دانلود و خرید کتاب ضیافت شام برای احمق ها فرانسیس وبر ترجمه پویا وکیل‌زاده
تصویر جلد کتاب ضیافت شام برای احمق ها

کتاب ضیافت شام برای احمق ها

نویسنده:فرانسیس وبر
انتشارات:نشر شب‌خیز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ضیافت شام برای احمق ها


کتاب ضیافت شام برای احمق‌ ها نوشتۀ فرانسیس وبر و ترجمۀ پویا وکیل‌زاده و پیام خرامش است. این کتاب را نشر شب‌خیز منتشر کرده است.

درباره کتاب ضیافت شام برای احمق‌ ها

ضیافت شام برای احمق‌ ها طنزی روان و پرکشش دارد که مخاطب را به‌راحتی جذب می‌کند. فرانسیس وبر در این اثر با به تصویر کشیدن تقابل زرنگی و حماقت و جابه‌جایی مداوم افراد در این دو جایگاه لحظات جذابی را خلق می‌کند. در این اثر شرایط به‌گونه‌ای پیش می‌رود که هر انسانی که خود را عقل کل می‌داند، قربانی حماقت خویش می‌شود؛ گویی مرز بین احمق‌بودن و زرنگ‌بودن تنها یک قدم است.

خواندن کتاب ضیافت شام برای احمق‌ ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌شود.

درباره فرانسیس پل وبر

فرانسیس پل وبر یکی از نویسندگان، کارگردانان و تهیه‌کنندگان فرانسه است. آثار او معمولاً پرفروش می‌شود. او در سال ۱۹۹۳ نمایشنامهٔ ضیافت شام برای احمق‌ ها را نوشت که بارها به روی صحنه رفته است؛ سپس در سال ۱۹۹۸ در مقام کارگردان، یک فیلم سینمایی را بر اساس همان نمایشنامه جلوی دوربین برد که در همان سال پرفروش‌ترین فیلم سینمای فرانسه شد و جزو ۱۵ فیلم پرفروش تاریخ سینمای فرانسه قرار گرفته است.

بخشی از کتاب ضیافت شام برای احمق‌ ها

«[پییر درحالی‌که کمرش را خم کرده است از آشپزخانه خارج می‌شود. یک کیسهٔ پلاستیکی پر از یخ در دست و یک حولهٔ حمام به تن دارد. او مردی چهل و چندساله است که در حالت عادی سرحال و جذاب است، ولی در حال حاضر مریض به نظر می‌رسد.

به سمت کاناپه می‌رود، به‌سختی قدم برمی‌دارد و از درد صورتش را درهم‌کشیده است. کریستین درِ ورودی را باز می‌کند.

کریستین زن زیبایی است که حدود سی‌سال دارد. با دیدن پییر خشکش می‌زند.]

کریستین: چه بلایی سرت اومده؟!

پییر: کمرم درد می‌کنه.

کریستین: شوخی می‌کنی!

پییر: بهت قول شرف می‌دم که واسه خندوندن تو این‌جوری راه نمی‌رم!

کریستین: [به‌سوی پییر می‌رود.] خب چرا کمرت درد می‌کنه، عزیزکم؟

پییر: [به‌سختی روی کاناپه می‌نشیند.] داشتم دوش می‌گرفتم، اومدم صابون رو بردارم که...

کریستین: آخ، آخ، آخ، آخ... کمرت گرفت، آره؟ بگو ببینم، به دکتر زنگ زدی؟

پییر: آره، زنگ زدم آرشامبد، متخصصِ این چیزاست، به نظر می‌آد کارشو خوب بلده. [کیسهٔ پر از یخ را روی کمرش می‌گذارد.] وای، چه‌قدر سرده!... یا خدا، خیلی سرده!

کریستین: فکر می‌کردم باید کمرت رو گرم نگه داری.

پییر: منم همین فکر رو می‌کردم، اما آرشامبد بهم گفت که یخ بذارم روش...

کریستین: می‌خوای یه نوشیدنی برات بیارم؟

پییر: آره، لطفاً یه کمی برام بیار.

کریستین: [به سمت بار می‌رود.] با یخ؟

پییر: آره... اگه تموم شده، بیا دو تا یخ از رو کمرم بردار.

کریستین: [کمی نوشیدنی توی یک لیوان می‌ریزد.] برنامهٔ شامت رو کنسل کردی؟

پییر: امروز چطور بود؟ همه چی خوب پیش رفت؟

کریستین: بد نبود. برنامهٔ شامت رو کنسل کردی؟

پییر: نه، چرا باید کنسلش کنم؟

کریستین: یعنی چی که چرا باید کنسلش کنم؟! مگه وضعیت خودتو نمی‌بینی؟!

پییر: آرشامبد می‌آد و روبه‌راهم می‌کنه، تو نگران نباش. [به ساعتش نگاه می‌کند.] داره چه غلطی می‌کنه؟! قرار بود ساعت هفت ونیم اینجا باشه!

کریستین: [لیوان نوشیدنی را به پییر می‌دهد.] باورم نمی‌شه پییر. واقعاً با این وضعیتت می‌خوای بری به اون مهمونی شام شیطانی؟

پییر: دوباره شروع نکن. توی اون مهمونی شام به من خوش می‌گذره. واقعاً برات متأسفم اگه فکر می‌کنی که اون مهمونی، یه مهمونی شیطانیه. [کریستین چند لحظه به پییر خیره می‌شود، سپس به‌سوی اتاقش می‌رود.] نباید این قیافه رو به خودت بگیری، چون من دوست دارم برم و خوش بگذرونم.

کریستین: [می‌ایستد.] پییر، این برنامهٔ مهمونی شام خیلی زیاده‌روی. این اون قسمتی از وجود توئه که من ازش خوشم نمی‌آد.

پییر: بفرما، خانم دوباره داره غر می‌زنه. من نمی‌دونم چه گناهی مرتکب شدم که مجازاتم هم کمردرده و هم یه زن غرغرو.

کریستین: [به سمت پییر می‌رود.] کنسلش کن، امشب رو پیش من بمون، من احتیاج دارم که امشب پیشم بمونی... می‌دونی که من این روزها خیلی حالم خوب نیست.

پییر: نظرتو عوض کن و همراه من بیا. اون‌جا می‌بینی که آدم نمی‌تونه جلوی خودش رو بگیره که به اون مهمونی شام نره.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان