کتاب جادوی باورپذیری
معرفی کتاب جادوی باورپذیری
کتاب جادوی باورپذیری نوشتهٔ کلود ام. بریستول و ترجمهٔ ابوالفضل طاهریان ریزی است و انتشارات طاهریان آن را منتشر کرده است. تکنیکی مدرن برای خودیاری و باورپذیری در این کتاب آمده است.
درباره کتاب جادوی باورپذیری
جادوی باور راهحل سریعی نبود، اما جلوتر از زمان خود بود. زمانی که کلود بریستول کتاب «جادوی باور» را نوشت، این کار را به این دلیل انجام داد که در مورد قدرت فکر و پیشنهاد متقاعد شده بود. ایدهٔ او نه فقط عجیب و غریب بود، بلکه یک راهحل سریع به شمار میآمد.
بریستول وقت گذاشت تا به مقصود خود دقیق فکر کرده و در مورد آن نیز تحقیق کند. به همین خاطر است که به کتاب اجازه میدهد تا از آزمون زمان جان سالم به در ببرد. نطفهٔ ایدهٔ او در حالی که در سنگرهای جنگ جهانی اول بود به ذهنش رسید و اگرچه ممکن است سرعتی کمتر از بقیه داشته باشد، در زمان اقامتش در فرانسه، زمانی که پولی نداشت، تصمیم گرفت که به یک آدم ثروتمند تبدیل شود.
تصور او از ثروتمندشدن یک آرزو یا رؤیای گذرا نبود، بلکه چیزی کاملاً قدرتمندتر بود. این یک تصمیم و میل قدرتمند بود.
پس از تصمیمگیری، ذهن او و تمام قدرت فکریاش معطوف به دستیابی به آن بود. اگرچه این کار زمان بر بود، اما او معتقد بود که هر اقدامی (چه او و چه دیگران) به او کمک میکند تا هدف خود را محقق کند.
بریستول واقعاً ثروتمند شد. بریستول ایدههای خود را با دقت بررسی کرد و مانند همه دانشمندان خوب شبکه خود را گسترده کرد. او علاوه بر انجام کارهایی که اکثر مردم هنگام تلاش برای درک اینکه چگونه افراد موفق، موفق شدند، انجام میدادند، دربارهٔ ادیان، فرقهها و سازمانها تحقیق کرد. از اینجا میتوان نتیجه گرفت که با پیشنهادهای مکرر و مانتراها و دعاها و امثال اینها نهتنها میتوان مردم را به چیزی اعم از تواناییهای خودشان یا خدا باور کرد، بلکه به آنها اجازه داد تا بر سرنوشت خود مسلط شوند. کلید موفقیت ایمان به قدرت فکر بود. بریستول به وضوح از زمان خود جلوتر بود و به همین دلیل ایدههای او اغلب با شک و تردید و گاه با تمسخر مواجه میشد.
او این را تصدیق کرد، اما احساس میکرد که ایدههایش و شواهدی که برای حمایت از آنها به دست آورده است، محکم هستند. او همچنین مشتاق بود تأکید کند که این راهحل سریع نیست.
برای مهار قدرت فکر، نیاز به تطابق بین آنچه مردم میخواستند و آنچه انجام میدادند، داشت تا به قلب آنها وارد شود. بنابراین نیاز به تلاش و پشتکار داشت. این یک خودیاری معمولی نبود، یک راهحل سریع و چیزی ماندگارتر بود.
جالب است که در اواخر قرن، زمانی که اساس بالینی برنامهریزی عصبی زبانی ایجاد شد، ایدههای او در نهایت اعتباری را که شایسته آن بود دریافت کردند. در این تفسیر امروزی از کتاب بریستول، مضامین و ایدههای کلیدی در ۵۲ قطعه کوچک خلاصه شدهاند که با نمونههایی از تجارت و ورزش و همچنین تاریخ و تلاشهای انسانی پشتیبانی میشود.
کتاب جادوی باورپذیری که برای ارائه یک میانبر به مفاهیم طراحی شده است، زمینهای محکم را در کتاب جادوی باور و هر آنچه که برای مهار قدرت ذهن نیاز دارد در اختیار خواننده قرار میدهد، چیزی که بریستول در سال ۱۹۱۸ متوجه آنها شد.
خواندن کتاب جادوی باورپذیری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند به قدرت باور و اعتقادات خود ایمان بیاورند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جادوی باورپذیری
«بریستول به درستی اهمال کاری را به عنوان دزد زمان تشخیص داد. یکی از مهمترین مهارتهایی که باید یاد بگیرید اگر میخواهید از این دزد دوری کنید، تصمیمگیری قاطع است، زیرا «در تصمیم نگرفتن شما شکست میخورید و در عدم انجام عمل، شما خود را به شکست دعوت میکنید.» تجربه به زودی به شما خواهد آموخت که به محض تصمیمگیری، مشکلات و مشکلات شروع به ناپدید شدن میکنند. حتی اگر تصمیمی که میگیرید ممکن است بهترین تصمیم نباشد، صرف تصمیمگیری به شما قدرت میدهد و روحیه شما را بالا میبرد.»
کتاب جادوی باور کردن فقط به قدرت تفکر فینفسه مربوط نمیشود، زیرا حتی بریستول نیز تشخیص داد که چیزی بیش از این در آن وجود دارد. او در سراسر کتاب سؤالاتی را از خواننده میپرسد تا وی را وادار کند در مورد عوامل دیگری فکر کنند که اگرچه در ایدههای مرتبط با پیشنهاد اصلی نیستند، اما همچنان مهم هستند.
یکی از این حوزهها تصمیمگیری بود. بریستول معتقد بود که دلیل کم بودن رهبران و زیادی پیروان این همه در جهان این است که بسیاری از ما از تصمیمگیری میترسیم. او کاملاً به درستی اشاره کرد که وقتی با مشکلی مواجه میشوید، هر چه آن را به تعویق بیندازید، قدرت آن بیشتر میشود و از توانایی خود برای حل آن میترسید.
ما هر روز تصمیمهای بیشماری میگیریم، برخی بیاهمیت، بسیاری از آنها خودکار و برخی دیگر مهمتر هستند.
اگرچه ممکن است در تصمیمگیریهای معمولی و پیش پاافتاده خوب باشیم، اما تصمیمگیری آنهایی که اهمیت بیشتری به آنها دارد اغلب سختتر است زیرا اگر فقیر باشند چیزهای بیشتری برای از دست دادن داریم. قبل از اینکه برای آنها را تصمیم بگیریم برای آنها عذاب میکشیم و بعد آن را نشخوار میکنیم.
اما همانطور که بریستول اشاره میکند، عدم تصمیمگیری بدتر از تصمیمگیری بد است و با تصمیمگیری در واقع کاری انجام دادهاید. از این طریق میتوانید خوب یا بد بودن آن را تشخیص دهید و بر اساس آن عمل کنید.
دستیابی به آنچه از زندگی و حرفه خود و در واقع از قدرت فکری که بریستول از آن حمایت میکند، مستلزم این است که قاطعانه عمل کنید. با گذشت زمان، این توانایی آسانتر میشود زیرا ترکیب دانش و تجربه انباشته، به شما امکان میدهد به غریزه درونی خود و چیزی که مالکوم گلدول در Blink آن را «برش نازک» مینامد تکیه کنید. ضمیر ناخودآگاه ما آنقدر خوب تنظیم میشود که به طور غریزی میدانیم چه اقدامی و چه تصمیمی بگیریم.
برای کسانی که هنوز چنین ثروتی از دانش و تجربه را جمعآوری نکردهاند، همیشه ایده خوبی است که سه مرحله برای تصمیمگیری را به خاطر بسپارند: تشخیص نیاز، تصمیم برای تغییر و تعهد آگاهانه برای اجرای تصمیم.»
حجم
۳۹۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۳۹۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه