کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی
معرفی کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی
کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی نوشتهٔ کلیفرد اودتس و ترجمهٔ خاطره کردکریمی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی
کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی دربردارندهٔ دو نمایشنامهٔ نوشتهٔ کلیفرد اودتس است. نمایشنامهٔ «در انتظار لفتی» در پنج بخش با عنوان «جو و اِدنا»، «قسمت دستیار آزمایشگاه»، «رانندهٔ جوان و دوستدخترش»، «قسمت کارگر جاسوس» و قسمت کارآموز» نگاشته شده است. نمایشنامهٔ «پسر طلایی» نیز نمایشنامهای سهپرده است که هر پرده به ترتیب پنج، چهار و سه صحنه دارد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دونمایش نامه در انتظار لفتی و پسر طلایی
«[ناگهان جو در بازوانش میزند زیر گریه. توکیو نگاهش میکند، لحظهای دست از کار میکشد. بعد آهسته با دستهایش شروع به ماساژ میکند. پسر با هقهق بیصدایی تکان میخورد. دوباره زنگ در دوردست صدا میکند.]
توکیو [با صدای لطیف بامحبتی]: خوب میشی، عزیز دلم. شاید قبلاً هیچ وقت بهت نگفتم. از قبل میدونستم این جوری میشه. [ماساژ دادن را ادامه میدهد] به نظر یهویی پیش میاد. یه مبارز خوب میشه. چُست و چابک میشه. یاد میگیره چطور خودش رو حفظ کنه، هیچ انرژیای هدر نده... سُر میخوره، سکندری میزنه، با یه مشت میره هوا... اوه، البته که من از مدل پیشرفتت خوشم میاد. [توکیو به ماساژ ادامه میدهد. جو ساکت است. هقهقش بند میآید. بعد از لحظهای توکیو ادامه میدهد.] دربارۀ کلک لمباردو چی گفتی؟ فهمیدمت که گفتی خوراکش یه ضربۀ مستقیم از داخله. گمونم حق با توئه جو، اما همچین آدمی ممکنه درست شاخبهشاخت شه و پشت سرش رو بزنه زیر چونهت. حواست به این باشه.
جو: یه ضربۀ مستقیم میطلبه. [جو ناگهان مینشیند روی میز، پاهایش تاب میخورد.] حالا من تنهام. همه علیه منن: مودی، دختره ... . الان تو خونوادۀ منی، توکیو، تو و ادی. به همهشون نشون میدم (...) هیشکی سر راه من واینسه. پدرم سالها کارش همین بود. دیگه نه. دیگه واسه اون دختره جا ندارم. بختش رو داشت. وقتی یه گلوله تو هوا صفیر میکشه، هیچ گذشتهای نداره. فقط آینده داره، مث من. هیچ کس، هیچ چیز، سر راهم رو نمیگیره.
[با غلیان احساسی ناگهانی، جو شروع میکند آرام با حریف فرضی تمرین کردن. توکیو از روی رضایت لبخند میزند. حالا هیاهوی جمعیت اوج میگیرد و به آنجا میرسد. زنگ چند بار به سرعت به صدا درمیآید. هیاهوی جمعیت بار دیگر آرام میگیرد.]
توکیو: انگار دخلش اومده.
[جو حولۀ حمامش را میکشد دور خودش و روی سرپنجههایش راه میافتد.]
جو: من امشب یه پسر جدیدم. میتونم دو تای لمباردو رو بزنم زمین. [وحشیانه دستهای باندپیچش را بالای سرش تکانتکان میدهد.] هالِلویا! امشب سوار قطار میلیونرام. دست هیچ کس بهم نمیرسه.»
حجم
۱۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
حجم
۱۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه