دانلود و خرید کتاب کافکا در خاطره ها هانس گرد کوخ ترجمه ناصر غیاثی
تصویر جلد کتاب کافکا در خاطره ها

کتاب کافکا در خاطره ها

نویسنده:هانس گرد کوخ
انتشارات:نشر نو
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب کافکا در خاطره ها

کتاب کافکا در خاطره ها؛ از دبستان تا گورستان مجموعه‌نوشته‌هایی از دوستان، همکاران و همراهان کافکا پس از مرگ او، گردآوریِ هانس گرد کوخ و ترجمهٔ ناصر غیاثی است و نشر نو آن را منتشر کرده است. در این کتاب خاطراتی از دوران مدرسهٔ کافکا، کار او، روابطش و... دیده می‌شود. نویسندگانی که خاطرات خود را از کافکا روایت کرده‌اند، در این نوشته‌ها وجوه گوناگون کافکا را ترسیم می‌کنند و شخصیت او را در سنین گوناگون و در موقعیت‌های مختلف به ما می‌شناسانند. رابطهٔ کافکا با ادبیات، نوشتن، زن و پول از جمله موضوعاتی است که در این خاطرات از آن‌ها سخن رفته است.

درباره کتاب کافکا در خاطره ها

هنگامی که آثار یک نویسنده به شدت مانع نگاه آیندگان به او در مقام یک انسان می‌شود، تجسم شخصیت او دشوار می‌گردد، چنان که در مورد فرانتس کافکا چنین است. درک و دریافت‌های گسترده‌ای که تازه مدت‌ها پس از مرگِ او آغاز شده بود، به طوفانی از تفاسیر گوناگون از آثارش انجامید که بیشترش تابع مد روز بود. مجموع این تفاسیر که اغلب در رقابت با یک‌دیگر بودند، به طور مسلم تأثیر خود را بر تصوری گذاشت که سرانجام به استقلال رسید: فرانتس کافکا نویسنده‌ای درون‌گرا که از شرایط زندگی‌اش در رنج بود، نویسنده‌ای صوفی‌منش، پیشگوی جهانی تاریک و عبث که دیوان‌سالارانی بی‌نام و نشان بر آن حاکم‌اند. همین بس که اسم او و صفتِ «کافکایی» مشتق شده ازآن باعث تصوری چنین کلیشه‌ای می‌شود، آن‌هم در سراسر جهان. از این طریق چهره‌ای خیالی به بار نشست که بسیار دور از تصویری است که در ذهن هم‌عصرانش که کافکای واقعی را می‌شناختند، حک شده بود.

در حالی که توصیفات زندگی‌نامه‌ای -حتی اگر مبتنی بر وسواسی‌ترین کارهای پژوهشی باشد- با کنار هم گذاشتنِ وقایع و مراحل زندگی و تحلیل‌های روان‌شناسانه به زحمت قادر به بازتابانیدنِ تصویری جاندار از فرانتس کافکای انسان است، توصیفاتی که به روابط ِ مستقیم و خصوصی ارجاع می‌دهد، به راحتی از عهدهٔ بازتابانیدن آن تصویر برمی‌آید، تازه آن هم علیرغم برداشت‌هایی اغلب کاملاً متضاد با هم و البته در برخی موارد نیز نادرست.

فرانتس کافکا در ذهن اکثر آدم‌هایی که به او نزدیک بوده یا حتی برخورد مختصری با او داشتند، جایگاه ویژه‌ای دارد. از این رو در سال‌های بعد بسیاری وظیفهٔ دوستی خود با کافکا دیده‌اند با خاطرات شخصی خود تصویری را که توسط شخص سوم در خاطره‌ها زنده شده بود، اصلاح کنند. دهه‌ها پس از مرگ کافکا دیگرانی تحت فشار قرار گرفتند به عنوان آخرین فرد زندهٔ آن عصر در جست‌وجوی وقایعی که بسیار دور بودند، به کندوکاو در حافظه‌شان بپردازند. و سرانجام عده‌ای هم هستند که بدون کمترین پرده‌پوشی می‌کوشند خود را به زور وارد معرکه‌ای کنند که معطوف است به آشنایی‌های مختصر در زمان‌هایی که مدت‌هاست سپری شده است. خواننده به‌راحتی می‌تواند آن‌ها را از یک‌دیگر متمایز کند. فاصلهٔ سال‌ها گاهی منجر شده است به توصیفی نادقیق یا نه چندان درست. بعید نیست شهرتی که پس از ۱۹۴۵ نصیب این کارمندِ شرکت بیمه و نویسندهٔ پراگی شده بود و به سرعت رشد می‌یافت و هم‌عصرانش را غافلگیر کرده بود، موجب برانگیختن برخی "خاطره" بود که در بهترین حالت در کنه خویش حاصل دیدار واقعی بوده باشد. اما سرانجام همهٔ آن‌ها قادرند چه متناقض یک‌دیگر باشند -چه مکمل و چه اصلاح کنندهٔ یک‌دیگر- سهمشان را در تصویری کمابیش قابل اطمینان از کافکا ادا کنند، چراکه به قول کافکا فقط در یک کُر است که قدری حقیقت وجود دارد.

از میان کسانی که برای کافکا نوشته‌اند می‌توان ماکس برود، اِرنست پوپر ومیله‌نا یزنسکا را نام برد.

خواندن کتاب کافکا در خاطره ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران کافکا پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فرانتس کافکا

فرانتس کافکا سوم ژوییهٔ ۱۸۸۳ در پراگ در دامان خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد، چهل سال و یازده ماه زندگی کرد، شانزده سال و شش ماه از زندگی خود را صرف درس و مدرسه کرد (دریافت دکترای حقوق در سال ۱۹۰۶) و چهارده سال و هشت ماه سرگرم کار اداری بود. کافکا ازدواج نکرد، سه بار نامزد کرد، دو بار با فلیسه بائر۱، یک‌بار با یولی وُریتسک. کافکا گذشته از اقامت‌هایی در آلمان، تقریبآ ۴۵ روز از زندگی خود را در خارج از کشور گذراند؛ برلین، مونیخ، زوریخ، پاریس، میلان، ونیز، ورونا، دریای بالتیک و آدریا را دید و شاهد یک جنگ جهانی بود.

از کافکا تقریبآ چهل اثرِ به‌پایان‌رسیده، بسیاری نوشته‌های کوتاه و چندین اثر ناتمام به‌جا مانده است. سه اثر بزرگ او ــ رمان‌های محاکمه، قصر و امریکا ــ هم ناتمام‌اند. کافکا در ۳۹ سالگی بازنشسته شد و سرانجام سوم ژوئن ۱۹۲۴ در اثر سل حنجره در آسایشگاهی در وین چشم از جهان فروبست.

کافکا، نویسنده‌ای که «آثار عجیب و غریبی» می‌نوشت، در طول عمر چهل‌سالهٔ خود از لذایذی همچون عشق، زندگی خانوادگی و استقلال فردی محروم ماند، در سی‌سالگی هنوز در خانهٔ پدری زندگی می‌کرد و به پدر و مادر خود وابسته بود. اما زندگی او بُعد دیگری هم دارد: بُعد درونی. زندگی درونی کافکا در عمقی ظاهرآ گسسته از گذران روزمرگی‌ها جریان داشت. نیرویی نشأت‌گرفته از درون او را وامی‌داشت با تلاشی وصف‌ناپذیر، با چشم‌پوشی از کامروایی، با پذیرش درد و رنج جسمانی، ادبیات منحصربه‌فردی پدید بیاورد، ادبیاتی یگانه که سبک و سیاق آن تقلیدناپذیر است.

کافکا خود در توضیح آثارش مدام از توصیف و تصویر پرتگاهی درونی سخن می‌گوید و چه در نامه‌ها و چه در یادداشت‌های روزانه‌اش دارایی خود را نیرویی می‌داند که در اعماق وجودش به شکل ادبیات متمرکز می‌شود. در نامه‌ها و یادداشت‌های روزانهٔ او اغلب به چنین جملاتی برمی‌خوریم: بی‌تفاوتی و بی‌حسی، چشمه‌ای خشکیده، آب در اعماقی دست‌نیافتنی، حتی در اعماق هم نامعلوم.

کافکا معتقد است که حقیقت از بالا نمی‌آید، الهام یا هدیه‌ای آسمانی نیست، حقیقت از غنای دنیا سرچشمه نمی‌گیرد، حاصل تجربیات ملموس نیست، از کار و همنوایی انسانی حاصل نمی‌شود. ادبیات واقعی از نظر او تنها از عمق می‌آید و هر چیزی که ریشه در اعماق نداشته باشد، چیزی سرهم‌بندی‌شده و مصنوعی است.

بخشی از کتاب کافکا در خاطره ها

«کافکا «تاترانسکه ماتلیاری» را به عنوان آسایشگاه‌ِ مناسبِ حال خود انتخاب کرد، چون به تقاضای او پاسخ دوستانه‌ای داده بودند و به‌ویژه چون برایش نوشته بودند، در بهار این امکان را داردکه «هروقت دلش خواست» در باغ کار کند.

در ماتلیاری یک ویلای به اصطلاح اصلی وجود داشت که سالن غذاخوری در آن بود و چون به‌تازگی در آن‌جا یک دستگاه حرارت مرکزی نصب کرده بودند، بیشتر بیماران را زمستان‌ها در آن‌جا جا می‌دادند. دو ویلای دیگر هم بود. یکی فقط برای تابستان که به همین‌خاطر کاملاً بسته بود، و دیگری "تاترا" که بخاری داشت. زمستان ۱۹۲۰ زمانی که کافکا وارد آسایشگاه شد، فقط کارکنانِ تاترا و یکی از بیماران، دندان‌سازی به نام گلاوبر، در آن‌جا زندگی می‌کردند. یک نفر «چکی»، یک بیمار مبتلا به سل حنجره، با حال وخیم را هم در آن جا داده بودند تا وقتی روی بالکن حنجره‌اش را با انعکاسِ نور خورشید پرتودرمانی می‌کند، او را از نگاه بیمارانِ دیگر دور نگه دارند.

دو بیمار دیگر، آن کاشاویی و کلوپ‌شتوک، مرتب از ویلای اصلی به این‌طرف می‌آمدند تا برای مداوا روی بالکنِ اتاق‌های خالیِ طبقهٔ دوم دراز بکشند.

موقعی که کافکا در اواسط دسامبر ۱۹۲۰ به ماتلیاری آمد و وضعِ ویلاهای مختلف و استفاده از آن‌ها را برایش توضیح دادند، وی با وجودِ دو اشکالِ بارزِ گرما و کمبودِ خدمه در تمام طول روز، بی‌درنگ «ویلای تاترا» را انتخاب کرد؛ اتاقی با بالکن در طبقهٔ اول. علتِ اصلیِ این انتخاب امیدش به سکوت، پیش‌شرط خواب راحت بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
۷۸,۴۰۰
۳۰%
تومان