کتاب زندگی روی آتشفشان
معرفی کتاب زندگی روی آتشفشان
کتاب زندگی روی آتشفشان نوشتهٔ مایکل کلوین و ترجمهٔ وحید نمازی است. نشر گلگشت این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر که پنجمین جلد از مجموعهٔ «ادبیات ورزشی/ روانشناسی ورزشی» است، به رازهای زندهماندن و بقای مربیان فوتبال پرداخته است.
درباره کتاب زندگی روی آتشفشان
کتاب زندگی روی آتشفشان یکی از شاهکارهای ادبیات ورزشی و دومین اثر از چهارگانهٔ مشهور مایکل کلوین، روزنامهنگار و نویسندهٔ برجستهٔ بریتانیایی، دانسته شده است. اثر اول این نویسنده The Nowhere Men در سال ۲۰۱۴ برندهٔ بهترین کتاب ورزشی سال بریتانیا شد. کلوین در این کتاب به زندگی مربیان شاغل در ردههای مختلف لیگهای انگلیس (بهویژه ردههایی پایینتر از لیگ برتر) سرک کشیده و چالشهای پیش روی آنها و نحوهٔ تعاملشان با این چالشها را نشان داده است. وجهمشترک همهٔ مربیانی که زندگیشان در این کتاب روایت میشود، یکچیز است؛ همهٔ آنها اخراج شدهاند!
خواندن کتاب زندگی روی آتشفشان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران فوتبال پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب زندگی روی آتشفشان
«پاییز رسیدنش را از طریق بوی نای برگهای ریخته از درختان و باران متناوبی که باد شمالی پیچیده در سراسر مسیر راهآهن مجاور زمین تمرین بارشش را به این سو و آن سو میکشید، اعلام کرده بود. آلن پاردیو خیلی سریع از اشتباه بچهگانهٔ من در نپوشیدن لباس مناسب استفاده کرد و در حالی که با دهان بسته و البته به شکلی دوستانه به من میخندید، گفت: "خیلی سخته، هوم؟"
خود خودش بود و داشت با آیوز پرز، مهاجم جوان و بسیار بااستعداد که استعدادیابها از لیگ دو اسپانیا کشفش کرده بودند و پاردیو با مبلغ حدود دو میلیون پوند با او قرارداد بسته بود، تمرین اختصاصی میکرد. مانعی به نام زبان غیرمشترک، توسط جهانی بودن تکنیک فوتبال مغلوب شده بود. پاردیو با استفاده از حس لامسه با شاگردش ارتباط برقرار میکرد. طوری با دست به شانههای بازیکنش میزد که حافظهٔ ماهیچهای بازیکن، فرم بدنی موردنیاز در زمان گرفتن توپ، کنترل آن و انجام نیم چرخش نهایی را به شکلی روان ثبت و حفظ میکرد.
جان کاروِر و استیو استون بر دوهای سرعتی، تمرینات کششی و آقا وسطهای دو به پنج نفرهٔ بازیکنان نظارت میکردند. پس از چهل دقیقه، گروه متشکل از بازیکنان تیم اصلی به سمت زمین اصلی به راه افتادند که در مقابل یک عمارت قرار داشت و دو درخت نخل که حضورشان در آنجا بهسختی قابل باور بود، همچون دو سرباز از آن محافظت میکردند. آرامش کوتاهی که پسازآن همه پرحرفیهای چندزبانه و در زمان نوشیدن نوشابههای ترکیبی ورزشی (که پیش از طرحریزی بخش بازی تمرینی آن جلسه) حاصلشده بود، با صدای گوشخراش یک مته دستی سنگشکن که در کارگاه ساختمانی مجاور به کار افتاده بود، مورد هجوم قرار گرفت.
پاردیو در سوتی دمید و بازیکنانش را بهصف کرد. او طبق عادت همیشگیاش دنبال یک بازی بهشدت درگیرانه بود و اظهارنظرهایش در زمان انجام مسابقهٔ تمرینی درون تیمی هم نشان از یک جریان آگاهانه داشت: "بعضی وقتا باید خیلی محکم بازی کنی... بده بهش بره... حرکت نصفه و نیمه نداریم... صبر کن توپی که لو رفته بهت برسه... چه تسلط خوبی... آمادهٔ حرکت باش! تکون بخور... لعنتی! حالیته که داریم جون میکنیم تا گل بزنیم؟... بازی تموم نشده. بیخیال نشین... اجازه ندین حریف از ما سریعتر فکر کنه... دارم بهت میگم اگه ولش کنی و بذاری اونا بازی کنن، کارمون زار میشه."
زندگی در آنجا فوران میکرد. هواداران وفادار به باشگاه در جلوی دروازهٔ ورودی جمع شده بودند؛ ترکیبی آشنا از بازنشستهها، آدمهای بیکار و بچهمدرسهایهایی که از قرار معلوم بعد از حضوروغیاب در کلاسهای درس، از مدرسههایشان دررفته بودند. هر اتومبیلی که از راه میرسید را طوری با نگاههای دقیقشان وارسی میکردند که انگار راز عمر جاودان را با خود به همراه دارد. وقتی رِمی کابلا که قهرمانشان بود با پورشه کاین سفید پلاک مون پلیهاش از راه رسید با راهبندی انسانی مواجه شد.»
حجم
۵۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۵۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه