دانلود و خرید کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره سزار آیرا ترجمه فرزانه حسنی‌داریان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره اثر سزار آیرا

کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره

نویسنده:سزار آیرا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره

کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره نوشتۀ سزار آیرا و ترجمۀ فرزانه حسنی‌داریان است. انتشارات نوش آفرین این کتاب را منتشر کرده است. نویسندۀ این رمان، یکی از سه یا چهار نویسندۀ برتری است که در اسپانیای امروزی مشغول به کار است.

درباره کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره

کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره، قصه‌ای از زندگی نقاشی است که به‌طورخاص در کشیدن تصاویری از منظره‌ها تخصص دارد. این قصه، به‌طورهمزمان به قلمروهای تاریخ، فلسفه و فانتزی نیز می‌پردازد.

این نقاش به تشویق یک کاشف و طبیعت‌شناس به آرژانتین، شیلی و مکزیک سفر می‌کند تا مناظر آنجا را با حسی از آنچه آن طبیعت‌شناس، «کلیت فیزیوگنومیک» می‌نامد، نقاشی کند. این ماجراجویی‌ها اما تقریباً به قیمت جان هنرمند نقاش تمام می‌شود.

خواندن کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یک فصل از زندگی نقاش منظره

«به مدت یک و نیم روز در آن فضای وحشت‌آور پیش رفتند. هیچ پرنده‌ای در آسمان و هیچ خوکچه هندی، شترمرغ، خرگوش صحرایی یا مورچه‌ای روی زمین دیده نمی‌شد. به نظر می‌رسید پوسته خشک زمین از کهربای خشک شده ساخته شده است. وقتی که سرانجام به یک رودخانه رسیدند، که می‌توانستند از آب آن استفاده کنند، بدگمانی راهنما تایید شد. او این معما را حل کرد که مخصوصاً آنجا در سواحل رود گیج‌کننده شده بود: علاوه بر اینکه آن‌ها عاری از هر گونه سلول گیاهیِ زنده بودند، درختان متعدد (عمدتاً بید) تمام برگ‌هایشان ریخته بود، مثل اینکه زمستانی ناگهانی آن‌ها را به شوخی عریان کرده باشد. این یک منظره تاثیرگذار بود: کالبدهای خاکستری رنگ، تا جایی که چشم کار می‌کرد حتی بدون کوچک‌ترین تکانی. و بخاطر این نبود که برگ‌هایشان ریخته بود، زیرا زمین سیلیس خالص بود.

ملخ‌ها. بلای آسمانی کتاب مقدس از این راه عبور کرده بود. این راه‌حلی بود که نهایتاً به وسیله راهنمایشان آشکار شد. اگر انجام این کار را به تعویق انداخته بود، تنها به این دلیل بود که می‌خواست ابتدا مطمئن شود. او علائم را توسط شنیده‌هایش تشخیص داده بود، بدون اینکه هرگز آن‌ها را با چشم خود دیده باشد. او درباره‌ی منظره هجوم ملخ‌ها هم چیزهایی شنیده بود، اما ترجیح می‌داد که درباره ی آن صحبت نکند، چرا که تخیلی به نظر می‌رسید، البته با توجه به نتایج، به سختی می‌شد تخیل را از حقایق متمایز کرد. کراوس با توجه به ناامیدی دوستش در مورد دیدن سرخپوستان، پرسید آیا ناراحت نیست که به این مورد هم دیر رسیده است. راجنداس آن را تصور کرد. دشتی سرسبز که ناگهان توسط یک ابر پر سر و صدا پوشانده شد و لحظه‌ای بعد، دیگر هیچ چیز نبود. آیا یک نقاشی می‌تواند آن را مجسم کند؟ خیر. شاید یک نقاشی دنباله‌دار بتواند.

آن‌ها بدون وقت تلف کردن راه خود را ادامه دادند. فکر کردن به مسیر هجوم ملخ‌ها بی‌فایده بود، چرا که ناحیه‌ی تحت تأثیر واقع شده بیش از حد بزرگ بود. آن‌ها باید برای رسیدن به سن لوئیس تمرکز می‌کردند و در عین حال سعی می‌کردند در صورت امکان از اوقات خود لذت ببرند. این ها همه تجربه بود، حتی اگر تنها چند دقیقه برای چیزی دیر می‌رسیدند. حس و حال باقی مانده در جَو، طنین‌انداز آخرالزمان بود.

آنطور که مشخص شد، تعدادی از مشکلات عملی کار را برای نقاشان دشوار ساخت تا نتوانند از اوقات خود لذت ببرند. آن روز بعد از ظهر، پس از دو روز روزه‌ی اجباری، اسب‌ها به انتهای محدوده تحمل خود رسیدند. آن‌ها غیرقابل کنترل شدند و هیچ چاره‌ای بجز توقف کردن وجود نداشت. برای بدتر کردن شرایط، دمای هوا هم همانطور افزایش یافت و احتمالاً به حدود صد و بیست و دو درجه رسید. ذره‌ای از هوا هم حرکت نمی‌کرد. فشار هوا پایین آمده بود. سقف سنگینی از ابرهای خاکستری بالای سرشان معلق بود، اما حتی ذره‌ای از آفتاب سوزانی که بر آن‌ها می‌تابید را کم نمی‌کرد. چه کار می‌توانستند بکنند؟ آشپز جوان ترسیده بود و از اسب‌ها دوری می‌کرد که او را گاز نگیرند. پیرمرد که از شکست خود به عنوان یک راهنما شرمنده بود سرش را بالا نمی‌آورد. اوضاع وخیمی بود: این اولین باری بود که او از منطقه‌ای عبور می‌کرد که توسط هجوم ملخ‌ها ویران شده بود. آلمانی‌ها با زمزمه مشورت می‌کردند. آن‌ها در یک پهنه‌ی وسیعِ رنگ باخته بودند که اطرافش با تپه‌هایی احاطه شده بود. نظر کراوس این بود که بیسکوییت‌ها را خرد کرده و سپس با آب و شیر مخلوط کنند و آن را به خورد اسب‌ها بدهند و چند ساعت منتظر بمانند تا آرام شوند و دوباره در خنکای عصر شروع به حرکت کنند. برای راجنداس، این طرح چندان نامعقول بود که حتی جای بحث نداشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

حجم

۱۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۵۰۰
تومان