کتاب جزیره احساس

کتاب جزیره احساس نوشتهٔ لائورا رسترپو و ترجمهٔ فاطمه مهرکی است و نشر مون آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب جزیره احساس

کتاب جزیره احساس داستان زنی به نام آلیشیا را روایت می‌کند که در مسیری پرالتهاب برای رسیدن به پیروزی و موفقیت همه‌ٔ توان خود را به کار می‌گیرد. آلیشیا به همراه همسرش، رامون آرنو و بسیاری از سربازان ارتش مکزیک، هم‌زمان با جنگ‌جهانی اول در یک جزیره‌ٔ دورافتاده گرفتار آمده‌اند و هر روز با چالش‌های جدیدی مانند سرما، گرسنگی، بیماری و… مواجه می‌شوند. 

لائورا رسترپو کتاب جزیره احساس را بر اساس اتفاقاتی واقعی نوشته است.

خواندن کتاب جزیره احساس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌های تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جزیره احساس

«عکس تیرسا رندون بعد از تمام شدن تمام حوادث کلیپرتون گرفته شده است؛ هرکسی می‌تواند ویرانی‌های حاصل از آن تراژدی را در عکس ببیند.

در میان جمعیت انبوه مردم، دوربین روی زنی تنظیم شده است و تنها چهرهٔ او را می‌توان دید. موهایش که چندان حرفه‌ای آراسته نشده، کوتاه و صاف است، از روبه‌رو چتری است و در دو طرف گردتر و بلندتر می‌شود و گوش‌هایش را می‌پوشاند. این مدل مو و رنگ پوستش، که به‌صورت طبیعی تیره است و در معرض خورشید کمی آفتاب‌سوخته شده، اجزای چهرهٔ او را شبیه مردم آمازون و کمی نیز شبیه مردها می‌کند. این به آن معنا نیست که زنی زشت است. چهره‌اش جذاب است و با آنکه خیلی مهربان نیست، زیباست؛ از آن چهره‌هایی است که میان جمعیت توجهت را جلب می‌کند.

آنچه نظرها را جلب می‌کند، چشم‌هایش است؛ اختلاف زیاد میان سفیدی چشم‌ها و عنبیه‌های تیره‌رنگش، پختگی نگاهش و غروری که در ابروی راست بالابرده‌اش دیده می‌شود. در این عکس تیرسا خودش را زنی محکم و اصیل نشان می‌دهد، نه زنی ساده‌لوح. او نه از دوربین غافل‌گیر می‌شود و نه از زندگی؛ حتی زمانی که مرگ در چندقدمی اوست و او را تهدید می‌کند. دیگران او را احاطه کرده‌اند؛ اما همچون یکی از بومیان جنگل آمازون به نظر می‌رسد که به‌تنهایی، جسورانه و سرسختانه از کشتارها و آشوب‌ها جان سالم به در برده است؛ بومی‌ای که همهٔ حوادث را دیده است، از همهٔ آن‌ها خبر دارد، همهٔ دشمنانش را با زیرکی فریفته است و از وضعیتی فراتر از مرگ و زندگی بازگشته است.

در مدارک متعدد موجود دربارهٔ حادثهٔ تلخ کلیپرتون، یعنی اسناد مربوط به ماریا ترسا آرنو گوسمن، ژنرال فرانسیسکو اورکیسو و کاپیتان اچ. پی. پریل، اشاره‌های مشخصی به تیرسا شده است. از او با عنوان خانم کاردونا، یعنی همسر ستوان سکوندینو آنخل کاردونا، یاد می‌شود.»