دانلود و خرید کتاب خردمندانه باید عشق ورزید باران نوروزی (غلامحسین)
تصویر جلد کتاب خردمندانه باید عشق ورزید

کتاب خردمندانه باید عشق ورزید

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب خردمندانه باید عشق ورزید

کتاب خردمندانه باید عشق ورزید رباعی‌ها و دوبیتی‌‌ها سرودهٔ باران نوروزی (غلامحسین) است و انتشارات فرنام آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب خردمندانه باید عشق ورزید

شعر یکی از راه‌های انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرن‌ها شاعران در شعرشان بازگو کرده‌اند.

شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

خواندن کتاب خردمندانه باید عشق ورزید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خردمندانه باید عشق ورزید

«دوباره سوی تو رو می‌کند دل

گل یاد تو را بو می‌کند دل

شبی صد بار تا صبح قیامت

خودش را آب و جارو می‌کند دل

***

اگر فرهاد یا مجنونِ مایی

چنین آشفته و محزون چرایی؟

مزن بر سینه و سر تیشهٔ غم

بیا دستی بزن بردار پایی

***

بنوش یک قطره معجونِ هنر را

ببینی تا که افسونِ هنر را

تو که شیدای کار و بارِ خویشی

چه دانی حالِ مجنونِ هنر را؟

***

دلا از عاشقی پرهیز تا کی

ز اندوهِ جهان لبریز تا کی؟

بیا دانه بیفشان و درو کن

مترسک بر سرِ جالیز تا کی؟

***

چه حال بی مثالی داری ای عشق

چه شورِ بی‌زوالی داری ای عشق

در این دنیای بی‌رویای بی‌دل

عجب خواب و خیالی داری ای عشق

***

شب یلدا، شب میلاد میتراست

دلِ هستی همه چشمِ تماشاست

دلا یک امشبی از غم بپرهیز

که اسباب طرب جمله مهیاست

***

دلم را سنگ می‌خواهی، نشاید

اسیر ننگ می‌خواهی، نشاید

مثال پردهٔ روح زمانه

مرا صدرنگ می‌خواهی، نشاید

***

جواب هر "چرا" بودی و رفتی

به هر دردی دوا بودی و رفتی

میان مردم این کافرستان

برای من خدا بودی و رفتی

***

تو را دیدم کبوتر یادم آمد

دل بی بال و بی پر یادم آمد

تو را دیدم خودم را یاد کردم

فغان روح پرپر یادم آمد

***

چرا از غم هلاکم می‌کنی یار

ز لوح سینه پاکم می‌کنی یار

به عالم زندهٔ عشق تو بودم

چرا نامرده خاکم می‌کنی یار»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

حجم

۲۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان