کتاب مرغان مهاجر
معرفی کتاب مرغان مهاجر
کتاب الکترونیکی «مرغان مهاجر» نوشتهٔ ولی شمسی (تنها) در نشر گنجور چاپ شده است.
درباره کتاب مرغان مهاجر
داستان با دادوبیدادهای رویا شروع میشود که باز هم شوهرش را با شوهرهای بقیه مقایسه میکند. علی مثل همیشه سکوت میکند تا شاید این بار نیز قضیه فیصله پیدا کند. انگار همیشه اوست که باید در مقابل زیادهخواهیهای رویا کوتاه بیاید. داستان از زبان علی روایت میشود و بعد از اینکه گوشهای از زندگی حال آنها را میبینیم، گریزی به گذشته و شیوهٔ آشنایی خودش با لیلا و دلایل ازدواجشان میزند.
کتاب مرغان مهاجر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مرغان مهاجر
«خیلی سعی کردم که خودم را کنترل کنم و چیزی نگم تا شاید آتش حرص و جوشش مثل دفعاتِ قبل، فروکش کرده و قائله لااقل برای چند ساعتی فیصله پیدا کند ولی انگار هرچه من سکوت میکردم او پُر رو تر و توقعش نیز بالاتر می رفت و مثل ماشینی که در سرازیری ترمز بریده و با سرعت تمام و بدون هیچ گونه کنترل و ملاحظهای، هرچه از دل تنگش بر میآمد بیرون میریخت و بارِمان می کرد و آخر سر بِالأجبار لب به سخن گشوده و گفتم: من خودم را با هیچ کسِ دیگری مقایسه نمیکنم و میخواهم اختیارم دست خودم باشد نه دیگران. کاری هم ندارم آقا حمید یا محسن خان یا دیگران دربست در اختیار همسران خودشان هستند و هرچه آنها امر و نهی می کنند، صمٌ و بکمٌ تن در میدهند. من نه ظرف شستن بلدم نه لباس شستن، و معتقدم خداوند هرکه را برای کاری آفریده است. مرد را برای امورات مردانگی و زن را برای کارهای زنانگی و بینِ آنها حدّ و حدود و حق و حقوق خاصّی قائل شده که رعایت هریک، ضامن سلامت خانواده و خوشبختی آنهاست.
رؤیا که طبق معمول جز حرفها و عقاید خودش هیچ چیز و هیچ کس دیگری برایش مهم نبود چون بمبی که منفجر شود، از جایش بلند شده فریاد زد: پس میفرمائید زن کنیز شماست؟ و هرچه شما بفرمائید فقط باید بگوید: چشم و بس؟ و هیچ حقی در زندگی ندارد و نباید هیچ چیزی به نام او باشد؟ تازه خانوادهٔ محسن خان و وحید و ... خیلی خوشبخت تر از ما هستند. چرا که برعکس حرف شما، در کارهای منزل به همسرانشان کمک کرده و به حرف آنها گوش میدهند. چطور وقتی شوهر خواهرهای شما دربست در اختیار خواهران گرامی تان هستند و هرچی آنها بگویند جز چشم. چیز دیگری نگفته و شب و روز در خدمت آنها هستند؟ اون موقع چیزی نمیگوئی؟ ولی وقتی نوبت به خودت میرسد میگویی هر کسی را بهر کاری ساختهاند و ...؟ تو فقط بلدی به جای اینکه همهٔ وقتتو صرف زن و بچه ات کنی، شدی حلاّل مشکلات مردم و مُدعی العموم همهٔ فک و فامیلات.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه