی و ناهماهنگی به این عمل متعادلکننده کمک میکنند.»
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه