کتاب یک ازدواج آمریکایی
معرفی کتاب یک ازدواج آمریکایی
کتاب یک ازدواج آمریکایی نوشتهٔ تایاری جونز و ترجمهٔ خدیجه مداحی است. انتشارات امتیاز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان پیرامون موضوع تبعیض نژادی در امریکا نوشته شده است.
درباره کتاب یک ازدواج آمریکایی
فصل نخست کتاب یک ازدواج آمریکایی «پل موسیقی» نام دارد و فصل دوم آن «میز را برای من آماده کن» و بخش سوم آن «بخشش» نام دارد. هر یک از این فصلها چندین بخش را پوشش داده و در خود گنجاندهاند. این اثر بیانگر تبعیضی است که در جامعهٔ امریکا بر سیاهپوستان روا میداشتهاند. این داستان زندگی یک زوج را روایت می کند که گرفتار همین تبعیض شدهاند. کارِ قهرمان سیاهپوست این داستان به دادگاه کشیده میشود؛ شاید اگر سیاهپوست نبود، سرنوشتی دیگر داشت. زندگی این زوج بیچاره چه خواهد شد؟
خواندن کتاب یک ازدواج آمریکایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره تایاری جونز
تایاری جونز (Tayari Jones) در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۰ در آتلانتا در جورجیا به دنیا آمد. او نویسندهٔ ۴ رمان است. داستان «یک ازدواج آمریکایی» اثر او برندهٔ جایزهٔ زنان داستاننویس ۲۰۱۹ شده است. او فارغالتحصیل کالج اسپلمن، دانشگاه آیووا و دانشگاه ایالتی آریزونا است.
بخشی از کتاب یک ازدواج آمریکایی
«سِلستیال عزیزم،
آدمهای اینجا فکر میکنن که من از زندان نجات پیدا کردم. امّا زندان، خونهای از آینههای خالی از سکنه است. اونجا که بودم، روبهرو شدن با حقیقت برام غیرممکن بود. وقتی سعی میکردم این وضعیت رو توضیح بدم، اونها دور من میچرخیدن و ازم میپرسیدن که مسلمونم یا نه. آخه من اصلاً اهل کلیسا نبودم، امّا اون-ها میدونستن که من یک آدم خداپرست هستم. من نمیتونستم این رو برای اونها تحلیل کنم، چون نمی-تونستم حتی برای خودم تحلیلش کنم. کی باور میکرد در اتاقِ تاریک ما، اون شب چه اتفاقی برای من افتاد؟
به خاطر کاری که با آندره کردم، شرمنده هستم. قسم میخورم که هرگز قبل از این به هیچکس اینطوری آسیب نزده بودم. حتی وقتی در زندان بودم، هیچگاه کسی رو اذیت نکردم. از فکر کردن به اینکه چطور میخواستم اون رو بکشم، حس درد عجیبی پشت چشمهام شروع میشه. آندره با من سخت نجنگید. این باعث شد فکر کنم که از نظر اون من ارزش تلاش کردن ندارم. شاید میخواستم تو اذیت شدن اون رو ببینی، چون اذیت شدن یا نشدن من برات مهم نبود، امّا میدونستم که اون برات مهمه. میدونم که هیچ کدوم از اینها قابل درک نیست، امّا من دارم تلاش میکنم احساساتم رو توی اون لحظه توضیح بدم. من اون موقع اصلاً فکر نمیکردم. من حتی به اون درخت هم حسادت میکردم. احساس میکردم که طرد شدم. این تنها چیزیه که میشه در موردش گفت. وقتی گفتی میخوای به پلیس زنگ بزنی، خوشحال شده بودم. اون تلفن توی دستت مثل تپانچه بود و من امیدوار بودم که باهاش شلیک کنی. بعد تو باید تمام زندگی رو با این حس بد ادامه میدادی و من هم برای همیشه زندگیم رو از دست میدادم. ذهن من اینطوری کار میکرد. آماده بودم بمیرم و آندره رو با خودم ببرم. میخواستم فقط با دستهایی که خدا بهم داده بود، اونو بکشم.
از همین دستها استفاده کردم تا اسنادی رو که عمو بانکس تهیه کرده بود، امضا کنم. اسم داوینا رو هم در مدارک میبینی. میدونم که این کار درستیه، امّا من از دیدن امضام روی اون نقطهچین متنفرم. ما تلاش خودمون رو کردیم. حدس میزنم این تنها کاریه که میتونستیم انجام بدیم یا به زبون بیاریم.
با احترام، رُی»
حجم
۲۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۹۳ صفحه
حجم
۲۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۹۳ صفحه