دانلود و خرید کتاب داس و خنده میخائیل میلنیچینکو ترجمه شهرام همت زاده

معرفی کتاب داس و خنده

کتاب داس و خنده نوشتهٔ میخائیل میلنیچینکو و ترجمهٔ شهرام همت زاده (عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی) است. انتشارات کتاب نیستان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر مجموعه‌ای از لطیفه‌های طبقه‎‌بندی‌شدهٔ دورهٔ شوروی را در بر دارد. این کتاب شامل ۲۶۲۹ لطیفهٔ تاریخی است.

درباره کتاب داس و خنده

کتاب داس و خنده نخستین کار علمی و همراه با موضوع‌بندی لطیفه‌هایی است که از سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۹۱ در شوروی شنیده و ثبت شده‌اند. این کتاب در اصل گردآوری نظام‌مندی است از لطیفه‌هایِ ثبت‌شده در رسانه‌های گروهی، منابعی که مهاجرین با خود به خارج از کشور برده بودند و اطلاعات رسمی از شرح‌حال ساکنان کشور شوروی که در مرکز اسناد شوروی ثبت شده است و نیز گزارش‌ها و پرونده‌های قضایی. ثبت و ضبط لطیفه‌ها به‌وسیلهٔ علاقه‌مندان به آثار شفاهی عامیانه، دفتریادداشت‌های مردم و همچنین سایر منابع انجام شده است. در مجموع این کتاب شامل ۲۶۲۹ لطیفه است که هر کدام از آن‌ها به موضوعی از تاریخ این دوران دلالت دارد. صحت ثبت این لطیفه‌ها در منابع مختلف از جمله منابعی که مهاجران از شوروی در خارج از کشور از خود به جای گذاشته‌اند، منابعی که در دوران پروستوریکا و پس از آن منتشر شده‌اند و همچنین سایر منابع مختلف همچون نوارهای کاست و ... بررسی و تأیید شده است.

برای مدتی طولانی، لطیفه ژانری غیرقانونی بود که هم تعریف‌کردن و هم گوش‌دادن به آن می‌توانست بهانه‌ای برای تعقیب قضایی آن فرد از طرف دولت باشد. فقط در یک دوران بسیار کوتاه و آن هم در جنگ جهانی دوم این ژانر قانونی شد و از آن در جهت تبلیغات سیاسی حاکمان شوروی در مجلات رسمی کشور استفاده می‌شد.

میخائیل میلنیچینکو در ابتدای کتاب داس و خنده اطلاعاتی تاریخی نیز درمورد لطیفه در شوروی ارائه کرده است. 

خواندن کتاب داس و خنده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران طنزهای تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب داس و خنده

«۱۲. مقامات عالی‌رتبه و چهره‌های فرهنگی شوروی

۱. فرق استالین و بوخارین در این بود که بوخارین که بسیار سیگار می‌کشید یک روز قول می‌دهد دود را ترک می‌کند ولی نمی‌تواند به وعده‌اش عمل کند اما از آن سو استالین قول می‌دهد بوخارین را دود می‌کند و می‌تواند به وعده‌اش هم عمل کند!

۲. پس از اخراج گئورگی زیناویف از حزب، لطیفة زیر ساخته شد:

نیکالای دوم نتوانست از پسِ گئورگی راسپوتین بربیاید ولی ژوزف استالین به خوبی از پسِ گئورگی زیناویف برآمد!

۳. سواره نظام بزرگ بودیونی که از افسران تزار بود، در جنگ داخلی روسیه به بلشویک‌ها کمک‌های بسیاری کرد و یکی از عوامل پیروزی آن‌ها همین سواره‌نظام بود. از آنجا که بودیونی به تزار خیانت کرد و بعدها روابط نزدیکی با استالین پیدا کرد و حتی در سال ۱۹۳۵ به درجة مارشالی اتحاد جماهیر شوروی دست پیدا کرد، مردم از او به عنوان «سردار بی‌کله» یا «خر نفهم» یاد می‌کردند و علیرغم رشادت‌ها و دلاوری‌هایش به نوعی تبدیل به سمبل حماقت شده بود. بر همین اساس می‌گفتند که ماین رید رمان «سوارکار بی‌سر» را در اصل براساس زندگی‌نامة بودیونی نوشته است!

۴. سال ۱۹۳۷ واراشیلوف به بودیونی می‌گوید: «دارند همه را به ترتیب می‌گیرند و زندانی می‌کنند. به نظر تو چه خواهد شد؟» بودیونی پاسخ می‌دهد: «همه را که نمی‌گیرند. فقط عاقل‌ها را می‌گیرند که این موضوع ربطی به من و تو پیدا نمی‌کند!»

۵. بودیونی آن قدر به اسب علاقه داشت که معتقد بود هرگز تانک نمی‌تواند جای اسب را به عنوان ابزار جنگی بگیرد. همین موضوع بهانه‌ای شده بود برای ساخت لطیفة زیر:

استالین دستور می‌دهد که برایش یک اسب بیاورند. بودیونی را به عنوان کارشناس اسب پیشش می‌آورند و استالین می‌گوید: «من اسب خواستم نه خر!»

۶. از دفتر خاطرات بودیونی:

صفحة اول: پایم را داخل رکاب گذاشتم و پریدم روی زین.

صفحة آخر: پایم را داخل رکاب گذاشتم و از زین پریدم پایین.

مابقی صفحات: پیتکو... پیتکو... پیتکو...

۷.

- علت مرگ بودیونی چه بود؟

- نفخ سبیل!

۸. ماکسیم گورکی بینایی‌اش رو به ضعف گذاشته بود. عکاسی عکسی را در مجله‌ای به او نشان می‌دهند و گورکی می‌گوید: «چه ازدحام جمعیتی! دریایی از خلق! چه شور و شوقی دارند توده‌ها!» و عکاس به او می‌گوید: «ولی این فقط مزرعه کاشت چغندر قند در یک ساوخوز در اوکرائین است!»

۹. پس از پایان جنگ داخلی و متعاقب آن اعدام‌های دسته‌جمعی که با مرگ عده‌ای زیادی از والدین همراه بود، انبوه بچه‌های بی‌سرپرست و بی‌خانمان مشکل بزرگی را برای کشور ایجاد کرده بودند و بنا به دستور لنین، ژیرژینسکی مسئول حل و فصل این معضل اجتماعی می‌شود. با توجه به کارنامة سیاه وی در همین کشتارها، لطیفة زیر ساخته شده بود:

پسر: پدر این حقیقت دارد که فیلیکس ژیرژینسکی بچه‌ها را دوست داشت؟

پدر: بله، او فقط از والدین‌شان متنفر بود!

۱۰. آناتولی لوناچارسکی که کمیسر آموزش و فرهنگ یا همان وزیر آموزش و فرهنگ بود، به عنوان یکی از وراج‌ترین و پرحرف‌ترین سخنرانان کشور شهرت پیدا کرده بود. بعید بود پیش از رویدادی مهم، او دو ساعتی هنر سخنرانی خودش را به رخ نکشد و همیشه سخنران اول افتتاح و شروع کارها بود. می‌گویند یک روز آتش به خانه‌اش افتاد و خانه‌اش داشت در آتش می‌سوخت. آتش‌نشانان آمده بودند ولی همین طور ایستاده بودند و کاری نمی‌کردند. از آن‌ها می‌پرسند: «چرا شروع نمی‌کنید؟» و آن‌ها پاسخ می‌دهند: «نمی‌توانیم! لوناچارسکی هنوز متن سخنرانی‌اش برای شروع عملیات اطفا حریق را به پایان نرسانده!»

۱۱. لوناچارسکی همسری داشت به غایت زشت که همیشه لباس‌های پوست گران‌قیمت می‌پوشید. یک بار به صورت اتفاقی دوست دوران مدرسه‌اش را می‌بیند که خانمی زیبایی دارد ولی پالتوی پوستی ارزانی به تن کرده است. با شوخی به او می‌گوید: «چرا زنت پوست میمون پوشیده؟ ببین پالتوی زن من ازچه پوست گربة زیبایی است؟» و دوستش پاسخ می‌دهد: «گربه در پوست میمون بهتر است از میمون در پوست گربه!»»

morteza
۱۴۰۱/۰۹/۲۱

بهترینه در نوع لطایف شوروی و کمونیستی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۹۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۵۹۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۷۰%
تومان