دانلود و خرید کتاب چشم و همچشمی در کودکان ادل فی بر ترجمه شهره عبداللهی (قراچه داغی)
تصویر جلد کتاب چشم و همچشمی در کودکان

کتاب چشم و همچشمی در کودکان

معرفی کتاب چشم و همچشمی در کودکان

کتاب چشم و همچشمی در کودکان نوشتهٔ ادل فی بر و الین مازلیش و ترجمهٔ شهره عبداللهی (قراچه داغی) و ویراستهٔ سمانه عباسی است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب متوجه می‌شوید چگونه به کودکانتان کمک کنید که با هم زندگی کنند تا شما هم بتوانید زندگی کنید.

درباره کتاب چشم و همچشمی در کودکان

شاید به عنوان پدر یا مادر با این مسائل آشنا شده باشید:

«دعوا مرا به سمت بالای دیوار هل می‌دهد.»

«وقتی بچه‌ها دعوا می‌کنند نمی‌دانم اول چه اتفاقی می‌افتد، اول آن‌ها همدیگر را می‌کشند یا من آن‌ها را.»

«من با هر کدام از بچه‌ها به‌تنهایی راحت کنار می‌آیم، اما وقتی دو تای آن‌ها با هم هستند، طاقت تحمل هیچ کدامشان را ندارم.»

دو کودک را در نظر بگیرید که برای جلب توجه و عشق پدر یا مادرشان با هم رقابت می‌کنند؛ حسادتی را که یکی از بچه‌ها به دلیل موفقیت دیگری احساس می‌کند هم به آن اضافه کنید؛ رنجشی را که هر کودک به خاطر امتیازات دیگری حس می‌کند؛ خشم‌های شخصی که آن‌ها جرئت نمی‌کنند بر سر کسی جز برادر و خواهر خود خالی کنند و این سخت نیست که بفهمیم چرا در میان خانواده‌های سرتاسر دنیا، در روابط خواهر و برادرها به قدر کافی دینامیت‌های احساسی هست که به دفعات انفجارهای روزانه‌ای را به راه می‌اندازد.

نزاع بین خواهر و برادرها از جهاتی برایشان نفع هم دارد: خواهر و برادرها وقتی با هم دعوا می‌کنند که برتری خود را بر دیگری به کرسی بنشانند، به انسانی مقاوم‌تر و انعطاف‌پذیرتر تبدیل می‌شوند. از دعواهای تمام‌نشدنی خود با یکدیگر سرعت و چابکی را می‌آموزند. از کلنجارهای لفظی با هم فرق میان زرنگ بودن و آزاردهنده بودن را یاد می‌گیرند. از ناراحتی‌ها و عصبانیت‌های طبیعیِ با هم زندگی کردن یاد می‌گیرند که چطور مراقب خودشان باشند، از خودشان دفاع کنند و مصالحه کنند. گاهی وقت‌ها، حسادت آن‌ها به توانایی‌های خاص دیگری، به آن‌ها انگیزه می‌دهد تا سخت‌تر کار کنند، سماجت به خرج بدهند و به هدفشان برسند.

این‌ها مزایای چشم و همچشمی کودکان‌اند. اما ضررهای آن‌ها این بود که ممکن است یکی یا هر دو کودک را ناامید کند و حتی ضربه‌های دائمی به آن‌ها بزند. کتاب چشم و همچشمی در کودکان می‌خواهد جلوی هر نوع ضرر و زیانی را بگیرد و آن‌ها را ترمیم کند.

ظاهراً متخصصان در این زمینه متفق‌القول‌اند که ریشهٔ حسادت خواهر و برادرها میل عمیق هر کودک برای این است که عشق انحصاری والدین خود را داشته باشد. دلیل این میل به یکی و منحصر به یکی بودن در چیست؟ چون از مادر و پدر، این منبع شگرف است که همهٔ چیزهای مورد نیاز کودک برای زنده ماندن و پیشرفت کردن تأمین می‌شود: غذا، سرپناه، گرما، ناز و نوازش، حس هویت، حس ارزشمندی، حس منحصربه‌فردی. این خورشید عشق و دلگرمی والدین است که به یک کودک امکان می‌دهد تا به شایستگی رشد کند و به‌تدریج بر محیط اطرافش تسلط پیدا کند.

پس چرا حضور سایر خواهر و برادرها سایه‌ای روی زندگی او نمی‌اندازد؟ آن‌ها همهٔ چیزهایی را که برای رفاه او ضروری‌اند به خطر می‌اندازند. فقط وجود یک کودک یا چند کودک دیگر در خانواده می‌تواند دلالت بر کمتر داشته باشد. زمان کمتر تنها برای بودن با والدین. توجه کمتر برای آزارها و ناامیدی‌ها. تأیید کمتر برای دستاوردها و پیشرفت‌ها و دعواهای خیلی بیشتر. فکر اینکه، «وقتی بابا و مامان همهٔ عشق و علاقه و احساساتشان را فقط به خواهر یا برادر من نشان می‌دهند، لابد آن‌ها ارزش بیشتری دارند و اگر آن‌ها ارزش بیشتری دارند، حتماً ارزش من کمتر است و اگر ارزش من کمتر است، پس حسابی توی دردسر هستم.»

هیچ شکی نیست که بچه‌ها اینقدر وحشیانه با هم دعوا می‌کنند تا اول یا بهترین باشند. هیچ شکی نیست که آن‌ها همهٔ انرژی خودشان را تجهیز می‌کنند تا بیشتر یا بیشترین را داشته باشند. یا بهتر، هنوز همه را داشته باشند. احساس امنیت در داشتن همهٔ مامان، همهٔ بابا، همهٔ اسباب‌بازی‌ها، همهٔ غذا و همهٔ فضاست.

پدر و مادرها با چه وظیفه‌ای روبه‌رو می‌شوند، یک وظیفهٔ وحشتناک و سخت! آن‌ها باید راهی پیدا کنند تا به هر کدام از بچه‌ها اطمینان بدهند او امن است، خاص است، دوست‌داشتنی است؛ آن‌ها باید طعم شراکت و همکاری را به بچه‌های رقابتی خود بچشانند و طوری باید مقدمات کار را فراهم کنند که یک روز بچه‌های جنگی آن‌ها همدیگر را به‌عنوان منشأ حمایت و دلخوشی ببینند.

پدر و مادرها با مسئولیت سنگین خود چطور کنار آمدند؟ 

کتاب چشم و همچشمی در کودکان به همین پرسش پاسخ می‌دهد.

ما می‌توانیم چشم و همچشمی‌های بچه‌ها را تشدید یا کم کنیم. می‌توانیم احساسات خصمانه را به زیر زمین بفرستیم یا به آن‌ها اجازه دهیم که به شکلی مطمئن تخلیه شوند. می‌توانیم دعواها را تشدید کنیم یا امکان همکاری را برای بچه‌ها فراهم کنیم.

نگرش ما و کلماتی که به کار می‌بریم نیرو دارند. وقتی جنگ بین بچه‌ها شروع می‌شود، دیگر لازم نیست که احساس عجز، ناتوانی و عصبانیت کنیم. با مهارت‌ها و درک جدیدی که به دست آورده‌ایم، می‌توانیم بین بچه‌های در حال جنگ صلح برقرار کنیم.

خواندن کتاب چشم و همچشمی در کودکان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ والدین پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چشم و همچشمی در کودکان

«من جلسهٔ سوم را با این سؤال شروع کردم که آیا مواردی به نظرشان می‌رسد که ما بزرگ‌ترها موجب بروز رقابت میان بچه‌ها شده باشیم.

یک نفر گفت: «ما مقایسه می‌کنیم!»

هیچ مخالفتی در نگرفت. ظاهراً همه موافق بودند که ما با مقایسه کردن‌هایمان قطعاً به بروز رقابت‌ها دامن می‌زنیم. باوجوداین من فکر کردم برای ما جالب است که بفهمیم مقایسه کردن، از نظر بچه‌ها، چه حسی به انسان می‌دهد.

من گفتم: «بچه‌های من باشید و واکنش غریزی خود را نسبت به این گفته‌ها برای من بیان کنید:

«لیزا سر میز خیلی قشنگ غذا می‌خورد. تو هیچ‌وقت نمی‌بینی که او با انگشت‌هایش غذا بخورد.»

«تو چطور می‌توانی همیشه گزارشت را بگذاری و لحظهٔ آخر بنویسی؟ برادرت همیشه کارهایش را اول وقت انجام می‌دهد.»

«چرا تو مثل گری مرتب و منظم نیستی؟ او همیشه تمیز و مرتب به نظر می‌رسد، با موهای کوتاه‌کرده، پایین پیراهنش را در شلوارش گذاشته. آدم حظ می‌کند به او نگاه می‌کند.»

واکنش‌ها فوری بود:

«دلم می‌خواهد گری را توی گل فرو کنم.»

«دلم نمی‌خواهد ریختش را ببینم.»

«تو همه را بیشتر از من دوست داری.»

«من هیچ کاری را درست انجام نمی‌دهم.»

«تو من را برای خاطر خودم دوست نداری.»

«من هیچ‌وقت آن چیزی نخواهم بود که تو دلت می‌خواهد باشم، پس چرا اینقدر تلاش می‌کنم؟»

«اگر من نمی‌توانم بهترین بهترین‌ها باشم، پس بهترین بدترین‌ها می‌شوم.»

من از شدت خشم و ناامیدی‌ای که در این واکنش‌ها شنیدم، خیلی شگفت‌زده شدم. به‌خصوص گفتهٔ آخری من را شوکه کرد. آیا بعضی از بچه‌ها وقتی نمی‌توانند خیلی خوب باشند، تصمیم می‌گیرند که خیلی بد باشند؟

بعضی از حاضرین به‌سرعت سعی کردند که این حرف را با استفاده از تجربه‌های خودشان تأیید کنند. بعد یکی ما را به یاد جیمی کارتر و برادر غیرقابل‌کنترلش بیلی انداخت. همهٔ ما یاد مسخره‌بازی‌های او افتادیم و خندیدیم. بیلی واقعاً در «بد» بودن بهترین بود.

یکی از خانم‌ها سرش را تکان داد و گفت: «این همیشه هم به آن شکل کار نمی‌کند. بعضی از بچه‌ها به این اندازه جنگ و دعوایی نیستند. آن‌ها تسلیم می‌شوند. من می‌دانم که خودم شدم. مادر من به طرق خیلی مختلف به من می‌گفت که خواهرم، دوروتی، چقدر عالی بود و من در مقایسه با او چقدر کمبود داشتم. بهترین کاری که کردم این بود که هزار مایل از هر دوی آن‌ها دور شدم، از مادرم و خواهرم.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۷۷ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۷۷ صفحه

قیمت:
۷۵,۹۰۰
۲۲,۷۷۰
۷۰%
تومان