کتاب جغرافیای عشق
معرفی کتاب جغرافیای عشق
کتاب جغرافیای عشق نوشتهٔ اهداف سویف و ترجمهٔ زهرا نوربخش و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است. این کتابْ یک داستان عاشقانۀ خلافِ عُرف و جامع و وسیع و مهیج است.
درباره کتاب جغرافیای عشق
در دو سرِ قرن بیستم، دو زنْ عاشقِ مردانی خارج از دنیای آشنای خود میشوند. در ۱۹۰۱، آنا وینتربورن که بهتازگی بیوه شده، انگلستان را به مقصد مصر ترک میکند و در آنجا مجذوب مصرِ واقعی شده و در دام عشق شریف پاشا البارودی، یک ملیگرای مصری که به جنبشِ کشور خود بسیار متعهد است، میافتد. حدود صد سال بعد، ایزابل پارکمن که یک خبرنگار آمریکاییِ مطلقه و بازماندۀ آنا و شریف البارودی است، عاشق عُمَر الغمراوی، یک رهبر ارکستر آمریکایی ـ مصری با انگیزههای سیاسی خاص خود، میشود. در تلاش برای درک عواطف چالشبرانگیزِ خود و نیز کشف حقیقت در مورد پیشینیانش، ایزابل نیز به مصر سفر میکند و یک صندوقِ خانوادگی قدیمی را همراه خود میبرد که در داخل آن نوشتهها و دفاتر خاطراتی است که رازِ آنا و شریف را برملا میکنند. اما آیا آگاهی از این راز به پایان خوشی برای ایزابل میانجامد؟
این رمان نقدهای مثبتِ بسیاری را در تایمز، گاردین و ایندیپندنت به خود اختصاص داد.
خواندن کتاب جغرافیای عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمامی دوستداران رمانهایی با شخصیت اعراب پیشنهاد میکنیم.
درباره اهداف سویف
أهداف سویف، رماننویس و تحلیلگرِ مسائل فرهنگی و سیاسی، متولد ۱۹۵۰ در قاهرۀ مصر است. او تحصیلات خود را در مصر و پس از آن در انگلستان گذراند و موفق به کسب مدرک دکترای خود در رشتۀ زبانشناسی از دانشگاه لنگستر بریتانیا شد.
نخستین رمان او با نام در چشم خورشید در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. دومین رمانِ او که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد، جغرافیای عشق نام داشت که در فهرست نامزدهای جایزۀ بوکر قرار گرفت. جغرافیای عشق به ۲۱ زبان ترجمه و منتشر شده و به فروشی بیش از یک میلیون نسخه دست یافته است.
زبان نوشتاریِ این نویسندۀ زن در مرحلۀ نخست انگلیسی است. اما گفتمانِ او در نوشتههایش عربی است، در واقع مخاطب داستانهای سویف، زبان عربی را از طریقِ خواندن نوشتههای او به انگلیسی درمییابد. او دو مجموعه از داستانهای کوتاه نیز منتشر کرده است: عایشه در سال ۱۹۸۳ و سندپایپر (که نام گونهای مارماهی است) در ۱۹۹۶. وی در حوزۀ ترجمه نیز فعالیتهایی داشته است.
او نگاه سیاسی را در نگارش آثارش ترک نمیکند و به تاریخ و سیاستِ مصر اهمیت زیادی میدهد و به شکلی جذاب و لذتبخش مخاطب خود را با تاریخ و وضعیت سرزمینش آشنا میسازد. از دیگر اقداماتِ مهم و تأثیرگذار این نویسندۀ فعال باید به تأسیس نخستین جشنوارۀ ادبیات فلسطین اشاره کرد که خودِ او نیز مسئولیت این جشنواره را بر عهده دارد. سویف بهطور جدی با نشریۀ گاردین در حوزۀ مسائل و تفسیرهای سیاسی همکاری دارد و تحلیلهای مفصل و جدی او دربارۀ انقلاب مصر در این نشریه منتشر شده است.
أهداف با یان همیلتون ازدواج کرده و دو فرزند به نامهای عُمَر رابرت همیلتون و اسماعیل ریچارد همیلتون دارد. او زندگی خودش را بینِ دو شهر لندن و قاهره تقسیم کرده است. در سال ۲۰۲۰، او بهاینعلت که خواستار آزادی زندانیان سیاسی در طول همهگیری کووید۱۹ در مصر شده بود، بازداشت شد.
بخشی از کتاب جغرافیای عشق
این نور و روشنایی شبیه هیچچیزی نیست که آنا تابهحال دیده است. روزبهروز او را به عقب میکشد. روزبهروز این نور خودش را بر روی فرشهای نفیس، کفپوشهای سنگی یا مرمری و حصیرهای کاهی میگستراند. از میان چوبِ کندهکاری مشبک عبور میکند و نقش خود را بر روی دیوارهای موزاییکی و درهای معرق و پارچههای چینخورده میاندازد و گلها و چهرهها و دستهای گشوده یا گرهخورده را روشن میکند.
آنا به دستهای خودش نگاه میکند که محکم در هم گره خورده و در دامنش قرار دارند. حلقهٔ ازدواجش روی پوست کمرنگش درخشش چندانی ندارد. برآمدگی انگشتهایش سفیدی کمرنگتری دارند. دستهایش را از هم باز میکند، انگشتهایش را میکشد و دستهایش را آرام و به شکل باز بر روی زانوانش میگذارد.
او خودش نیست. من این جمله را قبلاً شنیدهام و حالا به نظرم میآید باید آن را به کار ببرم. ادوارد، همسرم، خودش نیست.
هفت ماه همراه با سِر چارلز تمام اخبار مربوط به حوادث سودان را دنبال کردم. هفت ماه برای سلامتی و بازگشت او دعا کردم. و حالا که برگشته، تقریباً او را نمیشناسم. لاغر شده و گرچه صورتش بهخاطرِ آفتاب جنوب سرخ شده، اما انگار یکجور زردی و رنگپریدگی زیر آن کمین کرده.
آقای وینتروپ او را دیده و میگوید به نوعی عفونت استوایی مبتلا شده و به کمک آرامش و غذای مقوی، و بعدازآن ورزش، دوباره خوب خواهد شد. بهخاطرِ اصرارهای آقای وینتروپ، هرروز برای هواخوری و پیادهروی بیرون میروم و عادت کردهام تا موزهٔ ساوث کنزینگتون بروم که مکانی بسیار زیبا و آرامشبخش است و در آن چند اثر نقاشی از آقای فردریک لوئیز را دیدهام. آنها چنان زیبایی چشمگیری دارند که در حضورشان احساس میکنم دستی مهربان روحم را نوازش میکند.
بر روی تختی کوتاه' زنی بر روی انبوهی از کوسنهای ابریشمی خوابیده است. بالای سرش' پردهای بزرگ آویزان است که از میان موج سبز و درخشان آن' سایههای متحرک پشت درهای توری و از ورای آنها نور دیده میشود. پرتویی از نور خورشید ـ از پنجرهٔ باز بالای سرش ـ بر گردن و صورت آن فردِ خفته میتابد، شومیز کرمرنگی با دکمههای بازِ جلیقهٔ سفتش نمایان شده. چشمنظرِ کوچکی بر روی گلویش میدرخشد. آنا به ساعتش نگاهی میاندازد: ده دقیقهٔ دیگر هم وقت دارد.
حجم
۵۷۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۳۲ صفحه
حجم
۵۷۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۳۲ صفحه