دانلود و خرید کتاب سریع ترین ساعت جهان فیلیپ ریدلی ترجمه حمید دشتی
تصویر جلد کتاب سریع ترین ساعت جهان

کتاب سریع ترین ساعت جهان

نویسنده:فیلیپ ریدلی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سریع ترین ساعت جهان

کتاب سریع ترین ساعت جهان نمایشنامه‌ای نوشتهٔ فیلیپ ریدلی و ترجمهٔ حمید دشتی است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب سریع ترین ساعت جهان

نمایشنامهٔ سریع ترین ساعت جهان دومین اثر از سه‌گانهٔ گوتیکِ ایست‌اِند فیلیپ ریدلی محسوب می‌شود. با وجود انتقادهای فراوانی که از نمایشنامه می‌شد، جوایز متعددی دریافت کرد. ریدلی جوایز اوینینگ استاندارد، مِیِر ویتورث و حلقهٔ منتقدان را به‌عنوان نویدبخش‌ترین نمایشنامه‌نویس سال دریافت کرد. عده‌ای از منتقدان آن را بیش از حد خشن و سادیستی دانستند. عده‌ای دیگر آن را متأثر از آثار جو اُرتون و هارولد پینتر (به‌خصوص نمایشنامهٔ جشن تولد) توصیف کردند، با وجود این، مایکل بیلینگتون، یکی از مشهورترین منتقدان تئاتر، آن را یکی از بهترین نمایشنامه‌های اجراشده در تماشاخانهٔ همپستد لقب داد. کیت کِلئوِی نوشت: «ریدلی نویسنده‌ای فوق‌العاده است. استعدادهایش با دنیای تئاتر کاملاً هم‌خوانی دارند. فرم نمایشنامهٔ سریع‌ترین ساعت جهان تحسین‌برانگیز است.» سم مندز، کارگردان سینما و تئاتر، نوشت: «این اثر یکی از بهترین نمایش‌هایی بود که در سال ۱۹۹۲ دیدم. ریدلی نویسنده‌ای بی‌نظیر است.»

فیلیپ ریدلی در سال ۲۰۰۹ دربارهٔ اسامی شخصیت‌ها نوشت: «نام هر کدام از این شخصیت‌ها یک‌جور لقب است. دربارهٔ نام شوگر باید بگویم شاید کمی نامتعارف باشد. بعید می‌دانم این نام اصلی او باشد. من نام شوگر را زمانی انتخاب کردم که به‌عنوان یک لقب جنسی از سوی زنان مسن به مردان جوان خوش‌قیافه اطلاق نمی‌شد. دربارهٔ چیتا بی فکر می‌کنم به‌خاطر علاقهٔ شخصیت او به خز انتخابش کردم. شاید او هرگز کُتی از جنس پوست چیتا (یوزپلنگ وحشی) نپوشد، اما ممکن است در طول زندگی‌اش این کار را کرده یا مشتاق پوشیدنش بوده. از سوی دیگر، همسرش کارخانهٔ خزدوزی دارد و همین امر باعث شد بر انتخاب این نام تأکید کنم. خانه‌های دولتی شرق لندن پر از مادرهای پانزده‌ساله‌ای است که بچه‌های‌شان را با القابی مانند پیشی و جیگرطلا و تاج‌الملوک صدا می‌کنند، برای همین به‌نظرم نام شِربِت انتخاب عجیب‌وغریبی محسوب نمی‌شود. فاکسترات لقبی است که در اینترنت و فضای مجازی استفاده می‌شود، نام اصلی شخصیت فاکسترات، هر اسمی که باشد، با حرف ف آغاز می‌شود. در مورد کاپیتان تاک هم باید بگویم این اسم مغازهٔ عتیقه‌فروشی اوست.»

ریدلی خود اذعان می‌کند که بخشی از این اثر تحت‌تأثیر آثار جو اُرتون نوشته شده است. رمان تصویر دوریان گری اسکار وایلد از دیگر آثار مؤثر بر نگارش این نمایشنامه بوده است. فیلیپ ریدلی پیش‌تر اقتباسی نمایشی از این رمان را در دوران تحصیل در مدرسهٔ هنر سنت مارتین روی صحنه برده بود. او در مصاحبهٔ دیگری که در سال ۲۰۱۳ صورت گرفت، می‌گوید او در طول نگارش نمایشنامه از این تأثیرات آگاه نبوده است و حالا که پس از سال‌ها آن را دوباره می‌خواند، می‌تواند رد دوریان گری و اُرتون را به‌وضوح در سرتاسر اثر ببیند. او تکرار و گستردگی حضور پرندگان در طراحی صحنه را متأثر از مکس ارنست، نقاش آلمانی می‌داند. «کولاژهای ویکتوریاییِ مکس که در آن‌ها زنان را با سر پرندگان کشیده بود، تأثیرگذار بود. او از پرندگان به‌عنوان نمادی برای جنسیت‌زدایی استفاده می‌کرد تا هیچ حس جنسی‌ای را در اثرش منعکس نکند.» ریدلی از آلفرد هیچکاک، فرانسیس بیکن، تئاتر جیکوبین و فیلم کری، اثر برایان دی‌پالما، که از داستان کری نوشتهٔ استیفن کینگ اقتباس شده، تأثیر گرفته است. ریدلی می‌گوید: «ارجاعات گستردهٔ موجود در متن تعمدی است. وجه مشترک نمایشنامه با فیلم کری در این است که می‌دانی عاقبت ماجرا به کجا می‌رسد. می‌دانی که با خون و خون‌ریزی تمام می‌شود... نحوهٔ پایان نمایشنامه نقطهٔ عطف آن نیست، بلکه این سیر حرکت شخصیت‌ها در طول مسیر است که اهمیت دارد.»

خواندن کتاب سریع ترین ساعت جهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های مدرن پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فیلیپ ریدلی

فیلیپ ریدلی نمایشنامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس، رمان‌نویس، شاعر، نقاش، عکاس و ترانه‌سرای بریتانیایی، در سال ۱۹۵۷ در وست اندِ لندن متولد شد. او در مدرسهٔ هنر سنت مارتین به تحصیل در رشتهٔ نقاشی پرداخت و عضو گروه تجسمی «هنرمندان جوان بریتانیایی» شد. آثارش به شکل گسترده‌ای در نمایشگاه‌های سراسر اروپا و ژاپن به نمایش گذاشته شده است. از جمله کارهای او می‌توان به نگارش سه کتاب برای بزرگسالان و فیلم‌نامهٔ تحسین‌شدهٔ کرای‌ها (برنده جایزهٔ اوینینگ استاندارد، به‌عنوان بهترین فیلم سال) اشاره کرد. در حوزهٔ ادبیات نمایشی از پیش‌گامان جنبش این یر فِیس محسوب می‌شود. اولین نمایشنامه‌اش، پیچفورک دیزنی، به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین نمایشنامه‌ها در تئاتر بریتانیا در دههٔ نود شناخته می‌شود و عده‌ای معتقدند که جنبش مذکور با این نمایشنامه شکل گرفت و توسعه یافت. اغلب نمایشنامه‌های ریدلی با استقبال خوب منتقدان و تماشاگران روبه‌رو شده‌اند. نمایشنامهٔ دومش، سریع‌ترین ساعت جهان، جوایز متعددی دریافت کرد و شبحی از جهانی بی‌نقص، سومین نمایشنامه‌اش، سه‌گانهٔ گوتیکِ ایست‌اِند او را تکمیل می‌کند. از دیگر آثار او می‌توان به رودخانهٔ وینسنت، بلندی‌های پیرانا، مهر آتش‌زا (نامزد جایزهٔ بهترین نمایشنامهٔ لندن فرینج) و چندین نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان اشاره کرد.

نام او در مراسم سالیانهٔ جشنوارهٔ واتس آن استیج در سال ۲۰۱۲ در فهرست شصت نمایشنامه‌نویس تأثیرگذار شش دههٔ گذشتهٔ بریتانیا قرار گرفت. فیلیپ ریدلی تنها کسی است که هر دو جایزهٔ اوینینگ استاندارد را به‌عنوان امیدوارکننده‌ترین چهرهٔ تازه سینمای بریتانیا و امیدوارکننده‌ترین نمایشنامه‌نویس دریافت کرده است.

بخشی از کتاب سریع ترین ساعت جهان

«صدای قدم‌هایی که به راهرو نزدیک می‌شوند، شنیده می‌شود. درِ ورودی باز می‌شود.

کاپیتان تاک وارد صحنه می‌شود. او مردی چهل‌ونه‌ساله، رنگ‌پریده، لاغراندام و تا حد زیادی تاس است. پیراهن دکمه‌دارِ سفید (بدون کراوات) و کت پوشیده است. یک جعبهٔ طلایی‌رنگ کیک در دست‌اش است.

کاپیتان: همین الان با یه اتفاق غیرمنتظره مواجه شدم.

شوگر اعتنایی نمی‌کند.

کاپیتان: اون پرنده‌ای رو که راجع بهش گفته بودم یادته؟ همونی که زیر پل بود. پایین خیابونِ بریک لین؟ لای سیم خاردار یا همچین چیزی گیر کرده بود؟

شوگر اعتنایی نمی‌کند.

کاپیتان: هفتهٔ پیش تمام مدت بال‌بال می‌زد، و ــ خدای من! ــ ناله‌هاش! سرسام‌آور بود. می‌دونی که زیر اون پل صدای همه‌چی می‌پیچه... یه زاغ بود ــ گوشِت با منه شوگر؟

شوگر خاکستر سیگارش را روی زمین می‌تکاند.

کاپیتان: اوه، آخه این چه کاریه.

جعبهٔ کیک را کناری می‌گذارد و جارو و خاک‌انداز را می‌آورد.

فکر کردی من کی‌ام؟ مستخدمت؟

زانو می‌زند و خاکستر سیگار را جمع می‌کند.

وقتم رو برای انجام کارهای مهم‌تری لازم دارم.

شوگر خاکستر سیگارش را روی سر کاپیتان می‌تکاند.

کاپیتان: اوه خدای من! این درسته شوگر؟! این درسته؟! چنین رفتارهایی بی‌جاست.

خودش را می‌تکاند و از جایش بلند می‌شود.

باید مقدمات برگزاری جشنت رو مهیا کنم، پس اون روی سگ من رو بالا نیار.

جارو و خاک‌انداز را کناری می‌گذارد.

اون لامپ خورشیدی باید نصف مغزت رو از بین برده باشه، با ارفاق نصفش رو. برات یه زیرسیگاری می‌آرم.

کاپیتان زیرسیگاری را مقابل شوگر می‌گذارد.

شوگر سیگارش را خاموش می‌کند.

کاپیتان: فکر کنم یه سیگار دیگه هم می‌خوای؟

شوگر نیشخند می‌زند.

کاپیتان سیگاری در دهان شوگر می‌گذارد و آن را روشن می‌کند.

کاپیتان: وقتی نفس عمیق می‌کشی، خوشم می‌آد. عضله‌های شکمت مثل ردیفی از گردوهای بسته‌بندی‌شده سفت می‌شن.

شوگر آبجویش را تا انتها سر می‌کشد و قوطی خالی را روی میز می‌کوبد.

کاپیتان: لابد الان یکی دیگه می‌خوای، نه؟

شوگر نیشخند می‌زند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۸۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان