کتاب رنگین کمان من و تو
معرفی کتاب رنگین کمان من و تو
کتاب رنگین کمان من و تو مجموعهشعری از ایرج افشاری اصل است و انتشارات نظری آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب رنگین کمان من و تو
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب رنگین کمان من و تو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رنگین کمان من و تو
«یکی بود، یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود
زیر گنبد کبود
که من و تویی نبود
قدیمهای خیلی دور
پشت دریای بلور
پای یک دامن کوه
توی دشتِ دورِ دورِ
یه شهری بود
شهری بزرگ
امّا نه دلگشا
نه با صفا
اسم این شهر بود یایا
شهر یایا
پر از قیل بود
پر از داد و قال بود
دعوا و هوی وهای بود
این شهر چهار تا محلّه داشت
چهار تا هم پرنده داشت
یکی زرد
یکی قرمز
دیگری سیاه
و
چهارمی سفید
بچههای زرد محل
پرندهاشون قناری بود
سیاه محل کلاغی
سرخ محلها
سینه سرخ
سفید محل
کبوتر سفید تن
بچههای این چهار تا محله
آبشون توی یه جوب نمیرفت
همهاش دعوا میکردند
الم شنگه میکردند
غوغا به پا میکردند
کلاغ همهاش قارقار میکرد
آشوب، بلوا به پا میکرد
تا که بگه سرم من
بین سرها تکم من
کبوتر، بق بقو میکرد
شلغمها رو لبو میکرد
سینهاش رو اون میداد جلو
به خیال خودش فیل هوا میکرد
قناری چه چه میزد
کاکلش رو تو آب میزد
هی داد میزد و داد میزد
هوار میزد
رنگ فقط رنگ زرد
پیروز جنگ و نبرد
سینه سرخ هم همیشه میگفت
دنیا بدون سرخی
انگار کُن که مُردی
این چهارتا محله
افتادند به جون هم
هی این بزن
هی اون بزن
لگد بزن
تیپا بزن
پنجههای گرگی بزن
چماقها رو تو سر بزن
صدا پیچید داخل شهر
هوارها رفت بیرون شهر
پیر محل
مشکلات رو که میکرد حلّ
صدا رو شنید تالاب تالاب
دلش تو سینه تاپ و تاپ
اومد جلو
بچهها رو سوا کرد
از هم دیگه جدا کرد
بچهها ساکت
ساکت، ساکت
خُب دیگه قیل و قال بسه
های و هوی و دعوا بسه
حالا دیگه نخود نخود
هر کی بره خونهی خود
واسهی چی رنگ خودتون رو به رخ هم میکشین؟
سرهای همدیگه های میکشین؟
هوی میکشین؟
داد و هوارها میکشین؟
این چی چیه؟
این چه جور بازیه شماها میکنین؟
کبوتر گفت: «بازی یایاست پیر بابا»
تو این بازی
یکی از رنگها
از همهاشون بالاتره
مهمتره
خوشگلتره
از همهاشون عزیزتره
پیر بابا گفت: «بین شما فرقی که نیست»»
حجم
۱۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۱۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه