دانلود و خرید کتاب به دنبال طلا نباش طلایی شو (۲) فهیمه ارژنگی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب به دنبال طلا نباش طلایی شو (۲) اثر فهیمه ارژنگی

کتاب به دنبال طلا نباش طلایی شو (۲)

انتشارات:بهار سبز
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به دنبال طلا نباش طلایی شو (۲)

«به دنبال طلا نباش طلایی شو» جلد دوم از مجموعه داستان‌های جذاب و آموزنده برای ساختن زندگی بهتر به گردآوری فهیمه ارژنگی(-۱۳۵۱) و با همکاری مسعود لعلی(-۱۳۵۵) است. در یکی از داستان‌های این کتاب می‌خوانیم: خردمند پیری در دشتی پوشیده از برف قدم می‌زد که به زن گریانی رسید. پرسید: چرا می‌گریی؟ - چون به زندگی‌ام می‌اندیشم، به جوانی‌ام، به زیبایی‌ای که در آینه می‌دیدم، و به مردی که دوستش داشتم. خداوند بی‌رحم است که قدرت حافظه را به انسان بخشیده است، می‌دانست که من بهار عمرم را به یاد می‌آورم و می‌گریم. خردمند در میان دشت برف‌آگین ایستاد، به نقطه‌ای خیره شده و به فکر فرو رفت. زن از گریستن دست کشید و پرسید: در آنجا چه می‌بینید؟ خردمند پاسخ داد: دشتی از گل سرخ... خداوند، آنگاه که قدرت حافظه را به من می‌بخشید، بسیار سخاوتمند بود. چون می‌دانست در زمستان، همواره می‌توانم بهار را به یاد آورم و لبخند بزنم.
تک نسخه کامیابی
اندرو متیوس
دعای ندبه
سیدمهدی شجاعی
به دنبال طلا نباش، طلایی شو (۱)
فهیمه ارژنگی
۱۰۰۱ نور از فضائل امیرالمومنین علی (ع)
محمدرضا رمزی اوحدی
شما برنده‌اید
شیوا کهرا
۳۰۰ راز ناگفته برای بالا بردن سطح زندگی
داتچامو زاکاری
ثروت هماهنگ
جیمز آرتور ری
از گوساله تا تلیسه
جان هولسن
۵ درسی که یک میلیونر درباره‌ی زندگی و ثروت به من آموخت
ریچارد پل اونز
پشتکار؛ قدرت مداومت
گرگ اس. ربد
خودت باش نه نخود هر آش!
مسعود لعلی
زندگی با اصول موفقیت
جک کنفیلد
رازهای زندگی برتر (پیشنهادها و توصیه‌هایی برای زندگی شاد و فوق‌العاده)
قاسم عبدالهی
به هر چه فکر می‌کنی، به برعکسش هم فکر کن
پل آردن
جهشی در زندگی شما
تامی بیکر
سال ۱۲ هفته‌ای ( کارهایی که همه در ۱۲ ماه انجام می‌دهند رو تو در ۱۲ هفته انجام بده) (خلاصه کتاب)
برایان پی‌.موران
آماده برای هرکاری؛ ۵۲ راهکار کاربردی برای افزایش بهره‌وری در زندگی شخصی و کار (خلاصه کتاب)
دیوید آلن
قدرت جغرافیا
تیم مارشال

نظرات کاربران

*Sana*
۱۳۹۵/۰۹/۲۰

باسلام.این برنامه عالیه ممنون از نویسندش

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۷۸)
استان کوتاه لقمان حکیم روزی لقمان در کنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی از آنجا می‌گذشت، از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سؤال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید مرد گفت: چرا اول نگفتی؟ لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی‌دانستم تند می‌روی یا کند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید. نتیجه: به من بگو با چه سرعتی در حال حرکتی تا به تو بگویم کی می‌رسی.
وهب حسینی
روزی جوانی از پیری نصیحت خواست. گفت: ای جوان قرآن بخوان قبل از آنکه برایت قرآن بخوانند! نماز بخوان قبل از آنکه برایت نماز بخوانند! از تجربۀ دیگران استفاده کن. قبل از آنکه تجربۀ دیگران شوی!
وهب حسینی
چه زیبا گفته زنده‌یاد دکتر علی شریعتی: «هرگز از کسی که با من موافق بوده چیزی یاد نگرفته‌ام.»
بهار
آینه چون نقش تو بنمود راست.... پیرزنی در آینه نگاه می‌کرد؛ دید چشم‌هایش گود رفته، صورتش چین خورده و رنگش پریده است. با خود گفت: معلوم می‌شود دیگر مثل قبل آینه نمی‌سازند.
وهب حسینی
استان کوتاه لقمان حکیم روزی لقمان در کنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی از آنجا می‌گذشت، از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سؤال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید مرد گفت: چرا اول نگفتی؟ لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی‌دانستم تند می‌روی یا کند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید. نتیجه: به من بگو با چه سرعتی در حال حرکتی تا به تو بگویم کی می‌رسی.
وهب حسینی
ـ «تا به حال چند بار خود را از نعمات خداوند محروم کرده‌ایم! فقط به این خاطر که ظاهر امر آن‌طور که ما انتظار داشته‌ایم نبوده است.»
بهار
آنقدر در زمین لطافت هست که به آن روز و شب رکوع کنی خشم را بسپاری به آب روان با کمی مهر سدّ جوع کنی بروی با بهانه‌ای زیبا ناگهان عشق را شروع کنی آنقدر شعر خوب و زیبا هست که بخواهی به آن رجوع کنی آسمان حدّ هم‌طرازی توست گر به زیر آیی و خضوع کنی شب یلدا بدون پایان نیست می‌توانی از آن طلوع کنی «مجتبی کاشانی»
بهار
مردم اغلب بی‌انصاف، بی‌منطق و خودمحورند، ولی آنها را ببخش. اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه‌های پنهان متهم می‌کنند، ولی مهربان باش. اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش. اگر شریف و درستکار باشی فریبت می‌دهند، ولی شریف و درستکار باش. آنچه را در طول سالیان بنا نهاده‌ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش. اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می‌کنند، ولی شادمان باش. نیکی‌های درونت را فراموش می‌کنند، ولی نیکوکار باش. بهترین‌های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ‌گاه کافی نباشد. و در نهایت می‌بینی هر آنچه هست همواره میان «تو و خداوند» است نه میان تو و مردم.
بهار
«زلال باش..... زلال باش.....» فرقی نمی‌کند که گودال آب کوچکی باشی، یا دریایی بیکران، زلال که باشی، آسمان در توست.
بهار
هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار می‌شود و برای زندگی کردن و امرارمعاش در صحرا می‌چرد، آهو می‌داند که باید از شیر سریع‌تر بدود، در غیر این صورت طعمۀ شیر خواهد شد. شیر نیز برای زندگی و امرارمعاش در صحرا می‌گردد، که می‌داند باید از آهو سریع‌تر بدود، تا گرسنه نماند. مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو.... مهم این است که با طلوع آفتاب از خواب برخیزی و برای زندگیت با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی....
بهار

حجم

۱۸۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۱۸۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان