کتاب داستان دو شهر
معرفی کتاب داستان دو شهر
کتاب داستان دو شهر نوشتهٔ چارلز دیکنز و ترجمهٔ نوشین ابراهیمی است. نشر افق این رمان از ادبیات انگلستان را منتشر کرده است. این کتاب در ابتدا بهصورت هفتگی و در قالب چند کتاب منتشر شد، اما با فروشی بیش از ۲۰۰میلیون نسخه از زمان اولین چاپ، در کنار کتاب «شازده کوچولو» تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای دنیا شد.
درباره کتاب داستان دو شهر
چارلز دیکنز یکی از برجستهترین رماننویسان انگلیسی در عصر ویکتوریا است. «جیمز جویس» دیکنز را بعداز از شکسپیر تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی به شمار میآورد. رمان داستان دو شهر آخرین اثر دیکنز است. او بیان کرده است که در تمام مدتی که این کتاب را مینوشته هیجانزده و غمگین بوده و تمام تلاش خود را برای نگارش آن کرده است. دیکنز در این رمان روایتی از «لوسی» را بیان کرده است؛ دختر جوانی که از پدرش دور افتاده است. پدر او ۱۸ سال است که در زندان به سر میبرد و یکی از دوستان پدر، «جارویس لری» که کارمند بانک است، از لوسی مراقبت میکند و راز زندهبودن پدرش را برایش فاش میکند. لوسی همراه او به دیدن پدرش میرود و پدرش را در شرایطی اسفناک در یک اتاق زیرشیروانی پیدا میکند. آنها با هم به انگلستان میروند. در طول داستان، لوسی و پدرش با یک زندانی دیگر به نام «چارلز دارنی» آشنا میشوند؛ اشرافزادهای فرانسوی که از فساد طبقهٔ اشراف دلزده و فراری است، اما تحولات حاصل از انقلاب فرانسه دست از سر او برنمیدارد. «داستان دو شهر» رمانی دربارهٔ عشق و انقلاب است که داستانش در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد. در این داستان او از واقعیت یک لندن کثیف پردهبرداری میکند. داستان دو شهر در لندن و فرانسه و در طول انقلاب فرانسه اتفاق میافتد. در این رمان نیز مانند تمام رمانهای چارلز دیکنز تقابل میان شخصیتهای سفید و آرمانگرا با افراد سیاه و بدذات دیده میشود.
کتاب داستان دو شهر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات داستانی انگلستان و دوستداران قالب رمان پیشنهاد میشود.
درباره چارلز دیکنز
«چارلز جان هوفام دیکنز» در ۷ فوریهٔ ۱۸۱۲ متولد شد. از کودکی مجبور بود در کارخانه کار کند. پدرش که قادر نبود بدهیهایش را پرداخت کند، زندانی شده بود. وقتی دوران حبس پدر تمام شد، چارلز به تحصیلاتش ادامه داد؛ سپس کارمند دفتر یک وکیل و بعد گزارشگر روزنامه شد. کتابهای مشهور او «نیکلاس نیکلبی»، «سرود کریسمس»، «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ»، «الیور توئیست» و «داستان دو شهر» است. از کتابهای او تابهحال اقتباسهای سینمایی و تئاتری بسیاری صورت گرفته است. جیمز جویس (نویسندهٔ مشهور)، چارلز دیکنز را پس از شکسپیر تأثیرگذارترین نویسندهٔ انگلیسیزبان میداند. دیکنز در ۹ ژوئن ۱۸۷۰ بهطور ناگهانی و بر اثر سکتهٔ قلبی از دنیا رفت. مزار او اکنون در کلیسای وستمینیستر در بخش ویژهٔ نویسندگان معروف به «کنج شاعران» در لندن جای دارد. خانهای که دیکنز برای مدتی در آن زندگی میکرد، حالا تبدیل به موزهای دربارهٔ زندگی او شده است. «دیوید لین» اولین فیلمسازی بود که بهسراغ آثار چارلز دیکنز رفت و در برگردان دو اثر او (آرزوهای بزرگ و اولیور توئیست) توانست دو فیلم فراموشنشدنی به تاریخ سینما هدیه کند.
بخشی از کتاب داستان دو شهر
«مسافری که در پاییز سال ۱۷۹۲ از انگلستان به طرف پاریس میرفت به کندی حرکت میکرد. در مقابل دروازهٔ هر شهر و ورودی هر دهکده تعدادی از میهنپرستان با تفنگهای آمادهٔ شلیک حاضر بودند، آنها جلوی تمام کسانی را که میآمدند یا میرفتند میگرفتند و بعد از بازجویی و بررسی مدارک، در فهرستهای خودشان دنبال اسمش میگشتند، سپس یا او را برمیگرداندند، یا اجازهٔ عبور میدادند و یا همانجا بازداشتش میکردند. همه چیز بستگی به قضاوت غیرقابل اعتماد و باور و تصور فردی آنها داشت که چیزی را به صلاح "جمهوری واحد و تجزیهناپذیر آزادی، برابری، برادری یا مرگ" بدانند یا نه.
دارنی هنوز چند فرسخ بیشتر نرفته بود که فهمید فقط در صورتی میتواند به بازگشت به انگلستان امیدوار باشد که در پاریس او را به عنوان یک هموطن خوب معرفی کنند. او خوب میدانست که با عبور از هر دهکدهٔ ویران و گذر از هر مانع و میلهای که پشت سرش بر جاده میافتد، در آهنین دیگری به موانعی که او را از انگلیس جدا میکنند اضافه میشود.
از او چنان مراقبت میکردند که در هر جادهٔ اصلی و منزلی از سفر ناچار بود بیست بار توقف کند و سرعت حرکتش بیستبار کندتر از حالت عادی شده بود. مراقبان گاه در پیاش میتاختند و او را باز میگرداندند، گاه جلوتر میرفتند و متوقفش میکردند و گاه همراهیاش میکردند و مواظبش بودند. بعد از چند روز حرکت در فرانسه بالاخره خسته و فرسوده، در شهر کوچکی سر راه پاریس سر بر بالین گذاشت، هنوز راه زیادی تا پاریس مانده بود.
تنها چیزیکه این سفر دراز را ممکن میکرد نامهای بود که گابل بدبخت از زندان آبی فرستاده بود. در پاسگاه این شهر کوچک آنقدر سر راهش سنگ انداختند و مشکل درست کردند که احساس کرد سفرش با بحران رو به رو شده است. به همین دلیل هنگامیکه نیمهشب در مسافرخانهٔ کوچکی که جای خواب به او داده بودند بیدارش کردند، زیاد تعجب نکرد.»
حجم
۳۰۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۰۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه