کتاب توطئه علیه نژاد بشر (یک تدبیر علیه وحشت)
معرفی کتاب توطئه علیه نژاد بشر (یک تدبیر علیه وحشت)
کتاب توطئه علیه نژاد بشر (یک تدبیر علیه وحشت) نوشتهٔ توماس لیگوتی و ترجمهٔ پرویز شبرنگ است و نشر یمام آن را منتشر کرده است. این کتاب به همراه مقالهٔ آخرین مسیحا از فیلسوف نروژی پیتر وسل زاپف با پیوستی در باب آنتیناتالیسم است.
درباره کتاب توطئه علیه نژاد بشر (یک تدبیر علیه وحشت)
کتاب توطئه علیه نژاد بشر یک کتاب غیرداستانی است که توسط لیگوتی در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. او در این کتاب مجموعهای از مقالات را ارائه میدهد که بدبینی فلسفی و دیدگاههای آنتیناتالیسم او را نشان میدهد که در آن از مقالات پیتر وسل زاپف «آخرین مسیحا» و نوشتههای امیل سیوران (۱۹۱۱ـــ ۱۹۹۵) و فیلیپ ماینلندر (۱۸۴۱ـــ ۱۸۷۶) به عنوان الهامبخش دیدگاه فلسفی خود نام برده است. لیگوتی از همان ابتدای کتاب دیدگاهی بدبینانه دارد. او با نقد این فرض عامی که «زنده بودن اشکالی ندارد» یا اینکه رنج به طور کلی بر لذت غلبه دارد، به عنوان یک فرض آغازین استدلال میکند که وجود آگاهی مستلزم یک تراژدی است: یعنی کسی که آگاهتر از ماهیت بیمعنی و اغلب هولناک آن است.
در جهان که در این کتاب از آن به عنوان «به طرز بدخیم بیفایده» یاد میشود، ما باید هرچه بیشتر آرزو کنیم که از این واقعیت آگاه نباشیم و بنابراین موجودات بیش از حد آگاه باید دائماً و عمداً در تمریناتی شرکت کنند که آگاهی آنها را از جنبههای منفی وجود منحرف کند و براین اساس آگاهی را به چیزی تبدیل میکند که «نباید باشد» و تلاشهای بشر برای مقابله، نادیدهگرفتن یا سرکوب فعالانهٔ این واقعیت، بخش قابل توجهی از وسواسهای جامعهی مدرن را در بر میگیرد. لیگوتی استدلال دارد که تنها راه فرار کامل از مخمصهٔ آگاهی، مرگ است اما تعداد بسیار کمی از انسانها به شکوه مرگ فکر میکنند!
خواندن کتاب توطئه علیه نژاد بشر (یک تدبیر علیه وحشت) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب توطئه علیه نژاد بشر (یک تدبیر علیه وحشت)
«این بار زندگی فراتر از هدف خود شلیک کرده بود و خود را از هم پاشید. یک گونه به صورت افراطی به نبوغ مسلح شده بود و به همان اندازه تهدیدی برای رفاه خودش بود. اسلحهی او مانند یک شمشیر بدون دسته بود، تیغهای دو لبه که همه چیز را در اطراف خود میبرید و هر کس میخواست از آن استفاده کند، باید یکی از تیغهها را به سمت خود نشانه میگرفت.
انسان تابعیت خود در کیهان را از دست داد، میوهی درخت معرفت خیر و شر را چشید و به همین دلیل از بهشت رانده شد. او که در دنیای اطرافش قرار گرفته بود، به موجودی قدرتمند مبدل شد، اما اکنون به قدرت خود لعنت میفرستاد، زیرا آن را به قیمت هماهنگی روحش خریده بود و بهای آن را با از دست دادن معصومیت و آرامشی که از آن برخوردار بود، پرداخت.
او اکنون تنها ایستاده است؛ سرشار از رؤیاهای خودساخته، خیانتشده توسط کائنات، مبهوت و ترسیده، بسان حیوانی که از غرش رعد و مشاهدهی چنگالهای شیر احساس ترس میکند. با این حال انسان از خود زندگی وحشت داشت ــ در واقع او از ذات خودش وحشت داشت! آری این زندگی به طرز بدخیم بیفایده است... .»
حجم
۴۸۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۴۸۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
نظرات کاربران
توماس لیگوتی نویسنده این کتاب شناخته شده بخاطر سبک روایی خاص و متأثر از اچ.پی.لاوکرفت در ژانر وحشت فراطبیعی ست. اما این کتاب در اینجا که در ژانر "non-fiction" یا ناداستان می باشد به مراتب ترسناک تر از داستان های
از ترجمان اثر میگویم و چیزی از اثر اینجا نیست؛ مترجم، از مفاهیمی که در اینجا هستند جدا نیست و با بنا را بر این نهادن در نقد هر ترجمانی نیک میتوان رهیافت که اینجا با برخورد فردی کاملاً وفادار به
امیدوارم نظر مترجم عزیز رو به این نحو بتونم بدونم. من این دنیا رو فقط بخاطر اینکه همه چیز درش ضعیف و آسیب پذیره دوس دارمو میپذیرم چون عیر این معنی نداره.. بخاطر اینکه اگه هر کدوم از اجزا این دنیا
کتاب بسیار ارزشمندی بود. سوالی دارم از مترجم محترم کتاب: آیا ترجمه سایر کتاب های توماس لیگوتی رو در برنامه خودتون دارید؟
کتابهای دیگه این نویسنده و مترجم(کاتب تلخ کام و نابودی) رو هم موجود کنید
👍👍👍👍👍👍
ترجمه خیلی بد می باشد. پیشنهاد می کنم از روی متن انگلیسی بخوانید اثر سختی نیست