دانلود و خرید کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال ناتانائیل هاوثورن ترجمه مریم قنبری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال

کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال

معرفی کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال

کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال نوشتهٔ ناتانائیل هاوثورن و ترجمهٔ مریم قنبری است و انتشارات نوژین آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال

این روزها کتاب‌هایی در سطح دنیا متداول شده که بسیار کوتاه هستند، شاید بشود اسمشان را گذاشت: کتابک، خواندنی‌های کوتاه یا کتابچه. از قضا این «خواندنی‌های کوتاه» بسیار مورد استقبال قرار گرفته‌اند. دلیلش ساده است. مردم دیگر وقت و حوصلهٔ سابق را برای خواندن کتاب‌های قطور و طولانی ندارند.

این چکیده‌ها به دست یک نویسندهٔ انگلیسی‌زبان به شیوهٔ دقیق و علمی نوشته شده و هدفش ایجاد انگیزه به مطالعهٔ ادبیات کلاسیک است.

پس دیگر نیازی نیست برای مطالعهٔ رمان‌های محبوب خود، کتاب‌هایی قطور تهیه کنید؛ «نوولا» چکیده‌هایی مفید و دقیق از رمان‌ها برای شما فراهم آورده تا اگر به رمانی خاص علاقه داشتید، به مطالعهٔ نسخهٔ کامل آن هم بپردازید و از خواندن ادبیات کلاسیک لذت بیشتری ببرید.

«چکیدهٔ پنجاه رمان کلاسیک»، کتابی برای معرفی رمان‌های برگزیده است، از «دل تاریکی» اثر کنراد گرفته تا «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی. 

داستان چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال از این قرار است: شبی مایلز کاوردیل، شاعری ۲۶ساله که خیلی معروف نبود، خودش را برای رفتن به مزرعه اشتراکی تازه تأسیس شده بلیث دال آماده می‌کرد که آقای مؤدی یکی از همسایگان سالمند، به او نزدیک شد و از او پرسید که آیا او فردا به بلیث دال می‌رود؟ آقای مؤدی به مایلز گفت که اگر به بلیث دال می‌رود، لطفی در حق او بکند و از مایلز پرسید که او زنی به نام زنوبیا را می‌شناسد؟ مایلز به آقای مؤدی گفت که او زمان کمی برای آماده‌شدن دارد و نمی‌تواند زیاد منتظر بماند تا به صحبت‌های او گوش کند. آقای مؤدی از او خواست تا شخص دیگری را به او معرفی کند تا از او کمک بگیرد و مایلز به او گفت که آقای هالینگزوورث ۳۰ساله که یکی از افراد قابل اطمینان آن ناحیه و فردی خیرخواه است نیز فردا به بلیث دال می‌رود و آقای مؤدی می‌تواند از او کمک بگیرد. آقای مؤدی تشکر کرد و رفت و مایلز با خود می‌اندیشید که او چه چیزی می‌خواست بگوید... .

خواندن کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران چکیده رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چکیده رمان ماجرای عاشقانه بلیث دال

«روز بعد کاوردیل به همراه سه مرد دیگر به سمت مزرعه حرکت کردند، جایی که ساکنانش نشان می‌دادند اگر اصول ناپسندی که جامعه انسانی براساس آن‌ها بنا نهاده شده است، کنار گذاشته شوند، زندگی چقدر می‌تواند زیبا باشد. هالینگزوورث به دلیل اتفاقی که برایش افتاده بود نتوانست آن‌ها را همراهی کند و قرار شد بعداً به آن‌ها بپیوندد. کاوردیل و همراهانش به خانه‌ای در مزرعه رسیدند و سایلِس فاستر و همسرش را ملاقات کردند. فاستر سرپرستی مزرعه و آموزش کشاورزی و باغبانی به اعضا را به عهده گرفته بود. زمانی که همه با هم آشنا شدند وخوشامدگویی‌ها پایان یافت، در باز شد و بانویی بسیار زیبا وارد اتاق شد. نام این بانوی زیبا زنوبیا بود، او نویسنده‌ای مشهور بود اما زنوبیا نام واقعی او نبود بلکه نامی بود که عموم مردم او را به این نام می‌شناختند. کاوردیل از زنوبیا پرسید که آیا هالینگزوورث را می‌شناسد؟ زنوبیا پاسخ داد که به چند جلسه سخنرانی او رفته است و او را تنها از سخنرانی‌هایش می‌شناسد و گفت که هالینگزوورث تنها فرد نیکوکاری است که او می‌تواند حضورش را تحمل کند. زمانی که همه دور میز شام نشسته بودند، هالینگزوورث از راه رسید. به همراه او دختر جوانی نیز وارد شد، نام دختر جوان پریسیلا بود، دخترک بسیار محتاط و خجالتی بود. تنها حرفی که هالینگزوورث درباره او زد این بود که پیرمردی پریسیلا را به خانه او آورده و به او التماس کرده تا دخترک را به بلیث دال برساند، و به او گفته است که پریسیلا دوستانی در آنجا دارد. پریسیلا نزدیک در ایستاده بود و چشمان قهوه‌ای و غمگینش را به زنوبیا دوخته بود، به نظر می‌رسید که او را می‌شناسد. نگاهش بسیار عجیب بود. سرانجام جلوی زنوبیا زانو زد و دستان او را در دست گرفت اما زنوبیا به سردی با او برخورد کرد و او را از خود راند. هالینگز وورث که از این کار زنوبیا ناراحت شده بود به پریسیلا گفت که اگر سؤالی از زنوبیا دارد بپرسد و به افراد حاضر در خانه گفت که در راه پریسیلا نام زنوبیا را گفته بود. پریسیلا گفت که فقط می‌خواهد زنوبیا به او پناه دهد و اجازه دهد تا همیشه در کنارش بماند. عصر همان روز کاوردیل متوجه شد که پریسیلا از بودن در کنار زنوبیا چقدر خوشحال است. همه اعضای گروه او را به عنوان یکی از اعضای مزرعه پذیرفتند.»


Arshias Adeli
۱۴۰۳/۰۷/۰۶

خوب بود

حجم

۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴ صفحه

حجم

۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴ صفحه

قیمت:
۱۱,۹۰۰
تومان