کتاب قلب خوار
معرفی کتاب قلب خوار
کتاب قلب خوار نمایشنامهای نوشتهٔ فردیناند شمالتس و ترجمهٔ بهروز قنبرحسینی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب قلب خوار
نمایشنامه یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و نمایشنامه همین زبان است. با نمایشنامه از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
نمایشنامهٔ معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند.
در اواسط دههٔ هشتاد، نوعی شیوهٔ تئاتری در اروپا و بهخصوص در آلمان شکل گرفت که با تئاتر سنتی دهههای گذشته فاصله داشت؛ نوعی از تئاتر که با استفاده از تکنیکهای فراوان دیجیتالی و با استفاده از امکانات رسانههای مختلف در صحنه، تحسین بسیاری از منتقدان تئاتر را برانگیخت.
در اینگونه نمایشها، دیگر متن نمایشنامه بر روی صحنهپردازی (توضیح صحنه) و سایر اجزای اجرایی نمایش تمرکز آنچنانی ندارد. در حقیقت، نمایشنامه دیگر همچون گذشته سهم ادبی ندارد و تنها برای بازی بازیگران نوشته شده است. در این فرم نمایشی همچون سبکهای کهن، بهخصوص تئاتر یونان باستان، از طراحی صحنه و نورپردازی و... خبری نیست و بار تمام این عوامل بر روی دوش بازیگران ـ و گاه همسرایان ـ قرار میگیرد. در حقیقت، این همان شیوهای است که ما در تئاتر برشت نیز با آن روبهرو هستیم و اتفاقاً تئاتر پستمدرن نیمنگاهی هم به تئاتر برشت دارد و مدام گوشزد میکند که تماشاگر به دیدن یک تئاتر آمده است و نه چیز دیگری. از آنجا که با گذشت زمان انسان مدرن با درگیریهای پیچیدهتری دستبهگریبان است، موضوع این نمایشنامههای پستمدرن بیشتر حول مضامین فلسفی، اجتماعی و انسانی و حتی خانوادگی میگردد. تنهایی انسان، درگیری انسان با جهان سرمایهداری، حضور دنیای مجازی در جهان امروز و... از مواردی هستند که نمایشنامهنویسان این سبک به آن میپردازند. در چنین نمایشنامههایی، خبری از داستانگویی به سبک و سیاق کلاسیک وجود ندارد. اینان برشی کوتاه از زندگی انسان امروز را برمیگزینند و آن را بزرگ میکنند و در معرض دید تماشاگر قرار میدهند. شاید متون این نمایشنامهنویسان برای خواندن مخاطب چنگی به دل نزند چراکه عاری از هرگونه توصیف اضافی است، و حتی بسیاری از آنان پا را فراتر گذاشته و شخصیتهای نمایش را با حروف و یا اعداد مشخص کردهاند و گاه حتی نامی از شخصیت نمایش در نمایشنامهها نیست. و اتفاقاً از اینجا وظیفهٔ کارگردان (دراماتورژ) آغاز میشود. هم آنان هستند که روح و بن اندیشهٔ نمایشنامه را درمییابند و به آن در روی صحنه جان میبخشند.
در میان کشورهای اروپایی، نمایشنامهنویسان آلمانیزبان (آلمان، سوئیس، اتریش) پیشرو در این سبک هستند و طی دو دههٔ اخیر با تکنیکهای متفاوت نمایشنامهنویسیْ همواره دریچهای نو در این سبک نمایشی گشودهاند.
کتاب قلب خوار یکی از نمایشنامههای قوی و مشهور در این ژانر است.
خواندن کتاب قلب خوار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره فردیناند شمالتس
فردیناند شمالتس در سال ۱۹۸۵ در گراتس اتریش به دنیا آمد و در وین در رشتهٔ تئاتر و فلسفه فارغالتحصیل شد. او سالها در تئاتر شهر وین و دوسِلدورف بهعنوان دستیار کارگردان مشغول به کار بود و اولین نمایشنامهٔ او در سال ۲۰۱۲ به نام برای مثال کَره جوایز بسیاری ازجمله جایزهٔ نمایشنامهنویس جوان سال را از آن خود کرد. او همچنین در سال ۲۰۱۷ جایزهٔ تئاتر اینگِبورگ باخمان را با نمایشنامهٔ حیوان مورد علاقهٔ من زمستان است به دست آورد.
او در حال حاضر در وین زندگی میکند و در دانشگاه هنر وین به تدریس تئاتر و دراماتورژی مشغول است.
بخشی از کتاب قلب خوار
«فلورنتینا و اندی هردو در محوطهٔ یک پارکینگ سیگار میکشند.
فلورنتینا: اون بدون هیچگونه مخالفتی پیش بونوبوها زندگی میکنه.
مکث.
اندی: از کجا به این نتیجه رسیدی؟
فلورنتینا: در اجتماع اونها، هیچ کشمکش و اختلافنظری وجود نداره.
اندی: بیخیال!
فلورنتینا: پیش اونها فقط عشق وجود داره.
اندی: آخه یه همچین چیزی چطوری امکان داره؟
فلورنتینا: وقتی دو تا از بونوبوها عاشق یه بونوبوی زن میشن، بخوان دعوا رو شروع کنن اول باهم دوست میشن و اینجوری اول اون عصبانیتشون رو از بین میبرن.
اندی: یعنی شعارشون اینه: هیچوقت جنگ نکن و همیشه عاشق باش!
فلورنتینا: راهحل بونوبوها وقتی بینشان بحث درمیگیره یکی شدن و دوستی با همدیگهست و از اون برای عذرخواهی و حتی خوشامدگویی هم استفاده میکنن.
اندی: خب آره، با روش انسانها یهکم فرق میکنه.
فلورنتینا: بونوبوها رو هنگام بوسیدن همدیگه غافلگیر کردن، هیچ حیوون دیگهای این کار رو نمیکنه.
اندی: من همهش فکر میکردم که نوازش کردن فقط متعلق به انسانهاست.
فلورنتینا: بونوبوها هم میتونن همدیگه رو نوازش کنن.
اندی: راستی، این موقع شب، تو توی این تاریکی اینجا چیکار میکنی؟ وقتی صبح بشه، باید اینجا کاملاً خالی شده باشه، حتی از آدمها، هیشکی اینجا نباید بمونه، حتی تو!
فلورنتینا: فکر نکن حالا که نگهبان هستی میتونی امرونهی کنی.
اندی: معلومه که میتونم، تو داری با یه نگهبانِ بیدار قسمخورده حرف میزنی!
فلورنتینا: تنها چیزی که در تو بیداره حماقته.
اندی: حداقل من مثل تو دستوپام نمیلرزه. (فلورنتینا میخواهد برود.) حالا یهکم دیگه بمون.
فلورنتینا: کی الان دستوپاش میلرزه؟
اندی: من از دید یه نگهبان منظورم نبود، این یونیفرم که پوشیدم من رو وادار میکنه که وظایف شغلی رو بهدرستی انجام بدم.»
حجم
۴۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۴۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه