کتاب یک زن در دو چهره
معرفی کتاب یک زن در دو چهره
کتاب یک زن در دو چهره نوشتهٔ میگل مییورا و ترجمهٔ باهره راسخ است. انتشارات علمی و فرهنگی این نمایشنامهٔ اسپانیایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب یک زن در دو چهره
کتاب یک زن در دو چهره حاوی یک نمایشنامهٔ فکاهی اسپانیایی است که با زبان طنز و هزل، سجایای ساده و عامیانهٔ اعضای خانوادهای را نشان میدهد و بعضی از مباحث اخلاقی و فساد جامعه را تلویحاً بیان میکند. نویسنده با زیرکی و مهارت بهتدریج به اصلاح اخلاق و تغییر زندگی قهرمان زن داستان که ناخواسته وارد محیط فاسد شده بود، موفق میشود. مکالمات شخصیتها هم خندهآور و اعجابانگیز و هم آموزنده و متأثرکننده توصیف شده است. در سال ۱۹۵۹ در مادرید به روی صحنه رفت و با موفقیت روبهرو شد؛ به طوریکه بعدها فیلمی از آن تهیه کردند. قهرمان این نمایشنامه تلاش میکند تا خود را از تنگنایی که در آن گرفتار است، آزاد کند و به جایگاه بلندی برساند که بهگمان دیگران جای واقعی اوست. آیا او در این تلاش موفق خواهد شد؟ این نمایشنامه سه پرده و ۱۱ شخصیت دارد.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب یک زن در دو چهره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر اسپانیا و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره میگل میئورا
میگل مییورا در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۹۱۵ در مادرید به دنیا آمد. او نویسندهٔ معاصر اسپانیایی است. از ۱۸سالگی با نوشتن مقاله در روزنامهها و مجلهها زندگی ادبی خود را آغاز کرد. در شهرهای مادرید، رم، پاریس و بوینوسآیرس نمایشنامهها و فیلمنامههای بسیاری برای تئاتر و سینما نوشت. در سال ۱۹۳۲، نمایشنامهٔ «سه کلاه سیلندر» را نوشت، ولی طنز بهکاررفته در آن چنان تازه و ناآشنا بود که نتوانست به صحنه راه یابد تا اینکه ۲۰ سال بعد (در سال ۱۹۵۲) در مادرید به روی صحنه رفت و نویسندهٔ نمایشنامه، به گرفتن جایزهٔ ملی تئاتر نائل شد. او دو مجلهٔ فکاهی تأسیس کرده و در کل، سبک جدیدی را در طنزنویسی در ادبیات اسپانیا به وجود آورده است. نویسندگان جوان از شیوهٔ او پیروی میکنند و او را استاد بیرقیب خود میدانند. میگل میئورا عضو آکادمی سلطنتی زبان اسپانیا بوده است. نمایشنامهٔ «یک زن در دو چهره» اثر دیگری از اوست.
بخشی از کتاب یک زن در دو چهره
«(اتاق نشیمن و اتاق خواب یک خانهٔ قدیمی در کنار کارخانهٔ شکلاتسازی. در طرف چپ صحنه، پنجرهٔ بزرگی دیده میشود که با پرده پوشیده شده است. با کنار زدن پرده، قسمتی از باغ پیداست. زیر پنجره میز کوچکی است که به جای میز تحریر از آن استفاده میشود و کنارش یک صندلی راحتی مدل قدیمی است. در انتهای صحنه، در همین طرف چپ، دری است که از آنجا وارد این قسمت از ساختمان میشوند. در سمت راست دری است که بر آن پردهٔ تور آویخته شده است و از آنجا به اتاق خواب میروند. قسمتی از تختخواب و میز کنار تخت نمایان است و به نظر میرسد که سمت دیگر اتاق خواب، حمام است. بین در و اتاق خواب قفسهٔ بزرگ لباس است. در سمت راست، یک بخاری بزرگ که لولهاش از سقف میگذرد و یک کمد لباس و نزدیک به آن، یک کاناپه و چند صندلی راحتی دیده میشود. روی تختخواب چمدان نیمهبازی قرار دارد که از گوشه و کنارش لباسهای زنانه بیرون آمده است. مبلمان خانه قدیمی و کهنه است؛ با این حال، جالب و زیباست. روی میز کنار تخت اتاق خواب و روی کمد و میز اتاق نشیمن همه جا آباژور گذاشتهاند که نور ملایمی به صحنه میبخشد.
هنگام بالا رفتن پرده، بعضی از آنها، به ویژه آباژورهای اتاق خواب، روشن هستند و روی صحنه کسی نیست. از آن نزدیکیها صدای ناقوس کلیسا به گوش میرسد. از سمت راست اتاق خواب، ماریبل وارد میشود که حولهای روی شانهاش انداخته است و بُرسی در دست دارد. به اتاق نشیمن میرود و به پنجره نزدیک میشود. پرده را کمی کنار میزند و به بیرون نگاه میکند و با خوشحالی به صدای ناقوس کلیسا گوش میدهد که همچنان ادامه دارد. صدای ضربه های کوچک به در شنیده میشود)
ماریبل: بیا تو.
(پیلی با لباس سفر وارد میشود)
ماریبل: (رویش را برمیگرداند و به او نگاه میکند) تویی پیلی؟
پیلی: (به طرف پنجره که ماریبل کنارش ایستاده است میرود) این صدا را میشنوی؟
ماریبل: آره، چه خوشایند است. منظورم بیشتر آن سکوتی است که پس از صدا در هوا باقی میماند. لابد صدای ساعت کلیسای ده است.
پیلی: (که همچنان بدگمان است) چرا در این وقت زنگ کلیسا بلند شده؟
ماریبل: لابد برای اینکه ساعت را اعلام کند. باید ساعت نه باشد.
پیلی: نخیر، الان ساعت نهوربع است!
ماریبل: پس لابد هر ربعساعت زنگ میزند.
پیلی: حرف بیخود نزن. خیلی عجیب است که اینقدر زنگ بزنند. اتفاق بدی افتاده.
ماریبل: پیلی، باز شروع کردی؟ میگذاری راحت باشم یا نه؟
پیلی: خوب، مگر ممکن نیست حادثهٔ بدی اتفاق افتد؟
ماریبل: البته که ممکن است، ولی فعلاً هیچ اتفاقی نیفتاده.
پیلی: خوب اگر نمیخواهی حرف بزنم، ساکت میشوم.
ماریبل: خیلی ممنونم. بهتر است که حرف نزنی.
پیلی: بسیار خوب دیگر حرفی نمیزنم... ولی راستی مارسلینو کجا رفته؟»
حجم
۸۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۸۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه