کتاب فنشاو(خلاصه رمان)

کتاب فنشاو (خلاصه رمان) نوشتهٔ ناتانائیل هاوثورن و ترجمهٔ فاطمه عبدی زاده است و انتشارات نوژین آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب فنشاو (خلاصه رمان)

این روزها کتاب‌هایی در سطح دنیا متداول شده که بسیار کوتاه هستند، شاید بشود اسمشان را گذاشت: کتابک، خواندنی‌های کوتاه یا کتابچه. از قضا این «خواندنی‌های کوتاه» بسیار مورد استقبال قرار گرفته‌اند. دلیلش ساده است. مردم دیگر وقت و حوصلهٔ سابق را برای خواندن کتاب‌های قطور و طولانی ندارند.

این چکیده‌ها به دست یک نویسندهٔ انگلیسی‌زبان به شیوهٔ دقیق و علمی نوشته شده و هدفش ایجاد انگیزه به مطالعهٔ ادبیات کلاسیک است.

پس دیگر نیازی نیست برای مطالعهٔ رمان‌های محبوب خود، کتاب‌هایی قطور تهیه کنید؛ «نوولا» چکیده‌هایی مفید و دقیق از رمان‌ها برای شما فراهم آورده تا اگر به رمانی خاص علاقه داشتید، به مطالعهٔ نسخهٔ کامل آن هم بپردازید و از خواندن ادبیات کلاسیک لذت بیشتری ببرید.

«چکیدهٔ پنجاه رمان کلاسیک»، کتابی برای معرفی رمان‌های برگزیده است، از «دل تاریکی» اثر کنراد گرفته تا «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی.

داستان کتاب فنشاو از این قرار است: دکتر ملموث رئیس دانشکدهٔ هارلی که در گوشه‌ای دورافتاده از ایالت‌های نیوانگلند واقع‌شده نامه‌ای از دوست قدیمی خود آقای لانگتون دریافت می‌کند که از او می‌خواهد موقتاً مراقب آلن، دختر هجده‌ساله‌اش باشد. آقای لانگتون پانزده سال پیش مجبور شد کشور را ترک کند و در خارج از کشور تاجر موفقی است. همسرش چهار سال بعد از رفتن او مرحوم شد و از آن زمان آلن با خویشاوندانش زندگی کرده است. آخرین نفر خویشاوندی دور بود که با بی‌میلی سرپرستی آلن را بر عهده گرفت.

این امر آقای لانگتون را ترغیب کرد برای خوبی آلن هم که شده از آن سوی آب‌ها به کشور برگردد و او را زیر بال و پر خود بگیرد. دکتر ملموث آلن را به خانه می‌آورد تا با او و همسرش زندگی کند. آلن خیلی زود با دو دانشجو، ادوارد والکات و فنشاو دوستی نزدیکی پیدا می‌کند. هردوی آن‌ها عاشق آلن می‌شوند اما فنشاو که بیمار است می‌داند این عشق هیچ آینده‌ای ندارد... .

خواندن کتاب فنشاو (خلاصه رمان) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران چکیده رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فنشاو (خلاصه رمان)

«روزی غریبه‌ای از راه می‌رسد و ادوارد و فنشاو از اینکه در حضور آن‌ها با آلن خیلی صمیمانه برخورد می‌کند به او بدگمان می‌شوند. غریبه عصر همان روز به‌صورت مخفیانه آلن را ملاقات می‌کند و به او می‌گوید پدرش ورشکست شده و او تنها دوستش است. او نامه‌ای به آلن می‌دهد که ظاهراً از طرف پدرش است و از او می‌خواهد به غریبه ملحق شود. فنشاو همان موقع از راه می‌رسد و غریبه را دور می‌کند و به آلن هشدار می‌دهد که چیزی شیطانی در وجود این مرد است و از او خواهش می‌کند جز دکتر ملموث، ادوارد و او به کس دیگری اعتماد نکند.

غریبه در جوانی اینجا زندگی می‌کرد و سر از مسافرخانهٔ محلی هیو کرامبی در می‌آورد؛ دوستی قدیمی از دورانی که هر دو آدم‌های دردسرسازی بودند. هیو سال‌های زیادی از شهر دور بود، هنگامی که بازگشت تغییر کرده بود و با بیوهٔ مهمان‌خانه‌دار سابق ازدواج کرده بود. غریبه به هیو می‌گوید اطلاعاتی دارد که می‌گوید کشتی پدر آلن در راه بازگشت به آمریکا غرق شده و این خبر حداقل تا یک روز دیگر به شهر نخواهد رسید. او در این فرصت می‌تواند با آلن حتی اگر شده به زور ازدواج کند و ثروت پدرش را به چنگ بیاورد. هیو با اینکه فکر می‌کند کار درستی نیست بنا به دوستی قدیمی که با غریبه دارد در این نقشه با او همدست می‌شود و قبول می‌کند در بردن آلن به او کمک کند.»