کتاب بادبادک باز
معرفی کتاب بادبادک باز
بادبادکباز نوشتهٔ خالد حسینی، ترجمهٔ رضا زارع است. این کتاب را انتشارات ملینا منتشر کرده است.
درباره کتاب بادبادکباز
بادبادکباز داستانی بلند در ۲۵ بخش است که بهوسیلهٔ شخصیت امیر روایت میشود. خالد حسینی در این داستان به شرح زندگی امیر و حسن، دو دوست افغانستانی میپردازد. امیر در خانوادهای اربابزاده به دنیا آمده و اکنون در امریکا زندگی میکند. حسن اما فرزندِ خانوادهای فقیر بوده است. در این داستان شاهد اختلاف طبقاتی و وضعیت اجتماعی و سیاسی افغانستان در زمان حکمرانی طالبان بر این کشور هستیم.
خالد حسینی در سال 1965 در کابل به دنیا آمد. او کتابهای خود را به زبان انگلیسی مینویسد. آثار حسینی در امریکا و اروپا بسیار خوانده شده و مورد توجه قرار گرفته است. او همچنین موفق به کسب جوایز متعددِ معتبری شده. برای نمونه، کتاب بادبادکباز موفق به کسب جوایز زیر شده است:
برنده جایزهٔ بوکر سال ۲۰۰۴
برنده جایزهٔ ادبی الکس
برنده جایزهٔ ادبی Elle.
از دیگر آثار خالد حسینی میتوان به ندای کوهستان، هزار خورشید تابان و و کوهستانها فریاد زدند اشاره کرد.
خواندن کتاب بادبادکباز را به چه کسی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به همهٔ دوستداران ادبیات داستانی و افرادی که به داشتن اطلاعاتی در مورد افغانستان علاقهمند هستند پیشنهاد میکنیم.
درباره خالد حسینی
خالد حسینی نویسنده توانای افغان ۴ مارس ۱۹۶۵ در کابل به دنیا آمد. پدرش تاجیک و مادرش اصالتا پشتون بودند. مادر در دبیرستان دخترانه فارسی و تاریخ درس میداد و پدرش دیپلمات وزارت خارجه بود. همین موضوع آنها را در سال ۱۹۷۶ به پاریس کشاند و کمی بعد با برکنار شدن پدر از کار به آمریکا مهاجرت کردند.
خالد حسینی تحصیلاتش را در رشته پزشکی در دانشگاه پزشکی شهر سن دیگو به اتمام رساند و در سال ۲۰۰۶ از سوی آژانس پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) به عنوان سفیر حسن نیت این سازمان در افغانستان شناخته شد. او در سفری که در سال ۲۰۰۷ به افغانستان داشت، بنیاد خالد حسینی را بنیان نهاد. این نهاد برای کمک به افغانها، تاسیس شده است.
رمانهای خالد حسینی برای مدتهای طولانی در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفتند. بادبادک باز که اولین اثر اوست به ۴۸ زبان ترجمه شده است. آثار دیگر او، هزار خورشید تابان، و کوهستان به طنین آمد و دعای دریا است که همگی به فارسی ترجمه شدهاند. او، همسر و دو فرزندش در سنخوزه کالیفرنیا زندگی میکند.
بخشهایی از کتاب بادبادکباز
شخصیت فعلی من در یک روز سرد و ابری زمستان سـال ١٩٧٥ شـکل گرفـت. آن لحظـات را خیلی خوب به خاطر دارم، درحالیکه پشت چینهی مخروبهای دولا شده بودم، مـشغول تماشـا کـردن کوچهی کنار نهر یخزده بودم. مدت زیادی از آن روز سپری شده، ولـی مـن بـه خـوبی یاد گرفتم کـه فراموش کردن گذشتهها و دفن کردن آنها امکانپذیر نیست، چون گذشته همیشه راهی پیدا میکنـد و خودش را نشان میدهد. حالا که گذشته را مرور میکنم، درمییابم که تمام این بیست و شش سال اخیر را در حال سرککشیدن به آن کوچهٔ متروک بودهام.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه