کتاب مغز و هوش عاطفی
معرفی کتاب مغز و هوش عاطفی
کتاب مغز و هوش عاطفی نوشتهٔ دانیل گلمن و ترجمهٔ حمیدرضا بلوچ است و پندار تابان (جیحون) آن را منتشر کرده است. این کتاب یافتههای جدید در خصوص مغز و هوش عاطفی را بررسی میکند.
درباره کتاب مغز و هوش عاطفی
این روزها مردم با اصطلاح هوش عاطفی آشنا هستند و میدانند منظور از هوش عاطفی یا هیجانی چیست. همانطور که روزگاری اصطلاح آیکیو به زبان مردم وارد شد، حالا اصطلاح ایکیو نیز به فرهنگ لغات مردم اضافه شده که بسیار دلگرمکننده و نویدبخش است. امروزه ثابت شده که هوش عاطفی یا هیجانی ابزار قدرتمندی برای پیشرفت در عرصههای مختلف زندگی، از جمله شغل و حرفه، روابط اجتماعی، مدیریت، ازدواج و غیره است.
این کتابْ چکیده و نتیجهٔ دهها سال تحقیق و پژوهش دانیل گلمن بر روی مغز و عواطف و هیجانهای انسانهاست. مفهوم هوش عاطفی در واقع زمینهٔ جدیدی از علم عصبشناسی است.
این کتاب شما را در جریان یافتههای جدید در زمینهٔ هوش عاطفی قرار میدهد تا با بهکارگیری این مهارتهای اساسی در زندگی، به موفقیت بیشتری دست پیدا کنید. این یک گزارش علمی و تکنیکی کسالتآور و خستهکننده نیست، بلکه دانش و بصیرت نوینی است که میتوانید آن را فرا بگیرید و در زندگی علمی و روزمرهٔ خود به کار ببرید و از فواید شگفتانگیز آن بهرهمند شوید.
در این کتاب، موضوعات زیر مورد بررسی قرار گرفتهاند:
آیا اصولاً چیزی به نام هوش عاطفی وجود دارد که ماهیتاً با هوش علمی (IQ) فرق داشته باشد؟
رادار اخلاقی مغز
مکانیسم خلاقیت
مدار مغزی مخصوص انگیزه، پشتکار و مداومت
حالات مغز در هنگام انجام بهترین عملکرد خود و نحوهٔ تقویت کردن نواحی مغزی مربوطه
مغز اجتماعی: ارتباطگیری با دیگران و شیمی روابط بین فردی
مغز دوم: مغز ما در اینترنت
تفاوتهای حس همدلی آدمها با یکدیگر و تفاوتهای کلیدی میان جنس زن و مرد
آسیبشناسی اجتماعی در محیط کار تقویت قابلیتهای مربوط به هوش عاطفی و درسهای عصبی برای مربیگری
به طور کلی، سه مدل هوش عاطفی وجود دارد که هر کدام با مجموعهای از تستها و مقیاسها اندازهگیری میشوند: یکی مدل پیتر سالوی و جان مهیر است که اولین بار آن را در مقالهٔ خود در سال ۱۹۹۰ مطرح کردند. دیگری مدل روون بارون است که در این حیطه تحقیقات مهمی انجام داده است و سومی مدل دانیل گلمن است. البته چند مدل دیگر از هوش عاطفی تاکنون ارائه شده که بیشتر در زمینهٔ کار هستند و همین نشان میدهد هوش عاطفی در زمینههای مختلف، معنای خاص خود را دارد.
خواندن کتاب مغز و هوش عاطفی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ روانشناسی و علومتربیتی و عصبشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره دانیل گلمن
دانیل گلمن نویسندهٔ مشهور و محبوب آمریکایی است. او متولد سال ۱۹۴۶ میلادی و از دانشآموختگان دانشگاه هاروارد است. دانیل گلمن با نوشتن کتاب هوش عاطفی معروف شد.
دانیل گلمن، مسئولیت نگارش بخش مربوط به رفتار و علوم مغزی را در نیویورک تایمز بر عهده دارد و مقالههای او در سراسر جهان منتشر میشود. او مدتی در دانشگاه هاروارد به تدریس اشتغال داشت و پیشتر، سردبیر مجلهٔ روانشناسی امروز (مجله) بود.
آنچه کتاب پر جاذبه و روشنگر دانیل گلمن مطرح میکند، این است که دیدگاه ما در مورد هوش انسان، بسیار تنگنظرانه است و بسیاری از تواناییهای مهمی را که در نحوهٔ عملکرد ما در زندگی، نقش تعیینکننده دارند، در بر نمیگیرد. دانیل گلمن با مطرحساختن پژوهشهای خارقالعادهای که در زمینهٔ مغز و رفتار انجام شده است، نشان میدهد که عوامل دیگری دستاندرکارند که موجب میشوند گلمن آن را هوش هیجانی میخواند. هوش هیجانی، موارد زیر را شامل میشود: خود آگاهی و مهارت تکانشگری، پایداری، اشتیاق و انگیزش، همدلی، و مهارتهای اجتماعی.
بخشی از کتاب مغز و هوش عاطفی
وضعیت صحیح مغز برای انجام کار
برای اینکه بر خودمان کنترل و تسلط داشته باشیم، باید از دو مهارت اساسی مربوط به هوش عاطفی برخوردار باشیم: خودآگاهی و خودتنظیمی. وقتی که این دو مهارت را به اندازهٔ کافی داشته و به مقدار مطلوب بر خود کنترل و تسلط داشته باشیم، آنگاه در وضعیت مطلوب و صحیح مغزی برای انجام هر کار قرار داریم.
هنگامی که میخواهیم کاری را که در دست داریم انجام دهیم، لازم است که در بهترین وضعیت درونی خود باشیم. هر وضعیت درونی دارای مزایا و مضراتی است؛ برای مثال، تحقیقات نشان میدهد خلق و خوی مثبت در هنگام انجام کار دارای فواید بسیاری است، از جمله، خلاقتر هستیم، بهتر حل مشکل میکنیم، از انعطافپذیری ذهنی بیشتری برخوردار هستیم، و در تصمیمگیریهای مربوط به کار با مهارت بیشتری عمل میکنیم.
ولی خلق و خوی مثبت مضراتی نیز دارد، از جمله اینکه در تشخیص موارد ضعیف از قوی، زیاد سخت نمیگیریم، یا تصمیمگیریهایمان را خیلی سریع انجام میدهیم، یا به جزئیات کاری که در دست داریم توجه چندانی نداریم.
اکنون اجازه بدهید ترشرویی و بدعنقی را بررسی کنیم. این نوع خلق و خو نیز دارای جنبههای مثبت و منفی است. یکی از فواید آن این است که در چنین حالتی به جزئیات توجه بیشتری نشان میدهیم، حتی در هنگام انجام کارهای کسالتبار و خستهکننده، مثلاً قبل از مطالعهٔ قرارداد، ما را وادار میکند که خیلی جدی باشیم. در مواقع کجخلقی، شک و تردید بیشتری نشان میدهیم، از همین رو، کمتر تمایل داریم که به راحتی به نظر افراد متخصص و کارشناس اعتماد کنیم. به همین سبب، مدام سؤال میکنیم و میخواهیم خودمان نتیجهگیری نهایی را انجام دهیم. حتی خشم هم برایمان مزیتهایی دارد، انرژیمان را بیدار میکند و به تحرک میاندازد و باعث میشود تمرکز کنیم تا موانع را از سر راه هدف خود برداریم و به ما سوخت میرساند تا بتوانیم حریفی را که در دور قبل ما را شکست داده، در دور بعدی ببریم (خواه این رقیب یک تیم مدرسهای باشد، خواه کار و معاملهای در دنیای تجارت).
اما ترشرویی و بدعنقی جنبههای منفی نیز دارد؛ از جمله اینکه برای خودمان و افراد اطرافمان ناخوشایند است. همچنین از لحاظ روانی، بدبینتر میشویم و بنابراین در مقایسه با مواقعی که خوشبین هستیم، احتمال بیشتری دارد که در هنگام مواجه شدن با ایراد و اشکالی در کار، زودتر عصبی شویم و کار را رها کنیم. خلق و خوی بد باعث میشود نسبت به هر چیزی که در حال بررسی آن هستیم دیدگاه منفی پیدا کنیم و در نتیجه بر قضاوت ما تأثیر منفی میگذارد. چون در این حالت اطرافیان ما چندان تمایلی به همکاری با ما ندارند، هماهنگی میان اعضای گروه را به هم میزنیم. بدیهی است که یک عضو بدخلق و ترشرو در گروه میتواند کارایی و بازده افراد آن گروه را کاهش دهد.
سرانجام یکی از ارزشمندترین مزایای مغزی که در حالت مناسب و صحیح برای انجام کار قرار دارد این است که از خلاقیت بسیار زیادی برخوردار است.
حجم
۹۷۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۹۷۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه