با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اُبلوموف
معرفی کتاب اُبلوموف
«اُبلوموف» نمایشنامهای به قلم مارسل کوولیه(-۱۹۲۴) نویسنده و کارگردان فرانسوی و براساس رمانی به همین نام از ایوان الکساندروویچ گُنچاروف(۱۸۹۱-۱۸۱۲)، نویسنده روس است.
در بریدهای از این نمایشنامه میخوانیم:
[ابلوموف روی تخت نشسته است، نگاه گنگی دارد. کمی میگذرد. ساعتْ نه بار زنگ میزند و او از جایش میپرد.]
ابلوموف: به این زودی... بریم! بریم سرِ کار. آخی چهقدر راحت و بیخیال ولو شده بودم.[صدا میزند.] زاخار![کمی میگذرد.] زاخار!
[صدای غرولند کسی از پشت صحنه؛ بالاخره زاخار وارد میشود. ابلوموف دوباره در رؤیا فرو رفته است. کمی میگذرد.]
زاخار: اوه!
ابلوموف: کیه؟
زاخار: خب! منو صدا کردین.
ابلوموف: صدات کردم. چرا صدات کردم؟ نمیدونم. برو... برو... هر وقت یادم اومد، دوباره صدات میکنم.[زاخار خارج میشود.] خب معلوم شد. بهتره پاشم. باید اول با دقت تمام نامه رو بخونم، بعدش... زاخار![همان بازی قبل. زاخار، پس از چند لحظه ایستادن و منتظرشدن، دوباره به سمت در خروجی میرود.] صبر کن ببینم! داری کجا میری؟
زاخار: شما که حرفی نمیزنین خب... منم که نمیتونم تمام روز رو هِی برم و بیام.
ابلوموف: شاید به اندازه کافی نمیخوابی. میبینی که مشغله دارم. نامه مباشر رو برام پیدا کن. کجا چپوندیش؟
زاخار: کدوم نامه؟ من که نامهای ندیدم.
ابلوموف: ولی پستچی نامه رو داد به تو. اون پاکت کثیف...
زاخار:[ادای کسی را درمیآورد که مشغول گشتن است.] من از کجا باید بدونم که شما چیکارش کردین؟
ابلوموف: تو هیچوقت هیچی نمیدونی! خوب بگرد![زاخار میخواهد صندلیای را جابهجا کند که پشتیِ صندلی از جا درمیآید و در دستش میماند.] هنوز اونو درست نکردی؟ اینکه کار سختی نیس که آدم بره یه نجار بیاره... خوبه که خودت اونو شکستی.
نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه