کتاب پیرمرد و دریا
معرفی کتاب پیرمرد و دریا
کتاب پیرمرد و دریا نوشتۀ ارنست همینگوی و ترجمۀ نازی عظیما است و نشر افق آن را منتشر کرده است. از این کتاب اقتباسهایی انجام شده است که از جملهٔ آنها میتوان به فیلم پیرمرد و دریا به کارگردانی جان استرجس اشاره کر. همین طور انیمیشنی ساختهٔ الکساندر پتروف با اقتباس از این داستان تولید شد و در ۱۹۹۹ جایزهٔ اسکار بهترین انیمیشن کوتاه را گرفت.
درباره کتاب پیرمرد و دریا
کتاب پیرمرد و دریا همان طور که از نامش پیداست داستان نبرد پیرمرد با دریاست. پیرمرد فقیری که ۸۴ روز دست خالی از دریا باز میگردد، میگویند نحسی او را گرفته و ماهیگیران دیگر او را مسخره میکنند و پسری هم که با او کار میکرد بهناچار به قایق دیگری میرود. اما روز هشتاد و پنجم باز هم پیرمرد به دل دریا میزند و کشش نخ را در دستانش حس میکند بهزودی میفهمد که نیزهماهی عظیم و جثهای به قلابش افتاده اما ماهی نیز برای زندگی میجنگد و نزدیک به ۴ روز این کشمکش ادامه دارد تا اینکه...
خواندن کتاب پیرمرد و دریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب پیرمرد و دریا شاهکاری در دنیای ادبیات است که جایزهٔ ادبی پولیتزر و نوبل ادبیات را برای نویسندهاش ارنست همینگوی به ارمغان آورد پس حتما ارزش یک بار خواندن را برای هر کسی دارد.
درباره ارنست همینگوی
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک در ایالت ایلینوی متولد شد. او یک نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایهگذار سبک وقایعنگاری ادبی است. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را بهعنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار آغاز کرد. آنچه او به آن شهره است، ماجراجویی اوست. در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد، نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماهها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را بنویسد. او پس از درمان جراحات جنگیاش، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۱ بههمراه همسر اولش «هادلی ریچاردسون» به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع میکند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا بهعنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با «مارتا گلهورن» آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ بههمراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با «مری ولش» خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. او در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهمترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی، حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست بهعنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ بهپاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم، مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک عمر فعالیت درخشان ادبیْ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. او دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک بهدلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش، به خودش شلیک کرد و درگذشت.
از آثار ارنست همینگوی میتوان به کتابهای «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «خورشید همچنان میدمد» (۱۹۲۶)، «وداع با اسلحه» (۱۹۲۹)، «برفهای کلیمانجارو» (۱۹۳۶)، «زنگها برای که به صدا درمیآیند» (۱۹۴۰) و «پیرمرد و دریا» (۱۹۵۲) اشاره کرد.
بخشی از کتاب پیرمرد و دریا
«او پیرمردی بود که تنها با قایقی در گلف استریم ماهی میگرفت و هشتاد و چهار روز میگذشت که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسرکی همراهش بود. اما پس از چهل روزماهی نگرفتن، پدر و مادر پسرک گفته بودند که پیرمرد یقیناً و واقعاً سالائو یعنی بدشانسترین آدم روی زمین است و پسرک به دستور آنها به سراغ قایقی دیگر رفته بود و همان هفته اول سه ماهی خوب گرفته بود.»
حجم
۶۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۶۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
سلام هنوز کتاب را نخوندم کامل ولی مقدمه مترجم را نخونید کامل رمان را اسپویل میکنه
چه کتاب قشنگی بود! سرراست و بدون حرف اضافه همه چیز بهجا بود. توصیفها، خط داستانی، شخصیت پردازی و... پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش. کوتاهه و زود تموم میشه. ترجمهاش بینقص نبود ولی با اغماض خوب بود. مقدمه مترجم رو هم قبل از تموم کردن
زیبا بود و لذت بردم ، بویژه نیمه دوم فوق العاده بود 👍
اما رنج میبرد اگرچه به هیچ وجه نمیپذیرفت که رنج میبرد.. خیلی دوسش داشتم منو یاد ماهی سیاه کوچولوئه بهرنگی انداخت ولی روایت این عمیقتر بود