کتاب گلنار و آیینه
معرفی کتاب گلنار و آیینه
کتاب گلنار و آیینه نوشتهٔ رهنورد زریاب است. نشر کلکین این رمان معاصر افغانستانی را روانهٔ بازار کرده است. این رمان قصهٔ زندگی دختر رقاصهٔ جوانی به نام «رَبابه» است.
درباره کتاب گلنار و آیینه
کتاب گلنار و آیینه ۱۰ فصل دارد و علاوه بر این ۱۰ فصل، ۲ فصل با عنوان «آغاز ماجرا» و «پایان ماجرا» در ابتدا و انتهای رمان وجود دارد. این رمان قصهٔ زندگی دختر رقاصهٔ جوانی به نام «رَبابه» است. رمان را راوی که عاشق این دختر است، روایت میکند. در دل روایت عشق و عاشقی این دو نفر، با زندگی رَبابه و نسلهای گذشتهٔ خانوادهاش آشنا میشویم. بسیاری از زنان نسل پیش از او به اسطوره و افسانه بدل گشتهاند. این رمان، قصهٔ افسونِ موسیقی و رقص و اسطوره نامیده شده است. گفته شده است که شیوهٔ روایت این رمان، مانند حکایت است و جزئیاتی در شخصیتپردازی وجود ندارد و تنها شمایی کلی از آنها نشان داده شده است؛ بهعنوان مثال تنها میدانیم که رَبابه رقاص است، اما از روحیات و درونیات او چیزی نمیدانیم. حضور راوی که عاشق دختر است، به نظر میرسد تنها بهانهای است که رَبابه زبان باز کند و سرگذشت خانوادهاش را بازگو کند و از خود جوان چیزی زیادی نمیدانیم. در این اثر داستانی از دغدغههای انسانی و چراهای زندگی خبری نیست؛ تنها با داستان عاشقانهای مواجه هستیم که پر از تصویر و صدا است. رَبابه یا شخصیت اصلی زن رمان «گلنار و آیینه» به زن اثیری میماند. او دستنیافتنی، زیبا و خیالانگیز است و راوی نیز با وجود آنکه عاشق و دلبستهٔ اوست، تلاشی برای تصاحب او نمیکند؛ تنها به دیدهٔ ستایش و پرستش و دیدی عرفانی به او مینگرد.
این رمان به زبان فارسی دَری نوشته شده است؛ زبانِ فارسی که کمتر دستخوش تهاجم زبانهای انگلیسی، عربی و… شده است و کلمات و ترکیبات بهکاررفته، با شکل جدید و ناآشنایی نسبت به زبان فارسی متداول و روزمرهٔ ما استفاده شدهاند. کشف امکانات و ویژگیهای متفاوت زبان فارسی میتواند بخشی از لذت خواندن این رمان باشد. در تمام متن فضاپردازی بسیار در خدمت انتقال رازآلودی و زندگی توأم با افسانه و اسطورهٔ رَبابه است. استفاده از ترکیبات وصفی شاعرانه، زبان رمان را بسیار به شعر شبیه کرده است و همین امر به خیالیبودن و رازآلودگی فضای داستان کمک میکند. بسیاری از موقعیتهای رمان گلنار و آیینه ترکیبی از خیال و واقعیت هستند و جادو در صحنههایی از زندگی واقعی بهصورت امری بدیهی وجود دارد. حضور این جادوها و اتفاقات جادویی توجه هیچکس را برنمیانگیزد البته باتوجهبه اینکه کل رمان بین خیال و واقعیت است، باور این جادوها سخت نیست. با خواندن این رمان با گوشهای از آدابورسوم مردم افغانستان، پیش از انقلاب ثور و طالبان آشنا میشویم؛ هر چند این قسمتها تنها اشاراتی کوتاه و گذرا هستند.
خواندن کتاب گلنار و آیینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر افغانستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره رهنورد زریاب
رهنورد زریاب با نام کامل «محمداعظم رهنورد زریاب» در آگوست ۱۹۴۴ به دنیا آمد و در ۱۰ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی درگذشت. او رماننویس، داستاننویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و محقق افغان بود. کتابهای «و شیخ گفت»، «شورشی که آدمی...»، «هذیانهای دور غربت»، «سکهای که سلیمان یافت»، «چارگرد قلاگشتم» و «گلنار و آیینه» از آثار داستانی او هستند.
بخشی از کتاب گلنار و آیینه
«گورستانِ خاموش، در زیرِ مهتابِ چاردهشبه آرمیده بود. بهنظر میرسید که مهی ـ همرنگ نورِ ماه ـ همهجا را فرا گرفته است. قبرها، مانند آدمهای خستۀ بهخواب رفته، کنار هم دراز کشیده بودند و سنگهای قبرها، بعضی راست و بعضی خمیده، بر بالا و پایینِ قبرها، ایستاده بودند. کوهها و صخرهها، در میان آن مهِ همرنگ نورِ ماه، مُبهم و ناشناخته بهنظر میآمدند. بوی دلآویز و خوشآیندی همهجا پراگنده بود. شاید بوی گلهای ارغوان بود. فضای شِگِفت و اسرارآمیزی بود ـ مانند فضای رؤیاها. به هرسو که میدیدم، قبر بود و قبر بود و قبر بود. ماه در آسمان بهتنهایی جلوه میفروخت؛ مثل اینکه ستارهها را گذاشته بود که بروند و بخوابند. با اینهم، در پهنای سُرمهییرنگِ آسمان، شش یا هفت تا ستاره، چشمکزنان و بیپروا، هی میدرخشیدند و میدرخشیدند. و در همینحال بود که من، آوازِ شنگ شنگ شنگِ زنگهای پاها را شنیدم. چه طنینِ سِحرانگیزی داشت! آدمی را بیخود میکرد: شنگ شنگ شنگ شنگ... شنگ شنگ...»
حجم
۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه