کتاب ۵ زبان عشق

کتاب ۵ زبان عشق نوشتهٔ گری چاپمن و ترجمهٔ زهرا ناظری است. نشر مسیر سبز رشد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر رازهایی برای داشتن عشقی جاودان را در بر دارد.

درباره کتاب ۵ زبان عشق

کتاب ۵ زبان عشق پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز درزمینهٔ بهبود روابط زناشویی است که تابه‌حال بیش از ۱۰ میلیون جلد از آن به فروش رفته و توانسته رابطه‌های زیادی را متحول کند و بهبود بخشد. این کتاب، در قالب ۵ زبان، رازهایی را بیان می‌کند تا بتوانید عشقی پایدار را تجربه کنید.

پس دکتر گری چاپمن در کتاب 5 زبان عشق شما را با ۵ زبان عاشقانه آشنا می‌کند که با یادگیری آن‌ها می‌توانید رابطهٔ خود را به بهترین شکل ممکن بهبود و یا ارتقا دهید. این ۵ زبان عشق عبارت‌اند از: کلام تأییدآمیز، اختصاص‌دادن زمان به یکدیگر، دریافت هدایا، خدمت به یکدیگر و تماس فیزیکی. شما با شناختن هر کدام از این‌ها می‌توانید رابطهٔ خود را نجات دهید و بهتر و عاشقانه‌تر از پیش عمل کنید.

روش‌های این کتاب ساده و شوخ‌طبعانه بیان شده‌اند، اما بسیار کاربرد دارند. داستان‌هایی واقعی در این کتاب بیان شده که برای شما الهام‌بخش خواهد بود. روش حس مشترک به‌کاربرده شده در این کتاب شما را برای استفاده از این ایده‌ها ترغیب خواهد کرد. شما احتمالاً با خواندن این کتاب احساس آرامش می‌کنید. خواندند این اثر مانند این است که دارید با دوستی دانا قدم می‌زنید و صحبت می‌کنید.

خواندن کتاب ۵ زبان عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به همهٔ افرادی که به‌دنبال عشقی ماندگار هستند، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره گری چاپمن

دکتر گری چاپمن نویسنده، سخنران و مشاوری است که علاقه دارد به مردم کمک کند تا رابطهٔ عاشقانهٔ مستحکمی داشته باشند. او در اقصی‌نقاط جهان سمینار برگزار می‌کند و برنامه‌های رادیویی او از بیش از ۴۰۰ ایستگاه رادیویی پخش می‌شود. او سال‌هاست که مشاور ازدواج است. این مشاور تجربیات خود از جلسات بی‌شمار مشاوره و بهبود روابط زناشویی را در کتاب «۵ زبان عشق» جمع‌آوری کرده است. او در این کتاب به حقیقتی ناگفته اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که افراد به زبان‌های مختلفی از عشق صحبت می‌کنند و به شما کمک می‌کند که زبان عشق شریک زندگی‌تان را کشف کنید و بفهمید باتوجه‌به روحیات و شخصیت او چطور به او ابراز علاقه کنید که او عشق شما را دریافت کند.

بخش‌هایی از کتاب ۵ زبان عشق

«یک روز در شهر کوچک چایناگروو در ایالت کارولینای شمالی بودم. روز یکشنبه در نزدیکی کلیسا یک زوج به نام‌های مارک و مری که از اقوام من بودند به‌طرف من آمدند. مارک از من پرسید: ((اگر زوجی در تمام موارد با هم اختلاف نظر داشته باشند، آیا می‌توانند با هم زندگی خوبی بسازند؟)) من که به منظور اصلی مارک پی برده بودم از او پرسیدم: ((چه مدت است که ازدواج‌کرده‌اید؟)) مارک پاسخ داد: ((دو سال است و در این مدت هیچ تفاهمی با هم نداریم.)) به او گفتم یک مثال برایم بزن. مارک گفت: ((مری دوست ندارد من به شکار بروم. من تمام مدت هفته کار می‌کنم و دوست دارم حداقل شنبه و آن‌هم نه تمام شنبه‌ها بلکه فقط در فصل شکار، به شکار بروم.)) در همین بین مری حرف مارک را قطع کرد و گفت: ((قضیه فقط فصل شکار نیست. او غیر از فصل شکار هم به ماهیگیری می‌رود.)) پرسیدم: ((دیگر در چه موردی اختلاف دارید؟)) مارک گفت: ((او از من می‌خواهد که همیشه با او به کلیسا بروم. من صبح‌های یکشنبه با این کار مشکلی ندارم اما در عصرهای یکشنبه دوست دارم استراحت کنم.)) مری گفت: ((تو واقعاً دلت نمی‌خواهد با من به کلیسا بیایی. حتی هر بار که من از خانه به بیرون می‌روم هم دعوا به راه می‌اندازی. تو از من می‌خواهی دائم در خانه باشم و کار کنم. حتی دوست نداری من به خانه مادرم بروم و یا برای خرید از خانه خارج شوم.)) مارک گفت: ((من با بیرون رفتن او مخالف نیستم اما دوست ندارم که وقتی به خانه برمی‌گردم خانه نامرتب و کثیف باشد و غذایی هم برایمان آماده نباشد.)) مری با لحنی عصبانی گفت: ((چه می‌شود که کمی هم در کارهای خانه به من کمک کنی؟ رفتار تو طوری است که انگار نباید در خانه هیچ کاری انجام دهی. تو حتی توقع داری من اتومبیلمان را هم بشویم.))»