دانلود و خرید کتاب گفت و گو در سیسیل الیو ویتورینی ترجمه منوچهر افسری
تصویر جلد کتاب گفت و گو در سیسیل

کتاب گفت و گو در سیسیل

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گفت و گو در سیسیل

کتاب گفت و گو در سیسیل نوشتهٔ الیو ویتورینی و ترجمهٔ منوچهر افسری است. انتشارات کتاب خورشید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان ماجرای بازگشت جوانی سیسیلی به سیسیل و روبه‌روشدن با خانوده و مردم شهر را روایت می‌کند.

درباره کتاب گفت و گو در سیسیل

کتاب گفت و گو در سیسیل در سال ۱۹۶۴ به قلم الیو ویتورینی نوشته شده است. این رمان ابتدا به‌صورت پاورقی در مجلهٔ «لتراتورا» به چاپ رسید که البته در هر نوبت با دخالت سانسور مواجه شد. فشار سانسور به‌حدی بود که وقتی تصمیم گرفتند رمان را به‌طور کامل منتشر کنند، داستان کوتاهی به آن افزودند و کتاب را با عنوان «آن داستان کوتاه» منتشر کردند. در طی سال‌های جنگ، تحت‌تأثیر فشار فرهنگ مبارز، دخالت سانسور گاه کم و گاه زیاد می‌شد. کتاب گفتگو در سیسیل در ۱۹۴۱ از سوی بنگاه انتشاراتی بومپیانی منتشر شد که به‌فاصلهٔ کوتاهی نسخه‌های آن نایاب و پیش از متهم‌شدن نویسنده به شکست‌طلبی در جنگ، بارها تجدیدچاپ شد.

رمان گفت و گو در سیسیل که در ۴۹ بخش نوشته شده، دربارهٔ «سیلوسترو فرائوتو» است؛ یک سیسیلی که به‌عنوان حروفچین در میلان کار می‌کند. این شخصیت با احساس ناامیدی درگیر شده است. او پس از دریافت نامه‌ای از سوی پدرش که نشان می‌دهد از همسرش جدا شده، تصمیم می گیرد به سیسیل برود. او از زمان ترک سیسیل در ۱۵سالگی دیگر آنجا نرفته بود. فرائوتو در راه با تعدادی از سیسیلی‌ها گفت‌وگوهای مختلفی می‌کند. به نظر می‌رسد بازگشت او به سیسیلْ ناامیدی او را آرام می‌کند. این رمان با هق‌هق پدر این شخصیت در آشپزخانه به پایان می‌رسد؛ درحالی‌که مادر پاهای او را تمیز می‌کند.

خواندن کتاب گفت و گو در سیسیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره الیو ویتورینی

اِلیو ویتورینی (Elio Vittorini) در سال ۱۹۰۸ در سیراکوز به دنیا آمد. او دوران جوانی را در ایستگاه‌های کوچک قطار در سیسیل، آنجا که پدرش به‌عنوان کارگر راه‌آهن در رفت وآمد بود، سپری کرد. دورهٔ ابتدایی و ۳ سال هنرستان حرفه‌ای را در سیسیل گذراند و سرانجام به‌دنبال «گریز»هایی که از ابتدای کودکی از جزیره داشت، در ۱۹۲۷ با عنوان دستیار کارگاه راه‌سازی در ونیز، برای همیشه سیسیل را ترک کرد. او در سال ۱۹۳۰ با استقرار در فلورانس، همکار گروه ادبی «سولاریا» شد و نخستین داستان‌های کوتاهش در مجله آن گروه به چاپ رسید.

این نویسنده سال‌های اولیهٔ اقامت در فلورانس را در آتلیهٔ نقاشی عمویش به سر برد و برای امرارمعاش فرم‌های چاپی روزنامه «ناتسیونه» را تصحیح می‌کرد. یک حروفچین قدیمی که بعدها دوست او شد، او را تشویق به آموختن زبان انگلیسی کرد. وقتی بر اثر مسمومیت ناشی از سرب مجبور به ترک چاپخانه شد، چنان به زبان انگلیسی تسلط یافته بود که توانست از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۱ از طریق ترجمه امرارمعاش کند. مجلهٔ «سولاریا» از ۱۹۳۳ چاپ رمان «میخک سرخ» او را به‌صورت پاورقی آغاز کرد، اما با چاپ قسمت سوم رمان، مجله توقیف و قسمت‌های بعدی پاورقی نیز با سانسور روبه‌رو شد.

ویتورینی نقش «فاشیسم» را برانگیختن شور و هیجانات بی‌جا در نسل جوان می‌دانست. این تلقی به مذاق صاحبان قدرت خوش نیامد، اما ویتورینی که از میزان تنش‌های بین‌المللی آگاه بود، کوشید نظریات خود را لابه‌لای صفحات روزنامه‌ای فاشیست در فلورانس بگنجاند و تا آنجا پیش رفت که در مقاله‌ای به نفع جمهوری‌خواهان اسپانیا و علیه «فرانکو» موضع‌گیری کرد و اسباب اخراج خود را از صفوف سازمان‌های فاشیستی فراهم آورد. جنگ داخلی اسپانیا نقش تعیین‌کننده‌ای در بلوغ آرمان‌های اجتماعی او داشت. در چنین فضا و موقعیتی بود که او نوشتن کتاب «گفت‌وگو در سیسیل» را آغاز کرد.

فعالیت‌های فرهنگی، ادبی، سیاسی و اجتماعی ویتورینی بارها و سال‌ها به شکل‌های گوناگون ادامه یافت. برخی دیگر از آثار مکتوب او عبارتند از: کتاب «مردان و نه» (دربارهٔ پارتیزان‌های میلان) و رمان «زنان مسّینا».

 الیو ویتورینی در ۱۲ فوریهٔ ۱۹۶۶ درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب گفت و گو در سیسیل

«من آن سال زمستان دستخوش شورهایی انتزاعی بودم. نمی‌گویم چه شورهایی، چون برای گفتن این نیست که دست به قلم برده‌ام. ولی باید بگویم شورهایی انتزاعی بودند و نه قهرمانی و زنده؛ شاید به نوعی نگران نسل بشر ازدست رفته بودم. از مدت‌ها دلم شور می‌زد و سر به زیر داشتم. تیترهای درشت روزنامه‌ها را می‌خواندم و سرم را پایین می‌انداختم؛ دوستانم را می‌دیدم و ساعتی با آنها می‌گذراندم بی‌آنکه لب به سخن باز کنم؛ با آنها هم سرم را پایین می‌انداختم. در این فاصله باران می‌آمد و فصل‌ها و ماه‌ها و روزها بیهوده می‌گذشت. کفش‌هایم پاره بود و آب در کفش‌های پاره‌ام می‌رفت؛ جز باران و کشتار در تیترهای درشت روزنامه و کفش‌های پاره مملو از آب من، چیز دیگری در دنیا نبود: رفقای بی‌زبان، زندگی همچون خوابی سنگین، و آرامش در ناامیدی. از همه بدتر همین آرامش در ناامیدی بود. نسل بشری را ازدست رفته می‌دانستم ولی کاری از دستم برنمی‌آمد، نمی‌توانستم خودم را همراه او گم کنم. اسیر شورهایی انتزاعی بودم، امّا نه در عمق وجودم، و آرام بودم. هیچ آرزویی نداشتم، برایم فرق نمی‌کرد رفیقه‌ام چشم به راهم باشد یا نباشد. پیوستن به او یا ورق زدن فرهنگ لغات یکسان بود. بیرون رفتن از خانه برای دیدار دوستان یا ماندن در خانه برایم یکسان بود. آرام بودم، چنان‌که گویی هرگز نه یک روز زندگی کرده بودم و نه حتّی معنی زندگی کردن را می‌دانستم. نه حرفی برای گفتن داشتم و نه اصراری برای به کرسی نشاندن آن؛ نه چیزی از خودم برای به بازی گذاشتن و نه چیزی برای شنیدن؛ نه پروای دادن و نه تلاش گرفتن؛ گویی در تمام سالیان عمر، هرگز بوی نان با مشامم آشنا نشده بود و مزه شراب یا قهوه را نچشیده بودم؛ هرگز با دختری همبستر نشده و هیچ گاه کودکی از من به دنیا نیامده بود؛ با کسی دست به گریبان نشده بودم و یا اصلا تصوّر همه اینها برایم میسر باشد. گویی هرگز ایام شبابی در سیسیل، در میان کوه‌ها، بین انجیرهندی‌ها و گوگرد نداشته‌ام. امّا دلم شور می‌زد و نمی‌دانستم چرا؛ نسل بشری را ازدست رفته می‌پنداشتم و سرم را پایین می‌انداختم؛ و باران می‌بارید، حتّی یک کلام با دوستان سخن نمی‌گفتم و آب در کفش‌های پاره‌ام می‌رفت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۴۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان