
کتاب کلاه رئیس جمهور
معرفی کتاب کلاه رئیس جمهور
کتاب الکترونیکی «کلاه رئیسجمهور» نوشتهٔ آنتوان لورن و با ترجمهٔ ساناز فلاحفرد توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این رمان فرانسوی با روایتی جذاب و طنزآمیز، داستانی معاصر را روایت میکند که در آن یک شیء ساده، یعنی کلاه رئیسجمهور فرانسه، سرنوشت چندین شخصیت را بهطرز غیرمنتظرهای تغییر میدهد. «کلاه رئیسجمهور» در دستهٔ رمانهای معاصر و داستانهای فرانسوی جای میگیرد و با نگاهی به زندگی روزمره، قدرت تصادف و تأثیر اشیاء بر سرنوشت انسانها را بررسی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کلاه رئیس جمهور
این رمان با ساختاری اپیزودیک و روایتی چندلایه، داستان چند شخصیت را دنبال میکند که هر یک بهنوعی با کلاه رئیسجمهور فرانسه، فرانسوا میتران، روبهرو میشوند. «کلاه رئیسجمهور» نوشتهٔ آنتوان لورن، اثری داستانی است که در فضای فرانسهٔ معاصر میگذرد و با طنز و ظرافت، به تأثیرات تصادف و اشیاء بر زندگی انسانها میپردازد. روایت کتاب از یک اتفاق ساده آغاز میشود: رئیسجمهور کلاهش را در رستورانی جا میگذارد و این کلاه بهطور تصادفی به دست افراد مختلف میافتد. هر فصل یا بخش، زندگی یکی از این افراد را روایت میکند و نشان میدهد چگونه این شیء بهظاهر بیاهمیت، باعث تغییرات بزرگ و کوچک در مسیر زندگی آنها میشود. کتاب با زبانی داستانی و فضاسازی دقیق، شخصیتهایی از طبقات و دغدغههای مختلف جامعهٔ فرانسه را به تصویر میکشد و با نگاهی انسانی و گاه طنزآمیز، به موضوعاتی چون هویت، شانس، قدرت و انتخابهای فردی میپردازد. این اثر در قالب رمان و با ساختاری روایی، خواننده را به سفری میان زندگیهای بههمپیوسته و گاه غافلگیرکننده میبرد.
خلاصه داستان کلاه رئیس جمهور
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با دنیل مرسیه، کارمند معمولی یک شرکت مالی، آغاز میشود که بهطور اتفاقی در رستورانی کنار رئیسجمهور فرانسه، فرانسوا میتران، شام میخورد. پس از پایان شام، میتران کلاهش را جا میگذارد و دنیل، تحت تأثیر هیجان و وسوسه، کلاه را برمیدارد و با خود میبرد. این کلاه بهتدریج بر رفتار و اعتمادبهنفس دنیل تأثیر میگذارد و او را به تصمیمات جدید و جسورانهای در زندگی حرفهای و شخصیاش سوق میدهد. در ادامه، کلاه بهطور تصادفی به دست فانی مارکان، منشی اداره مالیات، میافتد. فانی که درگیر رابطهای عاطفی و پرچالش است، با بهسر گذاشتن کلاه، احساس قدرت و استقلال بیشتری میکند و در نهایت تصمیمات مهمی دربارهٔ زندگی و عشقش میگیرد. کلاه سپس به دست پییر اصلان، عطرساز سابق و مردی درگیر بحران هویت و خلاقیت، میرسد. برای پییر، کلاه به نمادی از گذشته و فرصتی برای بازنگری در زندگی و حرفهاش تبدیل میشود. در هر بخش، کلاه بهعنوان پیوندی میان شخصیتها عمل میکند و هر بار با ورود به زندگی فردی جدید، تغییراتی درونی و بیرونی در او ایجاد میکند. داستان با روایتهای موازی و پیوسته، نشان میدهد چگونه یک شیء ساده میتواند زنجیرهای از اتفاقات و دگرگونیها را در زندگی افراد مختلف رقم بزند، بیآنکه آنها از منشأ واقعی این تغییرات آگاه باشند.
چرا باید کتاب کلاه رئیس جمهور را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی خلاقانه و طنزآمیز، به تأثیر تصادف و اشیاء روزمره بر سرنوشت انسانها میپردازد و نشان میدهد چگونه یک اتفاق کوچک میتواند زندگی چند نفر را بهکلی دگرگون کند. «کلاه رئیسجمهور» با شخصیتپردازیهای متنوع و فضاسازی دقیق، خواننده را به دل زندگی معاصر فرانسوی میبرد و با نگاهی انسانی، دغدغههایی چون هویت، شانس و قدرت انتخاب را به تصویر میکشد. مطالعهٔ این رمان فرصتی است برای تجربهٔ داستانی چندلایه و تماشای پیوندهای نامرئی میان آدمها و اشیاء.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای فرانسوی و روایتهای چندلایه جذاب است. همچنین کسانی که به موضوعاتی مانند تصادف، شانس، هویت فردی و تأثیر اشیاء بر زندگی انسانها علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد. «کلاه رئیسجمهور» میتواند برای کسانی که به دنبال داستانی متفاوت و تأملبرانگیز هستند، انتخاب مناسبی باشد.
بخشی از کتاب کلاه رئیس جمهور
«دنیل مرسیه خلاف موج جمعیت از پلههای ایستگاه قطار سن لازار بالا رفت. مردان و زنان، کیف به دست و بعضی دیگر چمدان به دست از کنارش پایین میرفتند. آنها چهرههایی نگران و قدمهایی تند داشتند. در آن شلوغی، ممکن بود هلش دهند. اما برعکس به نظرش رسید همه از سر راهش کنار میروند. وقتی بالای پلهها رسید، از سرسرا گذشت و به سکوی قطار نزدیک شد. آنجا هم جمعیت زیادی از قطارها بیرون میآمد. سیل بیوقفهی انسان! راه خود را تا جلوی تابلوی ساعات حرکت باز کرد. قطار آنها روی سکوی ۲۳ توقف میکرد. چند متری جلوتر رفت و جلوی دستگاه پانچ بلیط ایستاد. ساعت ۲۱:۶۵ قطار سمارهی ۷۸۱۵۶ با صدایی ناهنجار وارد شد و مسافران را پیاده کرد. دنیل برای پیدا کردن همسر و پسرش گردن خود را بالا کشید. اول ورونیک را دید که برایش دست تکان داد و بعد با حالتی متعجب لب و لوچهاش را کج و کوله کرد و با دست دایرهای فرضی دور سرش کشید. ژروم بهسوی پدرش دوید و بدون آنکه تعادلش را به هم بزند میان پاهای او ایستاد. ورونیک نفسزنان از راه رسید: «این کلاه دیگه چیه؟» «کلاه میتران.» «دارم میبینم که مارک میترانه!» دنیل تأکید کرد: «نه منظورم اینه که واقعاً کلاه میترانه!»»
حجم
۸۵۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۸۵۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه