دانلود و خرید کتاب زنده باد زندگی پینو کاکوچی ترجمه نیکو عسگری
تصویر جلد کتاب زنده باد زندگی

کتاب زنده باد زندگی

نویسنده:پینو کاکوچی
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۱از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زنده باد زندگی

کتاب زنده باد زندگی نوشتهٔ پینو کاکوچی و ترجمهٔ نیکو عسگری است. نشر ثالث این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر داستان زندگی «فریدا کالو» را روایت کرده است.

درباره کتاب زنده باد زندگی

داستان زندگی فریدا داستانی خواندنی است. او با نام کاملِ «ماگدالنا کارمن فریدا کالو ی کالدرون د‌‌‌ ریورا» در ۶ ژوئیهٔ ۱۹۰۷ در کویوآکان در مکزیکوسیتی به دنیا آمد و در ۱۳ ژوئیهٔ ۱۹۵۴ در محل تولدش از دنیا رفت. فریدا نقاش مکزیکی و یکی از زنان نامدار تاریخ هنر معاصر است که به‌ویژه به‌خاطر خودنگاره‌های هنرمندانه‌اش مشهور است. کتاب زنده باد زندگی به داستان زندگی این هنرمند مشهور پرداخته است.

پس از یک تصادف که فریدا را در بستر بیماری خواباند، جایی که می‌توانست پایان زندگی یک انسان باشد، فریدا سرنوشت خود را به دست گرفت و برای اولین‌بار شروع به کشیدن نقاشی کرد. او با عاریه‌گرفتن لوازم این کار از پدرش توانست امیال، آرزوها و رنج‌هایش را از جسم ساکن و گچ‌گرفته‌اش روانهٔ بوم نقاشی کند. فریدا از آسیب‌های جسمی‌اش جان سالم به در برد و در نهایت قادر به راه‌رفتن شد؛ بااین‌وجود، درد پای فریدا هرگز به‌طور کامل او را ترک نکرد. فریدا پس از این بود که توجهٔ خود را از حرفهٔ پزشکی به نقاشی معطوف کرد.

خواندن کتاب زنده باد زندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران زندگی‌نامه‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زنده باد زندگی

«هفده سپتامبر ۱۹۲۵ مرگ مستقیم در چشمانم زل زد؛ بدن برهنه، خون‌آلود و پوشیده از گرد طلایم را تماشا کرد و موقعی که آماده شده بود تا در آغوشم بگیرد، نفس منجمدش را حس کردم و آن فریادی را که نمی‌توانست از گلوی انسانی در حال مرگ در بیاید سر دادم. فریاد خشم، فریاد عشق به زندگی‌ای که نمی‌خواستم در هجده سالگی رهایش کنم، من «زنده‌باد زندگی» ام را فریاد زدم و پلونا از این صدا کر شد و دست‌کم به اندازهٔ زنده‌هایی که به سمتم هجوم آوردند، بهتزده شد.

این نشدنی بود که هنوز زنده باشم، غیرممکن بود بدنی از هر طرف شکافته‌شده، میله‌ای آن‌طور زننده در ماتحتش رفته، ریاکارانه در طلا غرق شده، ستون فقراتش از سه جا شکسته، دو دنده، کتف و پای چپش شکسته، خونریزی شدید کرده و له و لورده شده، هنوز زنده باشد... با این حال از بدن متلاشی‌شدهٔ من آن فریاد جنون زندگی درآمد.

من همیشه زندگی را گاز گرفته‌ام. آن روز بجز دندان‌هایم، ناخن‌هایم را هم در آن فرو کردم. در بیمارستان، آن‌ها چیزی را که می‌دیدند باور نمی‌کردند... به جای عمل جراحی مجبور بودند یک کلاژ سر هم کنند. مثل یک بازی فکری برای جراح بود. یک ماه تمام بی‌حرکت در بیمارستان خیابان سان‌ژرومینو ماندم. سی روز شکنجهٔ بی‌صدا، با گیس‌های خیس از اشک، هزار ساعت، میلیون‌ها ثانیه، ابدیتی محبوس در تابوتی از گچ و آهن، پیچیده در کفنی که از عفونت و لخته‌خون‌ها، متعفن شده با زخم‌هایی که خوب نمی‌شدند و قانقاریای تهوع‌آور.

بعد هم ماه‌ها در تخت خانهٔ آبی‌ام در کازا ازول نگهداری می‌شدم. خانه‌ای که می‌گفتند دیگر از آن خارج نخواهم شد.

در آن روزهای بی‌پایان بود که شروع کردم به نقاشی کشیدن، فقط دست‌هایم را می‌توانستم تکان دهم و فقط خودم را می‌توانستم ببینم؛ تصویر صورتم را در یک آینه. نقاشی تبدیل شد به تنها دلیلی که منتظر طلوع خورشیدی باشم که به نظر می‌رسید هرگز نخواهد آمد... اما حالا تنها چیزی که می‌دانم این است؛ نقاشی می‌کشم چون به آن نیاز دارم و هر چیزی که در سرم بیاید می‌کشم بدون این‌که از خودم بپرسم معنی دارد یا نه. من با کشیدن خودم شروع کردم چون نه آدمی دیگر و نه هیچ چیزی دیگر اطرافم نبود تا بکشم. اما آیا در آینه این چهرهٔ من بود یا پلونا که در من ظهور کرده بود و وارد جانم شده بود تا حدی که در این فصل بارانِ ابدی زندگی‌ام حل شده بود و با آن یکی شده بود؟

بعد یک روز دوباره شروع کردم به راه رفتن. همه می‌گفتند این یک معجزه است. نه، بگذار ببینیم چه معجزه‌ای! زندگی در نظر داشت به آرامی مرا بکشد، حتا دوباره راه رفتن هم بخشی از این مرگ آهستهٔ روزانه بود. چون زندگی، که من آن‌قدر دوستش داشتم مرا از حق مادر شدن محروم کرد. به من اجازه می‌داد از زندگی دیگران بچشم، اما نمی‌گذاشت در شکم دریده شده‌ام زندگی جدیدی بپرورم.»

mahfam
۱۴۰۲/۰۷/۲۹

واقعا تحت تاثیر رفتار و کارهای خانم کالو قرار گرفتم . ایشون بعد از صدمه ای که دیدن ، درخشش و موفقیتشان در زمینه ی هنر شروع میشود . یک درس مهمی که می‌توان از خانم کالو یاد گرفتم این

- بیشتر
کاربر ۶۰۵۴۵۴۹
۱۴۰۲/۰۲/۱۰

من نسخه چاپی‌شو دارم کتاب خوب و قشنگیه البته یکم زیادی خلاصه ست ولی بازم من از داشتنش راضی ام

آدم با رنج تنهاست، چون رنج تنهایی می‌آورد.
fateme
مرگ ممکن است بی‌رحم، ناروا یا خائن باشد... اما فقط زندگی می‌تواند پوچ، مبتذل و تحقیرکننده باشد.
fateme
. تو هرگز تغییر نخواهی کرد و از این گذشته من چه حقی دارم که تو را مجبور کنم عوض شوی؟ آدم کسی را به خاطر آنچه می‌خواهد او باشد دوست ندارد، بلکه به خاطر آنچه هست دوستش دارد
fateme
تنها چیزی که از آن اطمینان دارم این است که اگر دست از رؤیاپردازی بردارم، زندگی دیگر مفهومی نخواهد داشت.
fateme
تغییرات، تمرکزمان را به هم می‌ریزد و می‌ترساندمان. چون ما دنبال آرامش و آسودگی‌ایم و برای همین با مردن در هر لحظه از زندگیمان، مرگ را جلو می‌اندازیم
fateme

حجم

۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان