کتاب خوره های ریاضی کارآگاه می شوند؛ جلد سوم
معرفی کتاب خوره های ریاضی کارآگاه می شوند؛ جلد سوم
کتاب پروندهٔ دزدی کریسمس از مجموعهٔ خورههای ریاضی کارآگاه میشوند نوشتهٔ دنیل کِنی و امیلی بووِر و ترجمه شیدا میرزایی است. کتاب خورههای ریاضی کارآگاه میشوند؛ جلد سوم را انتشارات پرتقال منتشر کرده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره پرونده دزدی کریسمس؛ خوره های ریاضی کارآگاه می شوند
مردم برای بازگشایی سالانهٔ اسباببازیفروشی داگلاس و پسران، خانهٔ بهترین اسباببازیهای دنیا، در شب کریسمس انتظار میکشند. اما ماجرایی پیش میآید که کریسمس را تهدید به نابودی میکند! استنلی، شارلوت، گرتی و فلیکس از شخص دیگری کمک میگیرند. امیدوارم مهارت کارآگاهی و ریاضی آنها برای حل این معما کارساز باشد.
خواندن مجموعه خوره های ریاضی کارآگاه میشوند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم.
کودکان ۷ تا ۱۲ ساله مخاطبان این کتاباند.
درباره نویسندگان مجموعه خوره های ریاضی کارآگاه می شوند
دنیل کنی
دنیل کنی نویسندهٔ ادبیات کودکان و پدیدآورندهٔ مجموعههای پُرطرفدار بسیاری است. او و همسرش در شهر اوماها در ایالت نبراسکا زندگی میکنند و اوقات خوشی را با بچههای کوچک جیغجیغو و کمخوابشان و چند اژدها میگذرانند. میپرسید چرا؟ خب، مگر کسی هم در دنیا هست که اژدها دوست نداشته باشد؟
امیلی بوور
امیلی بوور با قدرت تخیل فوقالعاده زیادی به دنیا آمد. در کودکی فکر میکرد هالک شگفتانگیز است و همراه سه دوست خیالیاش کارهای ماجراجویانه میکرد، وقتی به سنی رسید که دیگر نمیتوانست با دوستان خیالی بازی کند، از تخیلاتش در کارهای پختهتری مثل مطالعه، سفر و تدریس استفاده میکرد. فقط پس از ازدواج با همسر بینظیرش، مَت و داشتن سهتا بچهٔ قد و نیمقد بود که فهمید دیگر وقتش رسیده دوباره با دوستان خیالی قدیمیاش (و حتی دوستان خیالی جدید) دیدار کند؛ این بار در کتابهای خودش. امیلی، مت و فرزندانشان در شهر اوماها در ایالت نبراسکا زندگی میکنند.
بخشی از کتاب پرونده دزدی کریسمس؛ خوره های ریاضی کارآگاه می شوند
«صدای پشت خط گفت: «خوبه. چون همین الان برگههای دستور انتقالت توی دستمه. فردا این موقع جایی هستی با قوانین امنیتی آسونتر. خیالت راحت. بهموقع میرسی و جورابهات رو روی شومینه آویزون میکنی.»۱
زندانی بهسردی خندید. «یه حسی بهم میگه قبل از اینکه کارهای انتقالم انجام بشه، باید یه کار دیگه هم بکنم.»
صدای پشت خط گفت: «حالا که بحثش شد، باید بگم رئیس میخواد یه چیز دیگه رو هم بدونه. تو همهٔ عمرت رو توی رونزبرگ گذروندی. پس میتونی جواب این سؤال رو بدی: بچهها فردا صبح از ساعت چند توی خیابون مین۲ جمع میشن؟»
«اینکه آسونه. وقتی من بچه بودم...» یکدفعه همهچیز برای زندانی روشن شد. همهٔ سؤالهای بیربطی که قبلاً دربارهٔ نقشههایشان از او پرسیده بودند، مثل قطعههای پازل کنار هم نشست و همان لحظه که برای او بسیار هم دردناک بود، متوجه حقیقت ماجرا شد. «صبر کن ببینم! شماها قراره... اما، نمیتونین! نه، نمیذارم این کار رو بکنین...»
صدا گفت: «حواست به جملهٔ بعدیت باشه. شانس دیگهای نداری. این توافق شصت ثانیهٔ دیگه باطل میشه. اگه جواب سؤالم رو بدی تا یه ساعت دیگه سوار اتوبوس مخصوص انتقال میشی. اما اگه جوابم رو ندی ده سال آزگار، همین جایی که هستی، میمونی. حالا کدومش؟»
زندانی آرنجهایش را به میز تکیه داد و به فکر فرورفت. همهٔ کارهای سابقش غیرقانونی بود. اما اینیکی... فرق داشت. اینیکی... یک نفر باید به پلیس هشدار میداد! اما خب، جواب دادن به یک سؤال کوچک دیگر هم جرم به حساب نمیآمد. سؤال سادهای بود. جایی هم که در آن بود، غیرقابلتحمل بود. مگر هر کس دیگری جای او بود، همین انتخاب را نمیکرد؟»
حجم
۸۴۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۴۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
عالیه عالی تر از عالی 💖 ماجرا از این قراره که: مردم شهر همگی ، منتظر بازگشایی سالانه ی اسباب بازی فروشی داگلاس و پسران🎁 که خانه ی بهترین اسباب بازی های دنیا ست که در شب کریسمس🎄 باز میشود ،