کتاب جبرئیل و دریا
معرفی کتاب جبرئیل و دریا
کتاب جبرئیل و دریا نوشتۀ علی شاهحاتمی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب جبرئیل و دریا
کتاب جبرئیل و دریا هم یک فیلمنامه است که در مجموعه متون فاخر انتشارات نیستان منتشر شده است. شروع داستان از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان است. قرار است در تهران یک جشنواره موسیقی نواحی برگزار شود. در این فیلمنامه داستان یک نوجوان و ماجرای سفر طولانی او روایت میشود. این پسر که در منطقه سیستان و بلوچستان زندگی میکند تصمیم دارد در مسابقه جشنواره موسیقی مقامی شرکت کند. «پیرمحمد» در زابل ساز قیچک میزد. او برای جشنواره موسیقی که قرار بود به مناسبت میلاد امام زمان (عج) در تهران برگزار شود دعوت شده بود. او باید ظرف ده روز خود را برای مسابقه آماده میکرد، اما بر اثر اتفاقی دست او میشکند و پسرش «جبرئیل» بعد از آموزش کوتاهمدت توسط پیرمحمد عازم تهران میشود. در مسیر حرکت بهسوی تهران، او با یک جانباز و دختری فال فروش به نام «مارال» آشنا میشود. مرغ عشق مارال فرار میکند و جبرئیل برای گرفتن مرغ عشق مارال تلاش میکند، اما موفق نمیشود. مارال غمگین به خانه میرود. جبرئیل از قطار جا میماند و برای یافتن کلبه مارال و کمک به او راه میافتد و درگیر ماجراهایی میشود که در این فیلمنامه به تصویر کشیده شده است. شخصیت اصلی داستان یک نوجوان است. هرچند کتاب زبان و نثر کتاب (مثل عمده فیلمنامهها) برای نوجوانان مناسب نیست، اما مضمون کتاب و فیلم آن برای نوجوانان مناسب و مفید است.
خواندن کتاب جبرئیل و دریا را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به فیلمنامه خوانی میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
درباره علی شاهحاتمی
علی شاهحاتمی در سال ۱۳۳۹ در تهران متولد شده است.او کارگردان و نمایشنامهنویس ایرانیست. وی فعالیت هنری را در سینما با بازیگری و کارگردانی در فیلمهای کوتاه آغاز کرد. از فعالیتهای او میتوان به ساخت سریالهای تلویزیونی اشاره کرد که سریال تلویزیونی خوشرکاب و خوشغیرت از پر مخاطبترین سریالهای او بهشمار میآیند. او در چند سخنرانی و مصاحبه به انتقاد از فیلم اخراجیها پرداخت.
بخشهایی از کتاب جبرئیل و دریا
روز
نمایی از یک ساختمان قدیمی، گرفتار در طوفان ماسهبادیهای کویری. تابلویی بر اثر طوفان بر سر در ساختمان لق میخورد. روی تابلو نوشتهای به چشم میخورد: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی زابل.
تصویری از یک دستگاه فکس کهنه. پس از لحظهای دستگاه روشن میشود و ورقهای با سختی خود را از لای دستگاه بیرون میکشد؛ اما قبل از اینکه کاملاً از دستگاه بیرون آید در دستگاه گیر میکند. دستی مردانه با عصبانیت کاغذ را از دستگاه بیرون میکشد و آن را مچاله میکند - مرد عصبانی، کاغذ مچاله شده را توی سطلِ آشغالِ فلزی کنار میزش، پرتاب میکند.
مرد: صدبار گفتم آقایون محترم، پایتختنشینان عزیز! دستگاه فکس ادارۀ ما خرابه، احتیاج به تعمیر داره... هی لبخند زدن و گفتن بودجه نداریم، تخصیص بودجه بشه، چشم، تعمیر میکنیم ... بودجه تو سرتون بخوره.
(مرد به سرعت گوشی دستگاه فکس را برمیدارد و شمارهای میگیرد. زیر لب غرولُند میکند. پس از لحظهای ارتباط برقرار میشود.)
مرد: الو، ارشاد تهران؟ من از زابل زنگ میزنم. بله زابل ... آقاجان اون فکسی که برامون فرستادین، تو دستگاه گیر کرد ... لطف کنین یه دونه دیگه بفرستین ... ممنون.
(مرد گوشی را روی دستگاه میگذارد. پس از لحظهای صدای زنگ گوشی شنیده میشود. مرد دکمۀ استارت فکس را میزند. دستگاه فکس به کار میافتد و دوباره ورقهای بهسختی خود را از لای دستگاه بیرون میکشد. نگاه مضطرب مرد به دستگاه. ورقه قبل از اینکه کاملاً بیرون بیاید در دستگاه گیر میکند. مرد به سمت دستگاه فکس تف میکند و زیر لب میغرد.)
مرد: لعنت به این شانس! شیطونه میگه پرتش کنم از پنجره بیرون، هم خودمو راحت کنم هم وزارتخونه رو. اَه. حالا چی هست.
(مرد کاغذ را با احتیاط از توی دستگاه بیرون میکشد، به آن مینگرد و زیر لب متن آن را میخواند.)
مرد: جشنوارهٔ موسیقی نواحی ایران زمین...
حجم
۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه