کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟
معرفی کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟
کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟ نوشتهٔ زینب رضائی است. نشر آرسس این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی ۷۶ صفحه اشعار نو و دلنوشتههایی دلنشین شاعر است.
درباره کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟
کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟ بازگوکنندهٔ زندگی نویسنده است و اشارهٔ مستقیمی به امیدی بس بزرگ و زیبا دارد؛ امیدی که در تمام سختیها رو به خداوند مهربان دارد.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مگر کودکان هم پرواز می کنند؟
«گهی تنها، گهی خسته، در این غربت، صفایی نیست
گهی در خانهی قلبم، نشانی از خدا هم، نیست
گهی افتاده بر موجم، خروشانم ،مثال ابر غرانم
گهی چون حرفهای دل، صدایی از صدا هم نیست
گهی افتاده بر خاکم، چو تشنه بر زمین، غلتان
گهی چون ابر پاییزی، که میبارد، قرارم نیست
گهی در جست و جو هستم، میان آب، آیینه
گهی چون شمع سوزانم، که میسوزم، نگارم نیست
گهی از ظلمت این شب، ستاره چین هستم من
گهی دستم پر از درد است، از این دردم، جدایی نیست
گهی درتب،گهی در شب، میان سوز چشمانم
گهی آهسته مینالم، که خانه جای نالش نیست
گهی با دیگران سردم، نگاهم دور میگیرم
گهی دنبال فردایم، در این مابین، سازش نیست
گهی در گردش دوران، در این افزایش رندان
گهی دورم از این دنیا، که این دنیا، بقایی نیست.
****
گاهی زنده ماندن و زندگی کردن تاوان دارد، آن هم تاوانی سخت، گاهی انسان ماندن و انسانیت داشتن هم، بدترین تاوانها را دارد، من به تنهایی تاوان همهاش را به جان خریدهام، سخت است زنده باشی و زندگی کنی و سختتر انسان باشی و انسانیتت را ابراز نکنی. اینجا مدتی است آدمهایش قاتل انسانیتند، قاتل انسانهای زنده و بیدارند، زندگی درد دارد، دیدن آنهایی که فقط زندهاند و منتظر مرگ، مرا به ستوه و به زانو در میآورد، میخواهم آنقدر انسان بزرگی باشم که انسانیتم را برایشان خرج کنم، غبار غم را از زندگیشان بتکانم، جامهای نو و برازنده برایشان از جنس عافیت و ایمان دوخت بگیرم، سیرتشان را اصلاح کنم تا برق محبت و انسانیت در صورتشان هم پرواضح باشد، سخت است زندگی آن هم به رنگ بیتفاوتی، و من درد میکشم از اینکه ببینم و بیتفاوت باشم، میخواهم دستانم را بیشتر از هر زمان دیگری بالاتر ببرم، آنقدر بالا، که برسد به سقف آسمان، ستارههای امید و خوشبختی را درون دستهایم بگذارم، برای هر که میخواهد انسان بماند و انسان باشد، میخواهم درخشش انسانها پیدا باشد، متمایز شوند از آدمها، همانهایی که در هوای خفقانآور نفرت و دورنگی تنفس میکنند، از آنهایی که به هر بهایی زندگی میکنند و زنده میمانند، کاش باران ببارد و بشوید با خود، چهرهی نازیبای مردم این دیار را، چهرههایی رنگرنگ و گاه عجیب و وقیح، کاش سهم ما هم از این عالم هستی، پاک دلی باشد و پاک سرشتی، شاید اینگونه میتوانستیم به جای نصیحت، دارو تجویز کنیم، دارویی معجزه آسا به نام انسانیت، و طریقهی مصرفش را میگذاشتیم به عهدهی همین آدمها».
حجم
۳۵۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۳۵۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
نظرات کاربران
واقعاً میتونم با اشعار و دل نوشته های ایشون ارتباط بگیرم،(ساعت به وقت رفتنت هم کوک هم بی خواب شد و اونجا که شاعر با نهایت احساس داره میگه هر قاصدک غمگین شد،غمگین وآهنگین شد،از سیر و پروازش فتاد،گویا خبر