کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات
معرفی کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات
کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات نوشتهٔ اوله مارتین اسکیلاس و ترجمهٔ مرتضی نادری دره شوری است. انتشارات اختران این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مباحثی در باب ارتباط میان فلسفه و ادبیات.
درباره کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات
اوله مارتین اسکیلاس در کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات نسبت جدید میان فلسفه و ادبیات را شرح داده است. او در این اثر تلاش کرده تا بدون طرفداری و پیشداوری، مکاتب و نحلههای نقدی و فلسفی قرن اخیر را شرح دهد. کتاب حاضر با با زبانی ساده نگاشته شده و سعی دارد تا معضلات بررسی برخی از نحلههای فسلفی همچون فلسفههای متأثر از فلسفهٔ ویتگنشتاین و بعضی از پساساختارگرایان چون دریدا و فوکو و بارت را تبیین کند.
نویسنده در این اثر بیان کرده است که بسیاری بر این عقیدهاند فلسفه و ادبیات صرفاً ترکیب و همراهی دو رشته است که فرقی مثلاً با جامعهشناسی و شیمی یا روانشناسی و فیزیک ندارد، اما او با چنین دیدگاهی موافق نیست. فلسفه را به لحاظ تاریخی میتوان یک رشتهٔ مادر دانست که تمام رشتههای دیگر از دل آن به وجود آمدند. فیلسوفان دوران باستان تقریباً در باب هر چیزی تأمل میکردهاند، و رشتههای گوناگونی که میشناسیم، مثل ریاضی، فیزیک، اقتصاد و... همگی از دل فلسفه پدید آمدهاند، به این صورت که ابتدا روششناسی مجزایی، در اغلب موارد بر پایهٔ شواهد تجربی، پدید میآمد و سپس مورد پذیرش همگان قرار میگرفت و به این ترتیب حوزهای از پژوهش قوام مییافت. روانشناسی نمونهای متأخر از این جریان است و زبانشناسی شاید متأخرترین نمونه باشد، اما ادبیات حوزهای از تحقیق و مطالعه نیست که به این طریق به وجود آمده باشد. اوله مارتین اسکیلاس در اثر حاضر نشان داده است که دو پدیدهٔ فلسفه و ادبیات در هم تنیده شدهاند و تلاقی این دو، حوزهای جدید برای مطالعه است. او در این اثر از «آرتور. سی. دانتو»، فیلسوف آمریکایی، الهام گرفته است. آرتور. سی. دانتو در سال ۱۹۸۴ در انجمن فلسفی آمریکا یک سخنرانی با عنوان «فلسفه در حکم ادبیات، فلسفه و ادبیات، فلسفهٔ ادبیات» عرضه کرد که و امکانی برای نگارش اثر حاضر فراهم آورد.
خواندن کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای فلسفه و ادبیات و پژوهشگران فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب درآمدی بر فلسفه و ادبیات
«فلسفه در قرن بیستم بسیار حرفهای شده است، و روشهایی را که دیگر رشتههای دانشگاهی، و بهویژه علوم، برای اشاعهٔ اندیشههای خود به کار میبرند، اختیار کرده است. این روزها فیلسوفان حرفهای در خلال تدریس، راهنمایی دانشجویان و مدیریت بخشها فرصتی مییابند تا مقالهای را برای کنفرانس در پیش رو بنویسند. این کار اغلب در آخرین دقایق به انجام میرسد. عرضهٔ مقاله در کنفرانس معمولاً با پرسشهایی انتقادی اعضای حاضر در کنفرانس مواجه میشود، و بعد دوباره کار از نو آغاز میشود. مقاله پس از چند بار حکواصلاح برای نشریاتی فرستاده میشود که در آنجا چند استاد دانشگاه کارکشتهٔ دیگر قضاوت میکنند که آیا مقاله ارزش انتشار را دارد یا نه. همین که استاد دانشگاه چند تا از این مقالات منتشر شده داشته باشد، وقت آن است که ناشری را متقاعد کند تا کتابی بر اساس این مقالات و چند مقاله دیگر که هنوز منتشر نشده، انتشار دهد. حدس میزنم اغلب کتابهای فلسفی که این روزها به زبان انگلیسی منتشر میشوند همین روال را طی کردهاند.
پس چندان عجیب نیست که مسئلهٔ سبک و توجه به هنر نوشتن در حال فراموشی است. حق انتخاب قالب، نحوهٔ عرضه و سبک برای شما محفوظ است. اما اگر بخواهید شغل تدریس فلسفه را به دست آورید، و همین که فرصتی را به دست آوردید کار خود را تداوم ببخشید، ناچارید طبق هنجارهای قید شده یا قید نشده عمل کنید. بنابراین عجیب نیست که فلسفه از میانهٔ قرن بیستم به این سو نشانههایی از افت نوآوریهای سبکی را نشان داده است، هرچند که استثناهایی چون ژاک دریدا و استنلی کاول نیز وجود دارند. من در ادامه ابتدا نحوهٔ اندیشیدنی را دربارهٔ شکل و سبک با ارجاع به فلسفه نشان خواهم نمود و سپس بحث را با بررسی سه نمونه از دو دورهٔ مختلف تاریخ فلسفه ادامه خواهم داد. دو اصطلاح «شکل» و «سبک» گاهی چنان به کار رفتهاند که گویی مترادفاند، همانطور که خواهیم دید، وقتی برل لانگ دربارهٔ آناتومی سبک فلسفی مینویسد همین معنا را در نظر دارد. من از «شکل» مسامحتاً به معنای اصول سازماندهندهٔ یک متن، مثل «ژانر» («مقاله»، «کتاب»، «محاوره») و ساختار آن، و از «سبک» نیز مسامحتاً به معنای شیوهٔ گفتار آن استفاده خواهم کرد. سبک در این معنا ممکن است رسمی، غیررسمی، فروتنانه، کنجکاوانه و... باشد. تمایز اصلی، در راستای هدف ما، میان پدیدهٔ سبک و شکل از یکسو، و محتوا از سوی دیگر است. ما در مقدمهٔ کتاب دیدیم که تاریخ فلسفه طیف گستردهای از سبکها و ژانرها را نشان میدهد، حالآنکه فلسفهٔ امروز نمونههای اندکی از این مجموعهٔ متنوع را به خود میبیند. با این حال، این به آن معنا نیست که سبک در فلسفهٔ جدید اصلاً جالب نباشد، و دو تا از مثالهای من متعلق به میانهٔ قرن بیستم هستند.»
حجم
۲۴۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
حجم
۲۴۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه