دانلود و خرید کتاب سرگذشت ایرانیان کاظم سلطانیه زنجانی (لکیامیم)

معرفی کتاب سرگذشت ایرانیان

کتاب سرگذشت ایرانیان نوشتهٔ کاظم سلطانی (لکیامیم) است. انتشارات ویکتور هوگو این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، از پیدایش مادها تا پایان قاجار را به‌صورت مختصر و مفید روایت می‌کند. «تاریخ ما عبرت‌انگیز نیست؛ تاریخ ما آگاهی‌دهنده است.»

درباره کتاب سرگذشت ایرانیان

کتاب سرگذشت ایرانیان، شجاعت‌ها، وطن‌پرستی‌های بی‌مانند، خیانت‌ها، پستی‌ها در میان ظلمت و روشنایی را روایت می‌کند.

این کتاب، از توضیحاتی دربارهٔ اقوام آریایی، دیگر اقوام، مادها و هخامنشیان آغاز می‌شود و با گذر از سلجوقیان، خوارزمشاهیان، جلایریان و صفویان روایت خود را تا دوران قاجاریه ادامه می‌دهد.

کاظم سلطانی (لکیامیم) این‌گونه تاریخ ایران را از پیش از ورود اسلام به ایران تا مدت‌ها پش از این ورود رصد می‌کند. 

نویسنده در ابتدای این کتاب نوشته است:

«در دنیای کتاب رسمی معمول و متداول است برای آنکه مردم به خواندن جذب شوند. بسیاری از کتب طولانی را تخلیص کرده و ارائه می کنند تا این کار انگیزه را در خواننده برای مطالعه کتب اصلی بوجود آورد و اگر چنین نشد حداقل از مطالب کتاب آگاهی نسبی بدست آورده باشند. این مختصر نیز چنین هدفی دارد.»

خواندن کتاب سرگذشت ایرانیان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران تاریخ کهن و معاصر ایران‌زمین پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کاظم سلطانی

کاظم سلطانی در سال ۱۳۶۹ از دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک فارغ‌التحصیل شد؛ وی دانش‌اموختهٔ رشتهٔ کارگردانی سینما، مؤسس آموزشگاه داستان‌نویسی و انتشارات ویکتورهوگو بوده است.

کاظم سلطانی، در دههٔ ۱۳۵۰، کارِ داستان‌نویسی را آغاز کرد؛ در مجلهٔ کیهان‌بچه‌ها و با نگارش داستان‌هایی با محوریت حیوانات به‌عنوان شخصیت‌های اصلی.

او از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۴، عضو شورای نویسندگان فصلنامه هنر و دبیر سینما و عکاسی بود؛ در بنیاد سینمایی فارابی (۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵) کار کارشناسی فیلمنامه انجام داد و مجلهٔ «در آستانه فردا» را در سال ۱۳۷۳ منتشر کرد.  وی همچنین «انجمن یادگار نیاکان ما» را بنیان گذاشت و ریاست این انجمن که هدف آن نمایش بزرگی و عظمت ایران بوده و هست را برعهده داشت.

سلطانی همچنین در چند دوره، داور فیلم در انجمن سینمای جوان بوده است. او ساخت مجموعه‌ای ۲۶‌قسمتی دربارهٔ ایران‌شناسی را برای شبکهٔ برون‌مرزی صدا و سیما تحت عنوان «گوشه های زیبای ایران» در سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۳، ساخت مجموعه مستند «ایران سرزمین تمدن ها»، در ۱۶ قسمت در سال ۱۳۸۲ و نیز ساخت مستندی پیرامون شاگردان کمال‌الملک (استاد ابوالحسن صدیقی و سیدعلی صنعتی) را درکارنامهٔ سینمایی خود داشته است.

 سلطانی از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹، نخستین فیلم سیاه و سفید اسکوپ را که اقتباسی از شاهنامهٔ فردوسی بود و به‌صورت نیمه‌بلند تدوین شده بود، ساخت.

سلطانی، از سال ۱۳۸۲، آموزش داستان‌نویسی را نیز آغاز کرد و به نگارش چند فیلمنامه پرداخت که از میان آنها می توان این عناوین را نام برد:

آخورین، خونی رث، دختر مغرور، در اعماق قلب من، عقابی بر فراز قفقاز.

این هنرمند و نویسندهٔ ایرانی، در سال ۱۳۹۴، «آموزشگاه داستان نویسی ویکتورهوگو» و به‌دنبال آن «انتشارات ویکتورهوگو» را با هدف حمایت از نویسندگان جوان تأسیس کرد.

برخی از آثار مکتوب کاظم سلطانی عبارت‌اند از:

تاریک از عشق، غرامت دل، شکارچیان پوست سر، قلم خونین ارتش، داستان های دست چپ، زورق کوچک، سنگها همچنان خواهند چرخید، شکارچیان پوست سر، سرگذشت ایرانیان، ای مردان شجاع ایران شما را از یاد نخواهد برد، جادوگری که جادوگری نمی دانست، مرا بیاد آر، سرگذشت ایرانیان، اوه چه رفاقتی... و مجموعه مقالات سینمایی «عصر پرتنش».

بخش‌هایی از کتاب سرگذشت ایرانیان

«تموچین فرزند یکی از طوایف وحشی مغول بود که در جوانی گروهی را به دور خود جمع کرد و به راهزنی پرداخت. بزودی رئیس قبیله خود شد و بعد سایر قبایل را بزیر فرمان خود درآورد و لقب خان فاتح (چنگیزخان) را بر خود نهاد و انجمن سران طایفه ها درفشی که ۹ دم اسب سفید از آن آویخته بود را به نشانه فرمانروایی به وی دادند.

دو بازرگان ایرانی که برای تجارت به آنجا رفته بودند به چنگیز در ایجاد سپاهی منظم و اداره کشور، چیزهای فراوان آموختند. خط ایقوری به عنوان خط رسمی حکومت او شد.

چنگیز سپاهی قدرتمند بوجود آورد که سربازانش تا سر حد مرگ می جنگیدند و ترس را نمی شناختند.

چنگیز ابتدا به چین حمله کرد و پکن را به تصرف خود درآورد. در این زمان با برافتادن دولت قراختاثیان توسط سلطان محمد، او با ایران همسایه شد. چنگیز ابداً قصد حمله به ایران را نداشت بیشتر مایل بود با دولت قدرتمند ایران تبادلات بازرگانی و روابط دوستانه داشته باشد به همین دلیل گروهی بازرگان را به ماورالنهر فرستاد. در شهر مرزی «اترا» حاکمی از اقوام سلطان محمد در نهایت ناجوانمردی و بی خردی همه را کشت و اموالشان را غارت کرد.

چنگیز از این عمل به خشم آمد و فرستادگانی پیش شاه ایران روانه کرد تا دلیل این رفتار زشت را بداند اما این سلطان نادان و شهوتران با مشاوران نادان تر از خود آنها را نیز کشت و چنگیز را به اوج خشم و نفرت رساند. چنگیز به همراه چهار پسر خود به خونخواهی رو به ایران نهاد و خون های بسیاری بر زمین ریخته شد. وقتی سلطان محمد متوجه حمله مغولان شد به مقابله آنها رفت اما جنگجویان مغول با سری نترس و قدرتی کوبنده چنان حمله می‌کردند که ترس سراپای وجود سلطان ترسو را فرا گرفت و پا به فرار گذاشت. اعضای خانواده اش را به مازندران فرستاد و خودش به نیشابور رفت تا سپاهی فراهم سازد و برابر مغولان به ایستد. اما در آنجا به عیش و عشرت و خوشگذرانی مشغول شد و مردم بینوای ایران را در شهرهای شمالی و شمال شرقی در برابر این قوم خون آشام به حال خود رها کرد.»

محمدتقی ریاحی
۱۴۰۳/۰۴/۱۷

این کتاب یکی از بدترین کتاب های تاریخی هست... پر است از تعصبات نژادی و ملی. بی طرف نیست و فقط میخواد بگه ما بهترین بودیم... در اینکه ایران قدرتمندترین و باشکوه ترین بود هیچ شکی نیست. اما مؤلف نباید

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۹ صفحه

حجم

۳۱۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۶۹ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان