کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم
معرفی کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم
کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم نوشتهٔ جورج اچ. ایفرت و متیو مک کی و جان فورسیت و ترجمهٔ علی صاحبی و مهدی اسکندری است. انتشارات سایه سخن این کتاب را منتشر کرده است. نویسندگان در این اثر رویکردی مبتنی بر پذیرش و تعهد و راهنمایی برای مسئلهٔ خشم ارائه دادهاند.
درباره کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم
کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم از دیگر کتابهای کاربردیِ موج سوم رفتاردرمانی است که به یکی از گستردهترین و فراوانترین مشکلات بشر امروز یعنی خشم و پرخاشگری و رفتارهای خشمآلود میپردازد. اگر هریک از ما نگاهی مختصر به اهداف خود بیندازیم، هزینههای شگرفی را که خشم و نمودهای گوناگون آن بر زندگی بسیاری از ما تحمیل کرده به خوبی خواهیم دید. پرخاشگری و ناتوانی فرد در مدیریت خشم نهتنها در خیابان و اجتماع که در محیط کار و خانواده نیز هزینههای زیادی برای افراد ایجاد کرده و میکند. با آنکه برای این پدیده برنامههای درمانی و آموزشی، تربیتی زیادی براساس رویکردهای مختلف وجود دارد، این کتاب برنامهای جدید و روشهایی بدیع را پیشنهاد میکند که به کارگیری آنها میتواند فردی را که در کنترل خشم مشکل دارد به ردههای بالاتر یک زندگی ارزشمند، غنی و پربار رهنمون سازد.
عصارهٔ آموزههای این کتاب به ما میگوید که خشم احساس طبیعی هر انسان سالم است، ولی پرخاشگری و رفتارهای خشونتآمیز انتخاب کسی است که نیاموخته چگونه با افکار و احساسات خود برخورد کند. با مطالعهٔ این کتاب میآموزید که ما در این دنیای پهناور روی بسیاری از مسائل هیچ کنترلی نداریم، از جمله رفتار و کردار دیگران، احساسات خود و چگونگی برخورد دیگران با ما، اما همواره روی عمل و رفتار خود کنترل لازم را داریم و هنگام خشم و ناراحتی و آزردگی میتوانیم چگونگی پاسخ به شرایط را انتخاب کنیم: با پرخاشگری یا صبر و شکیبایی، با دلخوری یا شفقت و مهربانی با خود و دیگران. آموزههای این کتاب، در راستای آموزشهای تئوری انتخاب، به خوانندگان میآموزد چگونه با مدیریتِ چرخهای جلوی ماشین رفتار، یعنی فکر و عمل، دو چرخ عقب ماشین رفتار، یعنی احساس و برانگیختگیهای بدنی را هدایت و مدیریت کنند.
خواندن کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند راههای پیشگیری و کنترل خشم را فرا بگیرند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زیستن با آهنگ زندگی، نه آهنگ خشم
«نمیدانم چرا اینقدر از دست دخترانم عصبانی میشوم. عاشقانه دوستشان دارم و نمیخواهم به آنها آسیبی برسانم. میدانم کتکخوردن از دست والدین چه اثرهایی دارد و کار مخربی است؛ اما تا به حال چند بار کتکشان زدهام. ممکن است با ادامهٔ این کار آنها را از دست بدهم. از دست دخترانم عصبانی میشوم، درحالیکه اگر قرار باشد کسی سرزنش شود خودم هستم. این منم که باید کتک بخورم! نتوانستم همسرم را راضی نگه دارم و سرانجام ترکم کرد. فکر میکنم شاید کار بدی میکردم که پدرم هم با من رفتار خوبی نداشت، زیرا هرگز با خواهر کوچکترم بدرفتاری نمیکرد. خیلی میترسم، ترس از اینکه آنقدرها خوب نباشم؛ نه دختری خوب، نه همسری خوب و حالا هم که مادر خوبی نیستم.
در داستان قبلی دیدید که وقتی دیوید به ذهن ارزیابش بها میداد، چه اتفاقی رخ میداد. اکنون همان مسائل برای جیلیان تکرار میشود. داستان متفاوت است، اما مشکل مشابه. جیلیان قضاوتهای سختگیرانهٔ ذهنش را باور کرده است. هم دیوید و هم جیلیان در حال مبارزه با گذشتهٔ خودند و آنها با افکار و احساسات کنونی خود نیز کلنجار میروند. گویی در یک بازی دو سر باخت قرار گرفتهاند. اول با ترسها و تردیدهایی که در بارهٔ خودشان دارند میجنگند، سپس از دست خودشان عصبانی میشوند و به دلیل آن همه احساسات ناخواسته و شکست در کنترل آنها خود را تنبیه میکنند.
جفری برنتلی (۲۰۰۳) معتقد است ما اغلب از کارکرد ماشین ذهنمان آگاه نیستیم. ذهن ارزیاب، منبعی دائمی از عبارتهای قضاوتگر و انتقادگر در اختیار دارد و به نظر میرسد این افکار همیشه وجود دارند. در بسیاری مواقع تا زمانی که احساسات یا جملههای تند و خشن آشکار نشدهاند، متوجه آنها نمیشوید. تا زمانی که به آنها توجه نکنید، ممکن است متوجه نشوید از کجا ناشی میشوند؛ اما وقتی باورشان کنید و براساس آنها اقدام کنید، خودتان به بدترین عامل استرس برای خودتان تبدیل میشوید.
اگر بخواهید دور باطل خشم و پرخاشگری را متوقف کنید، باید فعالیتهای ماشین ذهنتان را تشخیص دهید (مانند گام ۲). وقتی از عملکرد ذهن قضاوتگر آگاه میشوید، اولین گام را برای مهربانتربودن با خود و دیگران برداشتهاید. شناسایی قضاوتها، درست همانگونه که هستند (آنها فقط افکارند و نه چیزی دیگر) کمکتان میکند قضاوت در مورد خود و دیگران و سرزنش خود و دیگران را کنار بگذارید. این همان لحظهای است که خودتان را به همان شکلی که هستید و با وجود تمام اشتباهات و اتفاقاتی که رخ داده است میپذیرید. به یاد داشته باشید که نمیتوانید از عملکرد ذهن در بیان عبارتهای ارزیابانه جلوگیری کنید، اما میتوانید یاد بگیرید این عبارتها را همانگونه که هستند ببینید و با آنها به شیوهای متفاوت رابطه برقرار کنید.»
حجم
۷۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۷۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه