کتاب رفیق
معرفی کتاب رفیق
کتاب رفیق نوشتهٔ خورخه کاستانیدا و ترجمهٔ بیژن اشتری است. نشر ثالث این ناداستان را در قالب زندگینامه روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب رفیق
کتاب رفیق حاوی ناداستانی در قالب زندگینامه است. این کتاب زندگینامهای کامل از «ارنستو چهگوارا» را در بر گرفته است. نویسنده توضیح داده است که چرا ارنستو چهگوارا تا این حد مشهور شده و به یک چهرهٔ جهانی بزرگ تبدیل شده است. او نهتنها انقلاب کوبا بلکه همهٔ کارهایی را که چهگوارا انجام داده، بررسی کرده و در آخر کتاب، دلیل تبدیلشدن چهگوارا به چهرهای جهانی را تحلیل کرده است. این کتاب در ۱۱ فصل نوشته شده است. گفته شده است که چهگوارایی که در این اثر به تصویر کشیده شده، یک ابرمرد معصوم عاری از اشتباه نیست؛ بلکه انسانی است با تمام نقطهضعفها و قدرتهای انسانی معمولی. کتاب «رفیق» به قلم خورخه کاستانیدا، هم یک ارزیابی از دوران زندگی چهگوارا ست و هم تصویری شفاف و واضح از یک انسان، والدینش، ازدواجهایش، خودپسندیهایش، قدرت ارادهٔ بینظیرش، مبارزاتش و خشم و عصبیتهای عنانگسیختهاش است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب رفیق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رفیق
«زندگی «چه» فقط منحصر به قضیه موشکها و سهمیه تولید شکر نمیشد. خانواده «چه» طی این دوران بزرگتر شد؛ و همین طور شهرت و عشقِ او به جابه جایی مداوم. اوّلین پسر «چه» در سالِ ۱۹۶۲ به دنیا آمد. «چه» به یاد همرزم سابقش در سیئرامایسترا نام این پسر را کامیلو گذاشت. سلیا، سومین دختر «چه»، در سال ۱۹۶۳ متولد شد. آلئیدا، همسر «چه»، که وی را در اغلب سفرهای داخلیاش در کوبا همراهی کرده بود، حالا ترجیح میداد که در خانه بماند. اقامتگاه خانوادگی «چه» در شماره ۷۷۲ خیابان چهل و هفتم، مابین خیابانهای کونیل و تولیپان، گرچه لوکس نبود امّا راحت و مناسب به نظر میرسید. این خانه از بچههای قد و نیم «چه»، پر شده بود. کاغذها، کتابها، و یک سگِ گله آلمانی عصبانی (بنا به گفته همسایگان). با این حال «چه» اوقات کمی را در این خانه سپری میکرد. او بیشتر اوقات یا در سفر خارج بود یا در سفر داخل. به قول بزرگترین نوه چهگوارا (که از مادرش نقل میکند) «او هرگز در خانه نبود». (۱) «چه» موقعی که در بوئنوس آیرس بود ترس و نفرت خود را از تشکیلِ خانواده به سبک بورژوازی ابراز کرده بود. خانواده او در کوبا گرچه از نوع خانوادههای بورژوازی نبود اما شباهت زیادی به اکثر خانوادههای معمولی داشت. «چه» همچنان عاشق مطالعه بود و تا میتوانست کتاب میخواند. او اوقات فراوانی را صرف نوشتن نامهها، مقالات، رسالات و خاطرات روزانهاش میکرد. «چه» نوشتههایش را با شتابی دیوانه وار چاپ و منتشر میکرد.
«چه» مثل سابق پارسا و ریاضت کش باقی ماند. سخت مراقب بود که به ارزشهای اخلاقی انقلاب پایبند باقی بماند. وی هیچ تمایلی نداشت که از قدرتی که در اختیار دارد به نفع خودش استفاده کند و از امتیازات خاص بهرهمند شود. اما آلئیدا که مثل اغلب کوباییها مجبور بود هر روز در صفِ دریافت کالاهای ضروری قرار بگیرد و انواع کمبودها را تحمل کند، بعضی وقتها از اتومبیل اداری «چه» و محافظین او استفاده شخصی میکرد. آلئیدا از این طریق در پی به دست آوردنِ حداقلِ کالاهای ضروری برای ادامه زندگی خانوادهاش بود. اما «چه» این نوع رفتارها را نمیتوانست تحمل کند. او با عصبانیت به همسرش، آلئیدا، میگفت: «تو میدانی که این ماشین به حکومت تعلق دارد، این ماشین مال من نیست، و تو نمیتوانی از آن استفاده کنی. بنابراین، مثل بقیه مردم، سوار اتوبوس شو». ریکاردو روخو، که برای مدت دو ماه در اوایل سال ۱۹۶۳ در کنار خانواده «چه» زندگی کرده بود، به نقل از آلئیدا و سلیا (مادر چه) میگوید که «چه» از مقام و موقعیتِ خود فقط برای دریافتِ حداقل چیزهای ضروری استفاده میکرد. خانهای که وی در آن میزیست، یک ویلای مصادرهای بود که صاحبش به خارج گریخته بود. این ویلا کاملاً خالی بود. «چه» میتوانست با هدایایی که طی سفرهای متعدد خارجیاش دریافت کرده بود خانهاش را پر کند. اما او همه این هدایا را، که طیف گستردهای از اشیای هنری تا لوازم الکتریکی را شامل میشد، به نهادهای حکومتی بخشید. (۲)
دغدغه اصلی «چه» طی دوران مذکور، فراسوی فعالیتهای سیاسی و حکومتیاش، برافروختن آتش انقلاب در آمریکای لاتین و آفریقا بود. نگرانی اصلی «چه» در پی بحرانِ موشکی، تاثیرات نامطلوبِ ناشی از تسلیمِ شوروی بر روی مابقی آمریکای لاتین بود. این نگرانی به دلیلِ دغدغه رو به رشد «چه» ـ از حیث تئوریک، سیاسی و شخصی ـ در خصوصِ تنها هدفش بود: باز تولید و تکرارِ الگوی کوبایی انقلاب در دیگر مناطق آمریکای لاتین، با توسل به همه وسایل موجود و به هر بهایی. «چه» در مقالهای که در سال ۱۹۶۱ نوشت یک شالوده نظری برای اجرای هدف فوق ارایه کرده بود. او در این مقاله ابتدا به اختصار، خصوصیاتِ منحصر بفرد انقلاب کوبا در آمریکای لاتین را شرح داده بود: شخصیت و «نیروی بنیان کنِ» فیدل کاسترو، و شیوهای که «امپریالیسم را غافلگیر کرد». وی سپس مجموعهای از شرایطی را که به نظرش در آمریکای لاتین مشترک و (یا) دایمی بود برشمرده بود: رویکردِ فرمانبردارانه بورژوازی، وجود مزارع بزرگ، و دهقانانِ فقر زده ـ «پدیدهای که در همه کشورهای آمریکای لاتین بدون استثناء یافت میشود؛ پدیدهای که بنیان و اساسِ همه بی عدالتیها در این منطقه بوده است» ـ و گرسنگی تودههای مردم. «چه» نهایتا چنین جمع بندی کرده بود که اهمیتِ انقلاب کوبا در این است که ثابت میکند پیروزی انقلاب در دیگر مناطق آمریکای لاتین نیز «امکانپذیر و اجتنابناپذیر» است.»
حجم
۸۹۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۸۸ صفحه
حجم
۸۹۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۸۸ صفحه