کتاب خدا زنده است

کتاب خدا زنده است اثری از اصغر خدابنده‌لو است. این کتاب مطالبی ساده را بیان می‌کند که می‌تواند در رساندن ما به موفقیت، بسیار تاثیرگذار باشد.

درباره کتاب خدا زنده است

رسیدن به موفقیت امری ساده نیست. تا به حال کتاب‌های بسیاری در این زمینه نوشته شده است و هر کدام راه و روش موفقیت را به نوعی به مخاطبان نشان داده است. اما آیا یک فرد می‌تواند تمام کتاب‌های را که در این زمینه نوشته شده‌اند، مطالعه کند؟

اصغر خدابنده‌لو در کتاب خدا زنده است، چکیده‌ای از کتاب‌های مختلف در زمینه موفقیت را گردآوری کرده است. این کتاب به بیان مطالبی می‌پردازد که به ظاهر بسیار ساده هستند اما می‌توانند تاثیری عظیم و گسترده بر زندگی ما بگذارند. تاثیری که نتیجه آن، به ثمر رسیدن تلاش‌ها و موفقیت در دنیا و آخرت است. 

کتاب خدا زنده است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خدا زنده است را به تمام دوست‌داران کتاب‌های حوزه موفقیت و خودیاری پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خدا زنده است

چرا عده کمی از افراد موفق می‌شوند؟

همانطور که می‌دانید مغز انسان از دو نیمکره راست و چپ تشکیل شده است.

نیمکره راست وظیفه احساسات، عواطف، ریسک پذیری و ... را دارد.

نیمکره چپ وظیفه حساب و کتاب و دلیل و منطق و برهان و... را دارد.

وقتی کاری را میخواهیم انجام دهیم نیمکره چپ پیشقدم میشود و برای آن کار دلیل و برهان می‌آورد که آیا آن کار ممکن است یا خیر؟ اگر با عقل و منطق جور نباشد آن را رد می‌کند.

در نقطه مقابل آن نیمکره راست قرار دارد که به ما یادآوری میکند عقل و منطق را کنار بگذار و به ندای درونت گوش بده. ببین چه احساسی از انجام آن کار نصیبت می‌شود. اگر احساس خوبی داری پس انجامش بده، در غیر این صورت آن مسئله را رها کن.

افرادی که از نیمکره راست مغز خود بیشتر استفاده میکنند و احساسات را بر عقل مقدم می‌شمارند قدرت ریسک پذیری بالایی دارند، در نتیجه همیشه در کارها موفق می‌شوند چون به ندای درونشان که متصل به قدرت بی انتهای الهی است ایمان دارند و می‌دانند که هر کاری با لطف و اراده خداوند میسر است و فرقی نمی‌کند که آن کار کوچک باشد یا بزرگ. در واقع عظمت خداوند و بزرگی خود را بسیار برتر از آن کار یا مشکل می‌دانند و مطمئن هستند که غیرممکنی در این دنیا وجود ندارد.

ریسک، یعنی اعتماد به خدا و تواناییهای خود.

غیرممکن، غیرممکن است. کسی که به قدرت خداوند ایمان کامل داشته باشد و خدا را قادر مطلق بداند هرگز مسئله‌ای را غیرممکن نمی‌پندارد زیرا انسان هم از قدرت‌های درونی خود استفاده می‌کند و هم الهاماتی که در خواب و بیداری به وی می‌رسد او را یاری می‌دهند تا به مسائل و مشکلات خود فائق آید، چرا که چنین فردی قدرت خود و خداوند را باور دارد و می‌داند که در برابر مشکلات و مسائل، تمام کائنات دست به دست هم می‌دهند تا وی به خواسته‌اش برسد. در واقع باور قلبی فرد به قدرت خداوند چنین ارمغانی را برای وی فراهم می‌سازد.

عده بسیاری از افراد این قدرت وصف ناشدنی را درک نموده‌اند اما چون از نیمکره چپ مغز خود بیشتر پیروی می‌کنند قبول این مسئله که گفته‌های عقل را نادیده بگیرند و به گفته احساسات و عواطف و ندای درونشان گوش فرا دهند کمی بعید به نظر می‌رسد ولی انسان‌های موفق برعکس این مسئله عمل می‌کنند، یعنی برای آن‌ها احساسات بر عقل و منطق پیشی گرفته است.