کتاب بوقی که خروسک گرفته بود
معرفی کتاب بوقی که خروسک گرفته بود
کتاب بوقی که خروسک گرفته بود بهقلم حامد حبیبی را انتشارات علمی و فرهنگی منتشر کرده است. این کتاب داستان بوقی است که روزگاری روی دوچرخهٔ یک پسربچه برای خودش نشسته بود اما بعد از مدتی دچار مشکلاتی شد.
درباره کتاب بوقی که خروسک گرفته بود
جانبخشی به اشیا یکی از آرایههای ادبی است که در تاریخ ادبیات ایران و اشعار قدما سابقهای دیرینه دارد. کتاب بوقی که خروسک گرفته بود با استفاده از همین آرایه، زندگی بوقی را روایت میکند که مدتها روی دوچرخهٔ پسربچهای بود تااینکه روزی از کار میفتد و پسر او را دور میندازد و این آغاز سفری پرماجرا برای این بوق بختبرگشته است. بوقی که بهدنبال راه چاره برای بهتر کردن وضعیتش میگردد و در مسیر، با چیزهای متفاوت و متنوعی روبهرو میشود. سرانجام او چه خواهد شد؟ داستان را بخوانید تا متوجه شوید.
خواندن کتاب بوقی که خروسک گرفته بود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان ۸ تا ۱۰ سال از خواندن این کتاب با همراهی والدینشان لذت میبرند.
بخشی از کتاب بوقی که خروسک گرفته بود
«بوقی بود که روی دستهٔ دوچرخهٔ پسربچهای اینطرف و آنطرف میرفت، دنیا را میدید برای خودش «بیقبیق» میکرد و خوش بود. زمستان که شد بوق چون همیشه آن جلو بود و باد میخورد به صورتش خروسک گرفت و آنوقت به جای بیقبیق صدایش شد «قیققیق». پسربچه هم که دید بوق خروسک گرفته و بدصدا شده، او را که دودستی دوچرخه را چسبیده بود از آن جدا کرد و دور انداخت. بوق بیچاره که دیگر کسوکاری نداشت ماند گوشهٔ خیابان. ماند و ماند تا یک آدم بیکار پیدا شد و جفتپا هی پرید روی بوق و صدای «قیققیق»اش را در آورد و به خیال خودش کیف کرد. آن آدم مزاحم که فکر میکرد هر چیزی برای سرگرمی او درست شده آنقدر با پا توی سر بوق زد که او دیگر قیققیق هم نمیتوانست بکند و بهکل از صدا افتاد. بوق بیچاره که از بچگی شنیده بود بدترین اتفاق برای یک بوق این است که از صدا بیفتد خیلی ناراحت شد و به خودش گفت که دیگر به هیچ دردی نمیخورد و باید هر چه زودتر برود خودش را به یک سطل زباله معرفی کند. بعد هم دستهایش را گرفت پشتش و بیهدف راه افتاد توی شهر.»
حجم
۲۰٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۲۰٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه