کتاب چکادنشین والا
معرفی کتاب چکادنشین والا
کتاب چکادنشین والا؛ واکاوی نمایشنامههای مدرن ایبسن نوشتهٔ میرمجید عمرانی و مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب چکادنشین والا
چکادنشین والا گشتوگذار و گاه درنگی است در درون و پیرامون هنریک ایبسن، یکی از بزرگترین هنرمندان و اندیشمندان جهان. ایبسن از ناآرامترین و پویاترین آدمهای زمانۀ خود بود، هردَم از دمِ پیش خود دوری میگرفت و خود را نو میکرد، یکبند بلنداهای تازهای را به زیر میکشید و پیوسته و بدون درنگ جهان درون و بیرونِ خود را میگسترد و هیچگاه بر پیروزیها و دستاوردهای خود نمیغنود و همواره در اندیشۀ شناختِ مرزهای تازهتری بود. این ویژگیها در نمایشهای او بازتابیدهاند و دستیابی به درونمایۀ آنها را دشوار ساختهاند.
این کتاب کوششی است برای گشایش روزنی به درون چیستانها و پیچیدگیهای نمایشنامههای مدرن ایبسن و روشنگری آنها در پرتو دانستههایی که از زندگی درونی و بیرونی او در دست است. رویکرد نویسندگان به ایبسن و نمایشنامههای مدرنش در این کتاب، بیشتر رویکردی است تاریخی ـ زیستنگارانه. ازاینرو، کتاب، دربردارندۀ انبوهی داده دربارۀ زندگی خود ایبسن، گرایشهای اندیشهای، ادبی و رویدادهای سیاسی و اجتماعی زمان اوست. آنچه این کتاب را برجسته میکند، آن است که دربردارندۀ بخشی از پژوهش نامآورترین ایبسنپژوهان نروژی است.
نمایشنامههایی که میرمجید عمرانی برای این کتاب انتخاب کرده است از این قرار هستند: پایههای جامعه؛ عروسکخانه؛ پرهیبها؛ دشمنِ مردم؛ مرغابی وحشی؛ رُسْمِرسهُلْم؛ بانوی دریایی؛ هِددا گابلِر؛ استادِ بنّا سولْنِس؛ اَیُلْف کوچولو؛ یُن گابرییِل بُرکْمان؛ زمانی که ما مردگان بیدار میشویم.
خواندن کتاب چکادنشین والا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای هنریک ایبسن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چکادنشین والا
مادر و خالههایِ بانو آلوینگ میانِ خود سبکسنگین کردهاند و به اینجا رسیدهاند که او را به همسریِ عالیجناب آلوینگ درآورند و در هم آوردهاند. بانو آلوینگ سالی پسازآن، از میخواری و هرزگیِ همسرِ خود تاب از کف میدهد و به نزدِ کشیش ماندِرْش، دوستِ خانوادگی و دلبرِ نهانیِ خود، پناه میبرد. کشیش او را به خانهٔ شوهر برمیگرداند. بانو آلوینگ باردار میشود و پسری میزاید و پی میبرد که کُلفتِ خانه نیز از شویش باردار شده. برای آبروداری، کُلفت را با پرداختِ پولی بیرون میکنند. کُلفت' زنِ نجار اِنْگستراند، آدمی قالتاق و ناتو، میشود، ولی نوزادش، رِگینه، را بانو آلوینگ به پیشِ خود میآورد و نگه میدارد. او پسرش اُسوالد را به پاریس میفرستد تا از کشاکشِ سخت و پیوستهای که با همسرِ خوشگذرانِ خود دارد، آسیب نبیند، پس از سالها پیکار پیروز میشود و همهچیز را به دست میگیرد. عالیجناب آلوینگ درمیگذرد. بانو آلوینگ با همهٔ آنچه از همسر به او رسیده، پرورشگاهی به نامش برپا میکند. نمیخواهد هیچچیزی از او داشته باشد.
نجار اِنْگستراند به رِگینه، دختر شناسنامهایاش، میگوید کارِ ساختمانِ پرورشگاه پایان یافته و میخواهد او را هم با خود به شهر ببرد. برنامهاش این است که مهمانسرایی برای دریانوردان ـ در بنیاد یک روسپیخانه ـ در شهر به راه بیندازد و رِگینهٔ خوشبرورو را آنجا به کار گیرد. رِگینه از او بیزار است و تن درنمیدهد. کشیش ماندِرْش روزِ پیش از گشایشِ پرورشگاه و به زبان دیگر، پایانِ گذشته و آغازِ آینده برای بانو آلوینگ، از راه میرسد. کمی با رِگینه گپ میزند و از او میخواهد که به نزدِ پدرش برگردد و دستی زیرِ پروبال او بگیرد. رِگینه زیر بار نمیرود. کشیش از بانو آلوینگ میخواهد که رِگینه را به نزدِ پدرش برگرداند. بانو آلوینگ هیچ روی خوشی نشان نمیدهد و راستِ همهچیز را برای کشیش میگوید.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه