کتاب جکی چان چه کسی است؟
معرفی کتاب جکی چان چه کسی است؟
کتاب جکی چان چه کسی است؟ نوشتهٔ جودی جنسن شفر و ترجمهٔ ابوالفضل طاهریان ریزی است و انتشارات طاهریان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب جکی چان چه کسی است؟
فانگ سیلونگ با نام مستعار جکی چان، ۷ آوریل ۱۹۵۴ به دنیا آمد. او بازیگر، فیلمساز، رزمیکار و بدلکار اهل هنگ کنگ است. جکی برای سبک مبارزهٔ آکروباتیک اسلپاستیک، زمانبندی خندهدار در اجرا و بدلکاریهای نوآورانهاش که معمولاً خودش آن را اجرا میکند شهرت دارد. چان از دههٔ ۱۹۶۰ مشغول به بازیگری بوده و در بیش از ۱۵۰ فیلم ایفای نقش کردهاست. او یکی از محبوبترین ستارههای فیلمهای اکشن در تاریخ است. در سال ۲۰۱۶ جایزۀ اسکار افتخاری به او اهدا شد.
چان یکی از شناختهشدهترین و تأثیرگذارترین شخصیتهای سینمایی در جهان است که طرفداران گستردهای در جهان دارد. او ستارههای شهرت پیادهروی ستارگان، هنگ کنگ و پیادهروی مشاهیر هالیوود را کسب کردهاست. جکی همچنین یک نیکوکار شناختهشده در سطح جهانی است و از سوی مجلهٔ فوربز به عنوان یکی از ۱۰ چهره برتر خیریه شناخته شده است.
کتاب جکی چان چه کسی است؟ زندگی جکی را از بچگی تا بزرگسالی برای خوانندگان شرح میدهد.
خواندن کتاب جکی چان چه کسی است؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان بهویژه طرفداران جکی چان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جکی چان چه کسی است؟
«چان کونگسانگ هفت ساله به پدرش خیره شده بود او به سختی باور میکرد که به مسافرت میروند! پدرش قبلاً هرگز او را به مسافرت نبرده بود. مخصوصاً از روزی که قرار بود کونگسانگ به مدرسه برود. او در مدرسه شاگرد زرنگی نبود و آنجا را دوست نداشت. او به خاطر شیطان بودن بیش از حد در مدرسه به مشکل بر میخورد.
کونگسانگ به اتاق خوابش دوید و لباس موردعلاقهاش را پوشید (لباس کابوی غربی با کلاه بزرگ و تفنگ پلاستیکی) که هدیه تولدش از طرف والدینش بود. او در حالیکه برای مادرش دست تکان میداد همراه پدرش سوار اتوبوس شد.
"کجا می رویم؟" او سئوال کرد. پدرش گفت: "یک جایی خاص." آنها سوار بر اتوبوس از خانهاش در قله ویکتوریای، هنگکونگ، به شهری دیگر رفتند. کونگسانگ قبلاً هرگز به این شهر نرفته بود. این شهر پر از صدا و بوهای ناآشنا بود. اما او یک بو را تشخیص داد: نانهای شیرمال! که بسیار دوست داشت. او از پدرش خواست که مقداری نان شیرمال بخرد.
او با نان شیرمالی در دست، به همراه پدرش سوار کشتی شدند که تجربه جدید دیگری برای پسر بود. آنها از طریق بندر ویکتوریا به سمت شهر شلوغ کاولون رفتند. کونگسانگ و پدرش جمعیت، ماشینها، خاطرات گذشته، ساختمانها و تابلوهای تبلیغات غذا و موسیقی را پشت سرگذاشتند تا به خیابانی پر از ساختمانهای قدیمی رسیدند. دل کونگسانگ گرفت چون این خیابان هیچ چیز هیجانانگیزی نداشت. انگار که ماجراجویی آنها تمام شد؟»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه