کتاب ماتریکس الهی
معرفی کتاب ماتریکس الهی
کتاب ماتریکس الهی؛ پلی میان زمان، مکان، معجزه و ایمان نوشتهٔ گرگ بریدن و ترجمهٔ روزبه ملک زاده و هیمن برین است و انتشارات پردیس آباریس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ماتریکس الهی
هنگامیکه انسان دیده به جهان میگشاید، مسحور رنگارنگی و تفاوتهای بهظاهر بیپایان جهان اطرافش میشود. هر چیزی که در جهان اطراف میبینیم، جدا و مستقل به نظر میرسد، گویی هر بخشی از این جهان، خالقی جداگانه دارد و ماهیتش مستقل از سایر بخشها است. بشر از دیرباز درگیر این مسئله بوده و همواره تلاش کرده است که نخی جادویی بیابد و همه چیزِ جهان را به هم گره بزند تا بلکه بتواند کلیّت واحدی بسازد و در میان این همه رنگ و تفاوت، اینچنین احساس غریبی نکند. به راستی انگیزهٔ این کوششها چیست و چرا میخواهیم آن ذرهٔ بنیادین را پیدا کنیم؟
شاید در پس این رنگ و ظاهر، فطرت واحدی در کار باشد. شاید آن نخی که میخواهیم همه چیز را با آن به هم گره بزنیم، واقعی باشد. هر کوششی برای پیدا کردن رشتهٔ وحدت جهان، لاجرم از میدان فیزیک کوانتوم شروع میشود. زیرا اگر وحدتی در این عالم در کار باشد، باید در سطح ذرات بنیادین جهان خلقت عمل کند. و ماجرای ماتریکس الهی نیز از همینجا آغاز میشود. در واقع ماتریکس الهی همان رشتهای است که همهٔ جهان را به هم پیوند میدهد.
بخش اول کتاب (فصل ۱ و ۲) به اثبات وجود ماتریکس الهی پرداخته است. در فصل اول کتاب تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که در فضای میانی چه چیزی وجود دارد. منظور از فضای میانی، فضای خالی میان اجسام است، یعنی خلائی که در فضا میان اجسام فاصله انداخته است. اگر این فضای خالی واقعاً خالی باشد، وحدتی در عالم وجود نخواهد داشت. اما اگر وحدتی وجود داشته باشد، طبیعتاً انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، در این وحدت سهیم است. بنابراین، پرسش مذکور به غایت مهم است، زیرا اگر سرشت انسان از سرشت جهان جدا نباشد، آنگاه این دو روی هم تأثیر میگذارند.
فصل ۲ به بررسی سه آزمایش مهم میپردازد که نشان میدهند میان اجسام مادی ارتباطی وجود دارد که مقید به زمان و مکان نیست. گویی چیزی وجود دارد که مواد را در ورای مکان و زمان به هم وصل میکند و نویسنده آن را ماتریکس الهی میخواند. افکار و عواطف انسان از جمله چیزهایی هستند که به واسطهٔ ماتریکس الهی، مکان و زمان را دور میزنند و منتقل میشوند.
بخش دوم کتاب (فصلهای ۳ تا ۵) به این مسئله میپردازد که اگر چنین وحدت و ارتباطی وجود داشته باشد، چه معنایی در زندگی ما دارد. در فصل ۳ این پرسش مطرح میشود که آیا انسان از بیرون به این جهان ضمیمه شده است و فقط میتواند کار و بار جهان را تماشا کند؛ یا اینکه میتواند در امور جهان دست ببرد و تغییر ایجاد کند.
در فصل ۴ کتاب، استعارهٔ «جهان هولوگرافیک» مطرح میشود. هولوگرام چیزی است که در آن هر بخش و هر جزء، کلیت آن چیز را در خودش دارد. یک گودال آب را در نظر بگیرید که تصویر ماه در آن دیده میشود. اگر این گودال را به چند گودال کوچکتر تقسیم کنید، آیا تصویر ماه بین گودالها تقسیم میشود یا هر گودال همهٔ تصویر ماه را در خودش بازتاب میدهد؟ نویسنده معتقد است که جهان ماهیتی هولوگرافیک دارد، یعنی همهٔ بخشهای جهان، کلیت جهان را منعکس میکنند. از ترکیب بههمپیوستگی و ماهیت هولوگرافیک جهان، میتوان نتیجه گرفت که هر تغییری در یکی از اجزای جهان، در سایر اجزا بازتاب پیدا میکند. به این ترتیب اگر آگاهی تعدادی از انسانها تغییر کند، این تغییر میتواند در آگاهی همهٔ انسانها منعکس شود و دگرگونیهای عظیمی ایجاد کند. این تعبیر زیبا نشان میدهد که باید تغییر را از خودمان شروع کنیم و همان تغییری باشیم که دوست داریم در جهان ببینیم.
فصل ۵ مقولهٔ مکان و زمان را بررسی میکند و نشان میدهد که آگاهی انسان میتواند از بند مکان و زمان رها شود. در پدیدهٔ «دیدن از راه دور»، آگاهی انسان میتواند به مکانهای دوردست برود و مشاهدات دقیقی را در اختیار فرد قرار دهد. در گذشتهٔ نهچنداندور، از این قابلیت در راستای مقاصد نظامی استفاده شده است. نویسنده در ادامه، با استناد به آزمایش «انتخاب تأخیری» جان ویلر، بحث جالبی را در رابطه با تأثیر تصمیمات و کنشهای زمان حال روی اتفاقات گذشته مطرح میکند. آزمایش ویلر نشان میدهد که تصمیمات ما در زمان حال روی رفتار گذشتهٔ فوتونها تأثیر میگذارد.
در بخش سوم کتاب به رمزگشایی پیامهایی پرداخته شده است که در گفتوگوی مشارکتی انسان و جهان، میان این دو رد و بدل میشوند. زیربنای فکری فصل ۶ بر این ایده استوار است که ما در یک جهان «منعکسشده» یا انعکاسیافته زندگی میکنیم، یعنی آنچه در جهان میبینیم، در واقع تصویر اتفاقاتی است که در قلمروی ژرفتری از واقعیت رخ میدهند؛ مانند یک برنامهٔ کامپیوتری که در اصل از کدهای برنامهنویسی تشکیل شده است، اما آنچه ما میبینیم، فقط یک محیط کاربری است که از آن استفاده میکنیم. بنابراین میتوان گفت بسیاری از چیزهایی که در جهان ما ظاهر میشوند، پیامهایی هستند که از مرتبهٔ ژرف و نهان هستی برایمان ارسال میشوند.
در فصل ۷ با این مسئله آشنا میشویم که روابط و اطرافیان ما چه چیزهایی را به ما نشان میدهند. نویسنده ما را فرا میخواند تا روابطمان را با دیگران (حتی با حیوانات خانگیمان) بررسی کنیم و ببینیم این روابط چه نشانه و پیامی برایمان دارند. در این فصل نکات ارزشمندی پیرامون انواع روابط مطرح میشود که در نوع خود بسیار آموزنده و جالب هستند.
در نهایت در فصل ۸، همهٔ آموزههای کتاب در کنار هم قرار میگیرند و روشی را برای ایجاد تغییر در خودمان و در جهانمان در اختیار ما قرار میدهند. میآموزیم که بزرگان در طول تاریخ چگونه جهان را تغییر دادهاند و یاد میگیریم که ما نیز میتوانیم آغازگر تغییرات بزرگی در جهان باشیم. همهٔ مطالب کتاب، در جای خود تأملبرانگیز و بدیع هستند، اما اگر قرار باشد فقط یک نکته را از این کتاب یاد بگیرید، این نکته است: در جهان هولوگرافیک، ارزش و تأثیر هیچ جزئی کمتر از سایر اجزا نیست. ما انسانها اجزای این جهانیم و تغییرات ما در جهان بازتاب مییابند. بنابراین رسالت سنگینی بر دوش داریم، رسالت بهتر شدن و تغییر کردن. اگر میخواهیم تغییری را در جهان مشاهده کنیم، باید قدم اول را برداریم و ابتدا خودمان را تغییر دهیم.
خواندن کتاب ماتریکس الهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند به وسیلهٔ علوم نوین پی به چیستی این دنیا ببرند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماتریکس الهی
«جایی وجود دارد که همه چیز از آنجا شروع میشود؛ جایی از جنس انرژی خالص که فقط «هست.» در این انکوباتور کوانتومیِ واقعیت، همه چیز ممکن است. از موفقیت شخصی، فراوانی و شفا گرفته تا شکست، کمبود و بیماری... همه چیز، از بزرگترین ترسهای ما گرفته تا ژرفترین امیالمان، از همین «شوربای» بالقوگی شروع میشود.
ما به واسطهٔ واقعیتسازانی مانند تخیل، انتظار، قضاوت، اشتیاق و دعا، امکانها را به عالم وجود میکشانیم. ما به واسطهٔ باورهای خودمان (باورمان راجع به اینکه کیستیم، چه داریم و چه نداریم و کدام چیزها باید باشند و کدامها نباید باشند)، به بزرگترین شادیها و نیز به تاریکترین لحظات عمرمان زندگی و وجود میبخشیم.
اگر بخواهیم بر این انرژی ناب مسلط شویم، باید اول بدانیم که وجود دارد، طرز کارش را درک کنیم و در نهایت به زبان آن سخن بگوییم. در این محلی که آغازگر جهان است، یعنی در فضای ناب ماتریکس الهی، ما معماران واقعیت هستیم و همه چیز در اختیار ماست.
کلید ۱: ماتریکس الهی ظرفی است که جهان در آن قرار دارد؛ پُلی است میان همه چیز و آینهای است که آنچه را آفریدهایم، به ما نشان میدهد.
در بعد از ظهر یکی از روزهای آخر ماه اکتبر، داشتم در یکی از درههای دورافتادهٔ منطقهٔ فورکورنر در شمال غرب نیومکزیکو پیادهروی میکردم. تنها چیزی که انتظار دیدنش را نداشتم، سرخپوست حکیمی بود که از همان کورهراه داشت به طرف من میآمد. در بالای تپهٔ کوچکی ایستاده بود و آن روز، آن تپه میان ما قرار داشت.
نمیدانم از چه وقت آنجا ایستاده بود. وقتی او را دیدم. منتظر ایستاده بود و مرا نگاه میکرد که با احتیاط فراوان راهم را از میان سنگهای این کورهراه پیدا میکردم. خورشید که ارتفاع چندانی نداشت، از پشت سرش میتابید و جسمش را با سایهای تاریک پوشانده بود. وقتی دستم را بالا بردم و جلوی نور خورشید را گرفتم، موهای بلندش را دیدم که باد آنها را روی صورتش انداخته بود.
او نیز از دیدن من به همان اندازه تعجب کرده بود. دستانش را مانند بلندگویی جلوی دهانش گرفت و فریاد زد: «سلام!» و باد صدایش را به من رساند.
جوابش را دادم: «سلام، انتظار نداشتم این وقت روز کسی را اینجا ببینم.» کمی جلوتر رفتم و پرسیدم: «خیلی وقت است به من نگاه میکنی؟»
جواب داد: «نه. آمدهام به صدای اجدادم در آن غارها گوش فرا بدهم.» وقتی این را میگفت، با دستش آن سر دره را نشان میداد.
مسیری که ما از آن عبور میکردیم، از کنار تعدادی محل باستانی رد میشد که حدود ۱۱ قرن پیش مردمان اسرارآمیزی آنها را ساخته بودند. کسی نمیداند آنها اهل کجا بودهاند و یا اصلاً چه مردمانی بودهاند. هیچ مدرکی وجود ندارد که پیشرفت و تکامل مهارتهای این مردم را در گذر زمان نشان دهد. این مردم که بومیان امروزی آنها را «باستانیان» میخوانند، روزی سر و کلهشان پیدا شد و فناوریهای پیشرفتهای را در اختیار بومیان قرار دادند که تا هزار سال بعد، پیشرفتهتر از آنها در آمریکای شمالی دیده نشد.
از ساختمانهای چهارطبقه و کیواهای سنگی فوقالعادهٔ مدفون در زمین گرفته تا سیستمهای گستردهٔ آبیاری و مزارع پیچیدهای که زمانی قوت این مردم را تأمین کرده بود. به نظر میرسد که همهٔ اینها یک روز به ناگاه سر و کلهشان پیدا شده است و سپس سازندگانشان همانطور ناگهانی و بیخبر غیبشان زده و ناپدید شدهاند.
این باستانیان چند سر نخ معدود بهجا گذاشتهاند تا به ما بفهمانند که چه کسانی بودهاند. به جز سنگنگارههای موجود بر روی دیوارهای این دره، هیچ سند مکتوبی پیدا نشده است. هیچ محلی یافت نشده است که این مردم مردههایشان را در آنجا دفن کرده و یا سوزانده باشند؛ هیچ سلاح جنگیای نیز پیدا نشده است. با این حال، شواهدی وجود دارند که نشان میدهند آنها آنجا بودهاند: صدها سکونتگاه باستانی در درهای به طول ۱۱ مایل و عرض ۱ مایل در گوشهٔ دورافتادهای از این درهٔ متروکه در شمال غرب نیومکزیکو.»
حجم
۳۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۳۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه خوب و روان
عالی
عالی
عالی بود توصیه میکنم به همهی کاربران