دانلود و خرید کتاب بیلی سامرز استیون کینگ ترجمه زهرا چفلکی
تصویر جلد کتاب بیلی سامرز

کتاب بیلی سامرز

نویسنده:استیون کینگ
انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بیلی سامرز

کتاب بیلی سامرز نوشتهٔ استیون کینگ و ترجمهٔ زهرا چفلکی است و نشر روزگار آن را منتشر کرده است. استیون کینگ را به خاطر داستان‌های معمایی، جنایی و وحشت‌انگیزش می‌شناسند. این بار در کتاب بیلی سامرز هم او سراغ داستانی معمایی و رازآلود رفته و سرگذشت مردی قاتل به نام بیلی سامرز را دست‌مایهٔ اثر خود قرار داده است.

درباره کتاب بیلی سامرز

داستان از این قرار است که حرفهٔ بیلی سامرز قتل است؛ پول می‌گیرد و آدم می‌کشد اما هرکسی را نمی‌کشد. او فقط آدم‌های بد را می‌کشد! وقتی به سن بازنشستگی می‌رسد تصمیم می‌گیرد از شغلش کناره‌گیری کند و آخر عمر را در استراحت بگذراند اما ناگهان پیشنهاد وسوسه‌انگیزی به او می‌شود که مجبور می‌شود در تصمیمش بازنگری کند. باید کسی را بکشد اما این قتل با تمام قتل‌هایی که او انجام داده تفاوت دارد. بیلی وارد ماجرای جدیدی می‌‌شود که حتی فکرش را هم نمی‌کرده است.

خواندن کتاب بیلی سامرز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب بیلی سامرز را به تمام دوست‌داران داستان‌های جنایی و ژانر وحشت و کسانی که داستان‌های استیون کینگ را دنبال می‌کنند پیشنهاد می‌کنیم.

 بخشی از کتاب بیلی سامرز

کمی دیگر هم باهم حرف زدند. نیک به بیلی گفت که موقعیت را ردیف کرده‌اند. این یعنی مکانی که قرار بود بیلی از آن‌جا به سوژه شلیک کند، انتخاب شده بود. گفت لازم نیست بیلی تا موقع دیدن مکان و صحبت‌های بیشتر، در مورد چیزی تصمیم بگیرد. کن هاف، یکی از محلی‌ها، همه چیز را برایش توضیح می‌داد. نیک گفت که امروز کن خارج از شهر است.

بیلی پرسید: «این یارو می‌دونه من از چی برای کشتن استفاده می‌کنم؟»

با این حرف جواب مثبت واضحی به نیک نداد اما غیر مسقیم رساند که احتمالاً موافق است. دو میلیون دلار! آن هم بابت اینکه یک جا باسنش را بچسباند و یک شلیک کند. کم پیدا می‌شدند آدم‌هایی که به این پیشنهاد دست رد بزنند.

نیک با تکان سر حرف بیلی را تأیید کرد.

«باشه. این هاف کِی پیداش می‌شه؟»

«فردا. امشب به شماره تلفنت تو هتل زنگ می‌زنه. زمان و مکان ملاقات رو بهت می‌گه.»

«اگه قرار باشه کار رو قبول کنم باید یه داستان پوششی برای بودنم تو این شهر جور کنم.»

«ردیفه. یه داستان خیلی خفن برات داریم. به ذهن جورجیو رسید. فردا شب بعد از دیدن هاف داستان پوششی رو برات تعریف می‌کنیم.»

نیک ایستاد و دستش را دراز کرد. بیلی با او دست داد. قبلاً هم با او دست داده بود اما این یکی فرق می‌کرد. نیک آدم بدی بود و با این حال تنفر داشتن از او کمی سخت بود. تازه، از آن حرفه‌ای‌هایش بود. پوزخندهایش درست و عمیق اثر می‌کرد.

معرفی نویسنده
عکس استیون کینگ
استیون کینگ
آمریکایی | تولد ۱۹۴۷

استیون کینگ در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۷ در پورتلند واقع در ایالات متحده‌ی آمریکا متولد شد. او فرزند دوم «نلی روث و دونالد پیتزبری کینگ» بود و یک برادر بزرگ‌تر از خودش داشت. زمانی که استیون خردسال بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند. استیون و برادر بزرگ‌ترش که دیوید نام داشت در خانه‌ی مادرشان بزرگ شدند.

آلیس در سرزمین نجایب
۱۴۰۱/۰۵/۱۶

بیلی سامرز سرباز سابق جنگ عراق و آمریکاست. مردی که از جنگ یه شست پای زخمی و کلی خاطره‌های غم‌انگیز با خودش به آمریکا برمی‌گردونه اما دست بر قضا جنگِ بیلی تموم نمی‌شه بلکه این بار با کشتن "آدم‌های بد"

- بیشتر
زیبای پاییز 🍁
۱۴۰۱/۰۳/۰۲

بیلی سامرز چه کردی با من 😢 خوندن این کتاب برای من یک ماه طول کشید ولی واقعا خوشحالم که خوندمش. خیلی دوستش داشتم. یه جورایی بود که انگار بیلی یه شخصیت بود ولی سه تا شخصیت داشت، نه چهارتا. یکی اون شخصیت

- بیشتر
گذرگاهی‌ها
۱۴۰۱/۰۵/۰۴

یکی از بهترین کتاب‌های جنایی و پلیسی بود.

saeedinia72
۱۴۰۱/۰۷/۰۳

یک داستان فوق العاده با شخصیت پردازی عالی، استیون کینگ واقعا نیاز به تعریف نداره ولی ترجمه ی آثارش نسبتا سخت هست با این حال مترجم الحق به خوبی از پس کار برآمده. علی رغم اینکه داستان نسبتا بلند هست

- بیشتر
Farhadmarch
۱۴۰۲/۰۹/۰۲

همین الان تموم شد و واقعا یه صفحه رو هم از دست ندادم اصلا نفهمیدم 700 صفحه است و اخرش واقعا نمیخواستم تموم بشه

ali fattahi
۱۴۰۲/۰۴/۳۰

داستان یک ضدقهرمان دوست داشتنی که شما را تاآخر داستان دنبال خود می کشاند . ترجمه هم خوب است وکتاب متن روانی دارد.

ساشا خانوم
۱۴۰۱/۱۲/۲۴

سلام ✋🏻 اول اولش بگم که من عاشق بیلی شدم 🫣 و تو یه جایی از داستان براش گریه کردم بیلی یه تک تیر اندازه، سابقه حضور تو جنگ امریکا و عراق رو داره و الان کارش، کُشتنِ آدم های بده، داستانم با

- بیشتر
کاربر 7084377
۱۴۰۲/۱۱/۲۵

هر چند که داستان خوبی است و خواننده را با خود همراه میکند اما کلیشه ای است، نگارش ساده و روانی دارد از خواندنش لذت می‌برید، اما چیزی که از خواندن آن به وجد بیایید نیست. همچنین بعضی جاها زیادی

- بیشتر
داستانی از یک عقرب تعریف کرد که به قورباغه‌ای مهربان التماس کرد او را از رودخانهٔ خروشان رد کند. اما وسط رودخانه که رسیدند، عقرب قورباغه را نیش زد. قورباغه گفت چرا این کار رو کردی؟ حالا هر دومون باهم غرق می‌شیم. عقرب گفت ذات من نیش زدنه و تو وقتی من رو پشتت سوار کردی، می‌دونستی که من یه عقربم.
آلیس در سرزمین نجایب
خوش‌پوش بودن برای رسیدن به موفقیت، همان اوایل کار جذاب است. هر چه می‌گذرد این خوش‌پوش بودنِ هرروزه، مخصوصاً برای خانم‌ها، عذاب‌آور می‌شود. موهایی که باید زیبا آراسته شوند. آرایش خوب و کفش‌های تق‌تقی، مشکلی اساسی است.
آلیس در سرزمین نجایب
تنها مردی می‌تونه شرایط تجاوز رو درک کنه که به خودش هم تجاوز بشه.
آلیس در سرزمین نجایب
تو حیاط خونه‌هه یه چشمه داره و از اون مجسمه‌های بچهٔ لخت وسطشه... چی می‌گفتن به اون مجسمه‌ها...» بیلی در دل گفت چِرُب اما حرفی به زبان نیاورد. فقط همان‌طور لبخند زد. «خلاصه که از همون بچه‌های لخت وسطشه که مثلاً می‌شاشن تو آب. خودت می‌بینیش.
آلیس در سرزمین نجایب
با بقیه دوست شو ولی خیلی صمیمی نشو
عباس
به خودش بیشتر از دیگران اعتماد داشت.
Farhadmarch
می‌دانست حرف‌های او چه معنی دارد. مرثیه‌ای پیش از مرگ بودند
عباس
«اتفاقات بد، همیشه رخ می‌دهند. زندگی جشنی است و جشن‌ها تا ابد ادامه ندارند.»
Farhadmarch
مرگ بهتر از زندانی شدن بود.
Farhadmarch
امن کردن موقعیت همیشه بهتر از پشیمانی است.
Farhadmarch
در سراسر جهان کتاب‌های ناتمامی وجود دارد (خاطرات، شعرها، رمان‌ها، برنامه‌ریزی دقیق لاغر شدن یا پولدار شدن) که در کشوی میزها رها شده‌اند؛ چون بار آن نوشته‌ها آن‌قدر سنگین است که مردم ترجیح دادند آن را زمین بگذارند و تسلیم شوند. با خودشان می‌گویند شاید وقت دیگری بنویسم. شاید وقتی بچه‌ها کمی بزرگ‌تر شدند یا وقتی بازنشسته شدم ادامه‌اش بدهم.
عباس
تنها کاری که زمان در اون مهارت داره، گذشتنه.
Farhadmarch
تصمیم بگیری ناگهان دری را به روی زندگی پیشینت ببندی و دری را به سوی زندگی جدید باز کنی؟ چند نفر پیدا می‌شوند که حتی اگر شانسش را داشته باشند، این کار را بکنند؟
Farhadmarch
چیزی که نفهمید این بود که کالین وایت آدم خوبی است یا آدم بد. شاید هر دویش بود. بیلی می‌دانست ترکیب این دو چقدر دردسرساز است.
Farhadmarch
فیلیس ابرویی بالا انداخت: «دیروز انجام می‌دادم، فردا انجام خواهم داد...» بیلی هم همراهش شد و جمله را با هم تمام کردند: «اما هیچ وقت نمی‌گیم امروز انجام می‌دم!»
Farhadmarch
مزخرف بودنش هم خوب بود چون حقیقت گاهی اوقات باید مزخرف باشد.
Farhadmarch
مرد همان‌طور که دراز کشیده بود، مرد. هیچ ضدگلوله‌ای تنش نبود. حتماً فکر می‌کرد خداوند مراقبش خواهد بود. اشتباه می‌کرد. خداوند آن روز مشغول حادثهٔ دیگری بود.
عباس
«فردا به آن می‌اندیشم چرا که فردا، خود روز دیگریست.»
Farhadmarch
وقتی تو باعث درد کسی باشی، اون درد تو رو هم زخمی می‌کنه.
Farhadmarch
پول مثل یه حفره‌ست که وقتی اصلاً انتظارش رو نداری، زیر پات باز می‌شه.
Farhadmarch

حجم

۶۶۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۷۸ صفحه

حجم

۶۶۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۷۸ صفحه

قیمت:
۱۵۹,۰۰۰
۷۹,۵۰۰
۵۰%
تومان